دوکلمه با تجزیه طلبان کرد و مخالفان پان ایرانیست
آنها
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4424-kordestan.htm
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21
واقعیت این است که این قلم هرآنچه را که می خواستم در مورد تجزیه طلبی مطرح کنم، گفته ام، چه نظرات طرفداران آن و چه مخالفان پان ایرانیست آنها، طی بیش از 42 سال از زمانی که «کتاب کردها و شکل گیری دولت مرکزی در ایران» را نوشتم، وقتی در آنزمان خود هوادار فدرالیسم استانی بودم و چه 6 سال و نیم پیش وقتی اطلاعیه ای را تحت عنوان «اعلام تغییر موضع به مخالفت با هرگونه فدرالیسم برای ایران»، منتشر کردم! در حقیقت به استثنای چند نفر تجزیه طلب در همه ی جریانات دو حزب اصلی کردستان یعنی حزب دموکرات و کومله، آنها هیچگاه تجزیه طلب نبودند و جریان اصلی تجزیه طلبی در کردستان ایران «حزب پژاک» بوده و هست که جریانی حاشیه ای در کردستان ایران است و در واقع شعبه ی پ.ک.ک ترکیه، و همان بس که در ترکیه جز ضرر زدن به مبارزات دموکراتیک مردم کردستان ترکیه، دستاوردی نداشته اند!
ممکن است بپرسید با اینکه نوشتم همه ی حرفهایم را در این رابطه گفته ام و نیازی به تکرار نیست، پس چرا در این وضعیت بیماری دارم یادداشتی درباره این موضوع می نویسم. واقعیت اینکه در خارج کشور، شکاف بین نیروهای سیاسی ایرانی چه آنها که خود را متعلق به کردستان می دانند و چه آنها که تمرکزشان بر جنبش سراسری است، در این روزها که جنبش سیاسی در خارج کشور اوج گیری تازه ای کرده، این شکاف به هردو آنها لطمه میزند. اجازه دهید مثالی بزنم، در شهر واشنگتن گروهی از ایرانیان که خود را متعلق به جنبش سراسری می دانند در همه ی این سالها جلسات مدوام هفتگی داشتند، در حالیکه گروههای کرد در همین شهر فعال بودند اما یکدیگر را مورد بی اعتنایی قرار می دادند و حتی از وجود یکدیگر بی اطلاع بودند. البته همه ی جمعهای کرد، تجزیه طلب نبوده و نیستند ولی این شکاف به دلیل ناآگاهی، غیرقابل انکار است!
شخصاً همانطور که بارها نوشته ام، هیچ مشکلی ندارم که در ایران آزاد، مردم هر نقطه از ایران برای منطقه ی خود پتیشن جمع آوری کنند برای جدایی از ایران و حد نصاب برای هر پتیشنی جهت طرح در مجلس کشور مشخص باشد همانگونه که در تگزاس و کالیفرنیا هرسال چنین پتیشن هایی ارائه می شود. ولی باید درباره ی برنامه های تجزیه طلبی که ناآگاهانه در خدمت بیگانگان است، آگاه بود. 16 سال پیش مقاله ای از صاحب این قلم خطاب به دوست عزیز آقای عبدالله مهتدی منتشر شد تحت عنوان: «یک لغزش: از پیشه وری تا مهتدی»! واقعیت این بود که اساساً عبدالله مهتدی در همه ی زندگی سیاسی خود سمتگیری اش با جنبش سراسری ایران بوده و نه تجزیه ی کردستان همانطور که زنده یاد جلال طالبانی اولین رییس جمهور عراق بعد از سقوط صدام حسین، هدفش ساختن عراق مدرن بود و نه تجزیه ی کردستان عراق و البته متأسفانه نیروهای سکولار در مناطق عرب نشین آنقدر ضعیف بودند که دست بالا را تا به امروز اسلامگرایان شیعه در عراق دارند! به هر حال همان 16 سال پیش، مقاله ای تحت عنوان «نوشداروی کردستان بزرگ» منتشر کردم که روشن بود آن هم برنامه ی پ ک ک و پژاک بود و نه آقای عبدالله مهتدی! در حقیقت سالها از آن روزها گذشته است و آنزمان نه حکومت اقلیم کردستان عراق وجود داشت و نه حضور فعال حزب پژاک در عرصه ی اپوزیسیون ایران که متأسفانه امروز بسیاری از دوستان آنارشیست در نقاط مختلف ایران هوادار پژاک شده اند که دلیلش هم جنایات مداوم رژیم اسلامی و پناه بردن بخشی از اپوزیسیون به جریان افراطی پژاک است و منظور فقط دوستان کرد نیستند بلکه منظور کل اپوزیسیون سراسری است! اما اینجا بحث من نه در مورد پژاک است و نه آنارشیسم. بلکه می خواهم دو کلمه در مورد نتیجه ی عملی تجزیه ی کردستان از ایران بگویم. در حقیقت کسانیکه به عرصه ی سیاست پای می گذارند نباید حقایق اقتصادی را فراموش کنند چون رادیکالیسم ممکن است برای عده ای جوان پرشور مؤثر باشد اما حقایق اقتصادی، نتیجه ی نهایی مبارزه سیاسی را، رقم خواهد زد!
فرض کنیم فردا کردستان ایران از کل ایران جدا شود و به حکومت اقلیم کردستان عراق بپیوندد. اگر شما تصور می کنید که در ایران شهروند درجه دوم هستید، در اقلیم کردستان عراق نیز شهروند درجه دوم خواهید بود همانطور که فلسطینی ها که عرب هستند در کویت شهروند درجه دوم هستند؛ چون کردستان عراق صاحب منابع نفتی بزرگی در خاورمیانه است در حالیکه کردستان ایران تاریخاً کارش تولید توتون و تنباکو بوده که محصولاتی هستند که حتی در ویرجینیا و کارولینای شمالی آمریکا که بهترین سیگارهای وینیسون و مارل بورو را تولید می کنند، با مشکلات عدیده روبرو هستند چرا که هر روز از نظر اقتصادی این تولید در حال سقوط مداوم است و با همه ی قدرت اقتصادی نتوانسته اند به تولید جایگزین جامه عمل بپوشانند. ممکن است بپرسید که کلاً ایده آل داشتن کشوری کُرد، ایده آل بزرگی برای هر کرد در جهان است. واقعِیت این است که ایده آل داشتن یک کشور یهودی ایده آل خیلی از یهودیان بود و منظورم فقط در دوران هولوکاست نیست و منظورم قرنها اجحاف به یهودیان در همه جای دنیا است. در واقع در دوران جنگ جهانی دوم البرت انیشتین یک رهبر جنبش صهیونیستی در جهان بود هرچند امروز کسی در رابطه با صهیونیست بودن انیشتین تا حد رهبر صهیونیسم، حرفی نمیزند! در واقع آنقدر انیشتین مقام بالایی در جنبش صهیونیستی داشت که به او پیشنهاد کردند رییس جمهور اسراییل شود و در پاسخ گفت که توان روابط اجتماعی لازم برای آن کار را ندارد و ترجیح می دهد که با معادلات فیزیک خود، وقتش را صرف کند و اساساً تا پایان عمر در آمریکا، زندگی کرد.
در رابطه با تجزیه طلبی در ایران، ما نمونه ی پیشه وری و طرح تجزیه آذربایجان و نیز تجزیه ی کردستان را می دانیم. البته خود آن جنبشها تجزیه طلب نبودند و به همین دلیل حزب دموکرات کردستان تا زمان خود ما در سال 1358 از طرح «خودمختاری» حمایت می کرد و اکنون از فدرالیسم حمایت می کنند. اکنون دیگر امروز با اسنادی که بعد از فروپاشی شوروی به دست آمده آشکار شده که کل طرح تجزیه ی آذربایجان و کردستان ایران از سوی استالین برنامه ریزی شده بود و بعد هم بعد از پایان جنگ جهانی دوم در معامله ی بزرگی با غرب که غرب از چین عقب نشینی کند و استالین هم از برنامه ی تجریه ی آذربایجان و کردستان دست بردارد، استالین به طرح تجزیه ی آذربایجان و کردستان خاتمه داد و بقیه ی ماجرا را در مقالات دیگر توضیح داده ام. با اینهمه از خوانندگان خواهش می کنم مقاله ای را که 11 سال پیش تحت عنوان «یادداشتی درباره طرح بحث انگیز خودمختاری کردستان» منتشر کردم، حتماً با دقت مطالعه کنند.
اجازه دهید خاطر نشان کنم که حملات جریانات پان ایرانیست به دوستان زجرکشیده ی کرد ابداً به ایجاد روشنایی در مورد این شکاف بین دوستان کرد و بقیه ی ایران کمکی نمی کند. شخصاً 53 سال پیش در آمریکا یک ایرانی بودم و یک دانشجو در سال 1970 که حتی هنوز کارت سبزم را هم نگرفته بودم اما در جنبش ضد جنگ ویتنام شرکت داشتم و حتی یکی از رهبران آن جنبش بودم. یعنی یکپارچگی ملی آمریکا حتی شامل من هم می شد به رغم آنکه سیتیزین نبودم؛ منظور اینکه در یک جنبش مترقی نظیر آنچه امروز ایرانیان در آن قرار دارند، صبر و شکیبایی و تحمل اختلافات نظری درونی، لازمه ی پیروزی است.
در پایان یک نکته ی مهم را بویژه برای جریانات چپ لازم می دانم که اشاره کنم. پیش از فروپاشی شوروی و ناامیدی از چین و بقیه ی کشورهای کمونیستی، اساساً جریانات چپ شاید دو قرن بود که دیدگاه ناسیونالیستی را کنار گذاشته بودند، چه چپ ها در جنبش سراسری ایران و چه چپ های مناطق عمدتاً اتنیکی در ایران! واقعیت این است که به قول آمریکایی ها که در مورد آمریکا می گویند و ما می توانیم درباره ی ایران بگوییم، ایران یک دیگ است که جریانات مختلف اجتماعی در آن می جوشند. اما بعد از شکست چپ و وحدت های ناموفق گروههای چپ در کل ایران و بویژه در کردستان، ما با دلسردی بزرگی روبرو شدیم. در حقیقت تاریخ کومله در 40 سال گذشته شاهد این مدعاست، یعنی عملاً وقتی عبدالله مهتدی تلاش برای احیای کومله کرد، کانون توجه خود را بر موضوع ملی در کردستان قرار داد. با اینحال زود متوجه شد که این استراتژی می تواند به ناکجاآباد برسد و متأسفانه هنوز به قول دوست عزیز آقای کیانوش توکلی، جنبش آینده نگری در عرصه ی سیاسی در جهان مطرح نبود و نیست، و به درستی آقای مهتدی سمتگیری با سوسیال دموکراسی انترناسیونال دوم را برگزید و کومله مهتدی به سرنوشت گروه هایی که عملاً به جریاناتی نظیر «حزب پژاک» ختم شدند، دچار نشد! واقعیت این است که ناسیونالیسم برای مقابله با رژیم اسلامی بسیار مؤثر بود، همانطور که در زمان سقوط امپراطوری عثمانی شاهد بودیم که از آتاتورک در ترکیه تا همه ی تکه پاره های سوریه و عراق در امروز شاهد آن بودیم. و البته همانطور که گفتم منابع نفتی کردستان عراق همیشه مورد نظر بریتانیا بودند و ماجرای حمایت بریتانیا از اسماعیل آقا سیمکو را به تفصیل در کتابم درباره ی کردستان بحث کرده ام. به هر حال بعد از سقوط رژیم مذهبی ناسیونالیسم چه پان ایرانیسم باشد چه پان ترکیسم و چه پان کردیسم تلفاتش از نیروهای مردمی و به جان هم افتادن نیروهای مترقی و جنگ داخلی خواهد بود. یعنی اگر ناسیونالیسم از هر نوعش در 44 سال گذشته به نفع نیروهای مترقی بوده، بعد از سقوط این رژیم می تواند مضر باشد همان طور که ترکیه دهها سال است در این دور باطل ناسیونالیسم انرژی ملتی را به باد داده است. آیا حرف من به این معنی است که میهن دوستی غلط است. خیر، همانطور که حکومت خانوادگی و حکومت قبیله ای قرن هاست پایان یافته، دوست داشتن خانواده ی خود نه تنها مردود نیست بلکه برای ما انرژی بخش است، ولی دیگر حکومت قبیله و ملت در جهان اهمیت خود را بیشتر و بیشتر از دست می دهد و همین حالا مدیران سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل متحد بیشتر از بسیاری رؤسای جمهوری جهان تأثیرگذار هستند.
در این دو کلمه که حالا شد یک مقاله ی طولانی نمی توانم همه ی این بحث آخر را توضیح دهم و به دوستان علاقمند پیشنهاد می کنم مطلبی را که 34 سال پیش تحت عنوان «یک دیدگاه آینده نگر» به همراه دوست فقیدم زنده یاد جک لی از بنیانگذاران فراسوی جنگ، منتشر کردم، با دقت مطالعه کنند.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
19
بهمن
ماه
1401
February 8, 2023
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html