سام قندچی
http://www.ghandchi.com/543-MadinehFazeleh.htm
بعدالتحریر اول ماه اکتبر 2017:
اعلام تغییر موضع به مخالفت با هرگونه فدرالیسم برای
ایران
http://www.ghandchi.com/1641-etelaieh-federalism.htm
دو هفته پیش، در نوشتار «چرا تجزیه طلبی را محکوم باید کرد» توضیح دادم که چگونه تجزیه طلبان، در تبلیغ نظرات خود، با تحریف و سوء استفاده از اصطلاح «فدرالیسم»، به طرح «فدرالیسم استانی» در ایران لطمه می زنند و می کوشند تا معنای «فدرالیسم استانی» (1) را با نظرات تجزیه طلبانه ای نظیر «فدرالیسم قومی» و «خودمختاری» یکی کرده و آن را مخدوش کنند.
در عرض دو هفتۀ گذشته، جریانات تجزیه طلب موجود در جنبش کردستان بار دیگر دست به
تحریف بحث من زدند و این بار، شعبده بازانه، بجای مراجعه به نکات مندرج در مقالۀ و
اشاره به نکات مندرج در آن، پس از ذکر نام من، به سخنانی از آقای مهندس کورش زعیم،
که در گفتگوئی با «ادوار نیوز» بیان شده بود، برخورد کردند.
آقای مهندس زعیم، نظیر بسیاری دیگر از افراد متعلق به جنبش سیاسی ایران، با توجه به
اینکه می بینند «طرح فدرالیسم» بدینگونه دستخوش تحریف و سوء استفادهء تجزیه طلبان
می شود و در راستای اهداف آنان بکار می رود، با کل فدرالیسم مخالفت کرده و هر گونه
فدرالیسم را مساوی تجزیه طلبی می گیرند و آن را طرد می کنند. من اما، همانگونه که
سال ها است توضیح داده ام، و در نامه سرگشاده ام به جبهه ملی هم به روشنی بحث کرده
ام (2)، با این نظر موافق نیستم و «فدرالیسم استانی» را همردیف و همسان «تجزیه
طلبی» نمی دانم و اعتقاد دارم، همانگونه که سوء استفادۀ جمهوری اسلامی از «طرح
جمهوری» برای تثبیت «حکومت اسلامی» را محکوم می کنم، سوء استفادۀ آنهائی را نیز که
از فدرالیسم برای تبلیغ حکومت قومی و تجزیه طلبی سود می برند، مضموم و محکوم می
دانم.
اما وضعیت کنونی مرا به این اندیشه رهنمون شده که اگر نیروهائی
نظیر حزب دموکرات کردستان و کومله به روشنی تمام بر علیه «حکومت قومی» و «تجزیه
طلبی» (نظیر برنامۀ احزابی همچون «پژاک») موضع نگیرند و آنها نیز بخواهند با تحریف
مفهوم فدرالیسم و به بهانۀ آن همکاری خود با تشکیلات موسوم به «کنگره ایران فدرال»
را
ادامه دهند (کنگره ای که بین فدرالیسم با حکومت
قومی و تجزیه طلبی خط فاصلی نمی گذارد)، آنگاه لازم است که جنبش سراسری ایران با
حذف طرح فدرالیسم، از آنان جدائی بگیرد، چرا که اینگونه تشکیلات پسله کار با چنین
مواضع و حرکاتی نه تنها موجودیت ایران را به خطر می اندازند بلکه، همانطور که در دو
هفته پیش نیز توضیح دادم (3)، در تحلیل نهائی، یک جریان واپس روندهیۀ قوم گرا را در
مقابل جنبش مترقی سیاسی و مدنی ایران علم می کنند که خطری برابر با حضور جریان
اسلامیست ها در انقلاب 57 دارد.
سردمداران تجزیه طلبان ادعا می کنند که آنها بوده اند که از ابتدا «طرح فدرالیسم»
را مطرح کرده اند. من فکر می کنم که اهمیت قضیه در این نیست که چه کسی مطرح کنندۀ
این طرح است. (4) اما این تجزیه طلبان که حالا قبای فدرالیسم را به تن کرده اند نمی
گویند که در چه سالی و با چه نامی و در چه تشکیلاتی این طرح را ارائه داده اند. من،
در درون جنبش سیاسی ایران، این افراد را که در اینترنت اینگونه ادعا ها را مطرح می
کنند به خاطر نمی آورم و نمی شناسم و نکتۀ قطعی آن است که سر و کلۀ آنها نخستین بار
در نشست پاریس پیدا شد و بعنوان آمدگان از سوئد مطرح شد و، بنظرم می رسد که در آنجا
هم آنها با مأموریتی مشخص آمده بودند تا باعث از هم پاشیدن نشست پاریس بر سر مسأله
تمامیت ارضی شوند.
به هر حال، تک تک این افراد اهمیت خاصی ندارند اما رهبری احزاب دموکرات کردستان و
کومله واجد اهمیت ند و ضروری است که مواضع خود را در مورد «تجزیه طلبی» و «حکومت
قومی» آشکار کنند، وگرنه پیش بینی می کنم که جنبش سراسری مجبور خواهد شد که کل طرح
فدرالیسم را کنار بگذارد. در صورت وقوع چنین حادثه ای، مسؤلیت آن نه بر عهدۀ تجزیه
طلبان که با آنهائی است که نشسته در مسند رهبری احزاب کردستان با سکوت و شرکت در
تشکلاتی همچون «کنگرۀ ایران فدرال» اجازه می دهند که اینان، به نام فدرالیسم، اهداف
تجزیه طلبانۀ خود را تبلیغ کنند.
کسانی که دوست دارند در کردستان ایران کشوری بنام کردستان بوجود آید باید بدانند
این کار مشکل تر از آن است که طی رفراندومی بخواهند کل ایران را «کشور کردستان»
بخوانند. این دومی مسلماً سهل الوصول تر است! هرچند که اگر کسی پیشنهاد کند که نام
ایران را فارسستان یا پارس یا پرسیا هم بگذارند، من یکی به این پیشنهاد رأی منفی می
دهم. از نظر من نام ایران اصلاً به معنی آریائی و غیره نیست و از نظر نژادی خنثی
است ولی اگر کسی چنین برداشتی دارد، مشکلی با عوض کردن نام کشورمان در هر رفراندومی
ندارم. مثلاً، دوستی می گفت که «ایالات متحده گل و بلبل» کلاً خنثی است و نامی
نژادی نیست و خیلی هم با طروات است!
آخر تا کی باید به اینگونه بحث های کودکانه که «من دوست دارم کشوری بنام کردستان در
دنیا وجود داشته باشد» ادامه داد؟ مگر کشوری بنام «آسور» در دنیا هست؟ اما آسوری ها
راحت زندگی می کنند هر چند در تاریخ زمانی بزرگترین امپراطوری بنام آشور بوده است.
کشوری بنام فارس یا پارس هم دیگر در دنیا وجود ندارد و برای من اصلاً فارس هم اینکه
کشوری به این نام وجود ندارد موضوع با اهمیت نیست. این بحث ها فقط وقت و جان و مال
مردم را تلف می کنند.
مسئله و مشکل مردم کردستان هم این حرف های کودکانه نیست. این حرف ها به یک عده آدمی تعلق دارد که اگر کردستان عراق هم مستقل شود حاضر نیستند در آن زندگی کنند و بی شک اروپا و آمریکا را ترجیح خواهند داد. این ادعاها ناشی از تب است، همانطور که زمانی تب کمونیسم همه را گرفته بود، ولی وقتی این تبمداران از ایران فرار کردند هیچ کدام به کشورهای کمونیستی، مثل ویتنام و شوروی و کره و چین، نرفتند؛ بلکه به آمریکا و اروپا آمدند. دلیلش هم واضح است: دموکراسی و امکانات مدرن در غرب بیشتر است!
ولی آنها که نتوانستند از ایران بگریزند به آتش همان تب مدینۀ فاضلۀ کمونیستی
سوختند. این یکی تب نیز چنین خواهد کرد. اینها با زندگی مردم بازی می کنند و
تصورشان آن است که مشغول خدمت به مردم اند. «کنگرۀ ایران فدرال» یک حرکت ارتجاعی
نظیر «طرح ولایت فقیه» است و باید کوشید تا پیش از خطرآفرینی واقعی منحل شود. (5)
من البته همین حرف را دربارۀ آریائی پرستان فارس هم می زنم حتی اگر آن نژادپرستان
مرا تکفیر کنند. پاسخ به حکومت اسلامی، یعنی حکومتی که مشروعیت خود را در 1400 سال
پیش می جوید، بازگشت به دو هزار سال پیش ـ آن هم نه در جستجوی گوهر انسانی فرهنگی
بزرگ، که برای یافتن مدلی سیاسی بر اساس برتری خواهی های قومی و سلطه طلبانه ـ
نیست. هیچ ملتی نمی تواند و نباید ارزش های بزرگ فرهنگی و انسانی مردان و زنان بزرگ
تاریخ خود را فراموش کند و همواره باید برای تأکید بر هویت متمدن خود به آنان رجوع
نماید.
اما تفاخر نژادی و قومی، و من آنم که رستم جوانمرد بود دامچاله ای است که آبی تلخ در آن گرد آمده. یک دوره روشنفکران ما گرفتار تخیلات مدینه فاضله کمونیستی شدند و نسلی را تباه کردند، حق نیست که این بار با «مدینۀ فاضلۀ قومی» نسل دیگری را تباه کنیم. بجای الهام گرفتن از اندیشه های تابناک گذشتگان اندیشمند و واقع بین همه اقوام روی زمین و، در عین حال، آموختن از پیشرفت های علمی قرن بیست و یکم، بیراهه است که وقت جوانان مان را با این حرف های بیهوده تلف کنیم و عاقبت پا در همان راهی بگذاریم که سال ها است اسلام گرایان در آن رفته و زندگی نسلی را بر باد داده اند.
حزب دموکرات کردستان و کنگره ایران فدرال و همۀ احزاب قومی، آشکارا نژادپرستی را
رشد می دهند و راهشان در زمان قاضی محمد هم غلط بود و اکنون نیز به بیراهه می روند.
حزب سیاسی بر مبنای قومیت و یا مذهب عاقبت به فاشیسم میرسد؛ چه طرفداران این احزاب
در راه آرمان های خود فداکاری کنند چه نکنند؛ و چه قاضی محمد آزادیخواه و فرزند
صادق مردم ایران در گذشته بوده باشد و چه دیگرانی امروز نظیر چهرگانی در آذربایجان
که عامل همسایه شمالی علی اوف هستند! راه آیندۀ ایران از این سو نیست. این راه
نابود کنندۀ مردم کردستان و بقیۀ مردم ایران اشت و تنفر قومی را توسعه می دهد.
بحث درست شکلی روشن دارد: احزاب و سازمان های سیاسی باید بر مبنای پلاتفرم سیاسی
پدید آیند و نه بر مبنای قومیت یا مذهب. لذا خواست نیروهای مترقی چیزی کمتر از
انحلال آن دسته از تشکلات سیاسی که بر مبنای قومیت و مذهب ساخته می شوند نمی تواند
باشد.
قوم گرایان نژادپرست آزادند که نظرات خود را داشته باشند، همانطور که در آمریکا
«کوکلاکس کلان» ها آزادند، تا زمانی که نظراتشان و اجتماعاتشان صلح آمیز است، وجود
داشته باشند و همچنان اصرار بورزند که زمین صاف است. اما نیروهای مترقی نباید وقت
خود را برای اثبات مجدد اینکه زمین گرد است تلف کنند. معنای آزادی آن است که هر کس
هر حرف بی اهمیتی را می تواند بزند، ولی نمی تواند دیگران را وادار کند که وقتشان
را با همان حرف های بی اهمیت تلف کنند و هرگونه اتحاد عمل و همکاری با چنین
نیروهائی هم هیچ سودی برای جنبش سراسری سیاسی و مدنی ایران ندارد.
تنها لازم است مردم از تبار گروه های اتنیکی مختلف کرد، آذری، عرب و بلوچ (6) را آگاه کرد که فریب احزاب سیاسی قومی را نخورند، همانگونه که باید به سفید پوستان در آمریکا گفت فریب کوکلاکس کلان ها را نخورند و به سیاه پوستان باید هشدار داد فریب جریاناتی نظیر «لوئیس فرخوان» (7) را نخورند که برنامه نژادپرستانه خود را در پشت مبارزه با تبعیض علیه سیاهان مخفی میکنند.
ما در دوران فترت بین قاجاریه و پهلوی نیستیم و خطر تجزیه هم چندان جدی نیست و، بنظر من، اگر سیاست بین المللی به مدد تجزیه طلبان نیاید بحث های بیمعنی آنها، چه در میان مردم ایران، چه در کردستان، و چه نقاط دیگر، به جائی نمی رسد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بیستم آبان ماه 1387
November 10, 2008
پانویس:
1. فدرالیسم استانی و روند دموکراتیزه کردن ساختار قدرت
http://www.ghandchi.com/535-FederalismeOstani.htm
2. http://www.ghandchi.com/435-JebheMelli.htm
3. چرا تجزیه طلبی را محکوم باید کرد -ویرایش دوم
http://www.ghandchi.com/696-Separatists.htm
4. من خود طرح فدرالیسم را در سال 1360 طرح کردم.
5. در مقاله زیر همین نکته را توضیح داده ام و عده ای از نژادپرستان کرد از بابت آن
ناراحت شده اند:
کلامی با فعالین کرد ایران
http://www.ghandchi.com/476-KurdishActivists.htm
Ethnic Partitioning of Iraq is not Federalism
http://www.ghandchi.com/446-IraqPartitionEng.htm
6.
راه حل مسأله ملی در ایران
http://www.ghandchi.com/495-HaleMasalehMeli.htm
7. لوئیس فرخوان راسیست سیاه پوست در آمریکا
http://en.wikipedia.org/wiki/Louis_Farrakhan
مطالب مرتبط
نوشداروی کردستان بزرگ
http://www.ghandchi.com/478-GreaterKurdistanPanacea.htm
کتاب کردها و شکل گیری دولت مرکزی در ایران
http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm
Kurds & Central Government in Iran Book
http://www.ghandchi.com/700-KurdsIranEng.htm
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com