برخی دوستان می گویند
رهبران انقلاب 21 ایران در زندان هستند
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4405-leaders-in-prison.htm
Some Friends Say Leaders of Iran 21c Revolution are in Prison
http://www.ghandchi.com/4405-leaders-in-prison-english.htm
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
برخی دوستان می گویند رهبران انقلاب 21 ایران در زندان هستند. حتی رهبران واقعی یک انقلاب ممکن است در قید حیات نباشند؛ اما، اصل بحث این نیست، موضوع در اینجا برنامه ی رهبران انقلاب برای آینده ی ایران است! رهبر واقعی دو انقلابِ روسیه در سال 1917، کارل مارکس بود چه برای منشویکها در فوریه، و چه برای بلشویکها در اکتبر، آنهم 34 سال بعد از مرگش! رهبر برجسته ی ایرانیان برای پایان دادن به حکومت اسلامی در ایران، بابک خرمدین بود که راهکارش برای 500 سال مورد بی اعتنایی قرار گرفت تا روز سقوط عباسیان توسط هلاکوخان مغول، با اینحال سعدی شاعر معروف ایران در زمان سقوط عباسیان از این خبر غمگین و در ثنای خلیفه ی عباسی شعری سروده است!
هر یک از ما ایرانیان بهتر است از خود بپرسیم که برای آینده ی ایران چه می خواهیم؟ تا آنجا که به این نگارنده مربوط می شود، 23 سال پیش مطلبی تحت عنوان پلاتفرم حزب آینده نگر ایران به رشته ی تحریر در آوردم، و 20 سال پیش در کتابی تحت عنوان «ایران آینده نگر»، به تفصیل دلائلم را برای اهدافی که در آن پلاتفرم طرح کرده بودم، توضیح دادم، و در سپتامبر سال 2003 نیز «انجمن جهان آینده» بر آن کتاب مروری منتشر کرد تحت عنوان: «آینده نگری در برابر تروریسم»! این نگارنده همچنان آن طرح را برای آینده ی ایران درست می دانم، هرچند بعد از آن تاریخ، مایلم تغییری در آن پلاتفرم داده شود و آنهم حذف فدرالیسم؛ موضوعی که به تازگی نیز در یادداشتی برای رهبران سیاسی کردستان ایران، خاطر نشان کردم! به عبارت دیگر اساساً پلاتفرم حزب آینده نگر را برای آینده ی ایران هدف خود می دانم و دو سال پیش نیز ضمیمه ای بر آن پلاتفرم منتشر کردم که بیشتر توضیحات است و نه تغییری اساسی!
به باور صاحب این قلم همه ی ایرانیان و بویژه آنهایی که بعنوان رهبران انقلاب 21 ایران در نظر گرفته می شوند ضروری است که یا پلاتفرم مورد نظر خود را تدوین کنند، و یا که تصمیم بگیرند از چه پلاتفرمی برای آینده ی ایران حمایت می کنند، تا اهدافی را که در مقابل خود در این تحول اجتماعی قرار می دهیم به درستی درک کنیم چرا که برنامه ی اکثریت مبارزان در این انقلاب بالاخره نتیجه ی این انقلاب را شکل خواهد داد، چه صریحاً توسط همه ی رهبران انقلاب بیان شود، و چه نه!
اجازه دهید فارغ از هر رودربایستی در مورد این موضوعات بحث کنیم و به خود اجازه ندهیم از این امر به سادگی بگذریم یا به آینده موکول کنیم؛ شانس یک انقلاب هر روز برای هیچ ملتی پیش نمی آید، و اینکه برای ملت ایران در عرض 50 سال اخیر دو بار چنین امکانی به دست آمده بسیار مهم است و اینکه تک تک ما ضروری است انتخاب خود را بسیار آگاهانه انجام دهیم و برای رسیدن به چنین دانشی اکنون آخرین فرصت برای آموختن درباره ی واقعیت انتخابهای متفاوت است و اطمینان حاصل کنیم تحت تأثیر کسانی قرار نگیریم که از سیستم معینی در حال حاضر یا در گذشته، منتفع بوده اند! این نه تنها حق هر ایرانی است که خود برای سیستم آینده ی کشورش آگاهانه رأی دهد، بلکه وظیفه ی تک تک ماست تا آگاهانه بدانیم به چه چیزی رأی می دهیم، تا که دوباره با سرنوشتی مشابه آنچه بعد از پیروزی انقلاب 57 دچار آن شدیم، مواجه نشویم!
ضمیمه ی زیر فقط به زبان فارسی منتشر می شود و خوانندگان انگلیسی زبان می توانند در صورت تمایل با استفاده از مترجم گوگل مطالعه کنند:
در این یادداشت ضمیمه اجازه دهید اشاره کنم که در پی بیش از یک قرن که از انقلاب مشروطه ی ایران می گذرد، یعنی انقلابی که از یکسو برای ملت ایران انتظارات بالایی ایجاد کرد و از سوی دیگر حقیقت تجربه های تلخ و شیرینی که ملت ایران پس از آن انقلاب تاریخی تا به امروز پشت سر گذاشته، چه پیش و چه بعد از انقلاب 57، در همه ی ما بسیار شک و تردید نسبت به یکدیگر بوجود آورده که با یک حرف و حرکت، این زخمها می تواند سر باز کند و آتش به جانمان بیاندازد و در هرگام از انقلاب 21 ایران به صداقت یکدیگر برای ایجاد سکولار دموکراسی در ایران و احترام به حقوق یکدیگر شک کنیم؛ و در واقع، ایرانیان تنها ملتی نیستند که چنین تجربه های تلخ و شیرینی را داشته اند؛ این نگارنده پس از نیم قرن زندگی در آمریکا که در واقع باید به حقیقت مرا ایرانی-آمریکایی خواند می توانم بگویم که در همین آمریکا یعنی در پیشرفته ترین جامعه ی جهان، همینگونه زخمها را از جمله در روابط نژادی تا به امروز می بینم که به رغم وجود قانون اساسی دموکراتیک برای حدود 250 سال، و آزادی بردگان سیاهپوست حدود 160 سال پیش، و جنبش مدنی مارتین لوترکینگ که حدود 60 سال پیش بود، بازهم هر لحظه اگر مردم مواظب نباشند و این مسائل حساس را مورد توجه قرار ندهند، کوچکترین بی توجهی در دیالوگها می تواند، آتش اختلافات عمیق تاریخی را یکباره به جهمنی تبدیل کند و این حقیقت را نه تنها در روابط سفیدپوستان و سیاه پوستان، بلکه در روابط زنان و مردان، مناسبات با جامعه ی رنگین کمانی (ال جی بی تی)؛ روابط سرخپوستان و سفیدپوستان و سیاهپوستان و بسیاری مثالهای دیگر، می توان مشاهده کرد! اما این نوشته در مورد ایران است و اجازه دهید با مثالی از خطراتی که اتحاد دموکراتیک ما را تهدید می کند، ادامه دهم. در بحبوحه ی خیزش سراسری اخیر در 21 آذر ماه همین امسال، میهن بان رضا پهلوی مطلبی در توییترشان درج کردند در مورد 21 آذر سال 1325 وقتی ارتش رژیم محمد رضا شاه وارد آذربایجان و کردستان ایران شد و دو جمهوری آذربایجان و کردستان را از قدرت ساقط کرد. آن دو جمهوری که یکسال پیش از 21 آذر در ایران تأسیس شدند، بخشی از طرح استالین برای تجزیه ی ایران بودند. اجازه دهید تمرکزم را در اینجا بر آذربایجان متمرکز کنم هرچند در کتابم در مورد کردستان و در یادداشتی در مورد بحث خودمختاری در مورد کردستان در آن دوران هم توضیحاتی داده ام. میرجعفر پیشه وری از طرح استالین مطلع نبود اما و این اما خیلی مهم است، با اینحال خودش چند ماهی پیش از سقوط به استالین پیشنهاد می کند که اگر استالین نمی تواند به خاطر ملاحظات بین المللی اقدام کند، خود او دست به کار شود و آذربایجان را جدا کند تا استالین مقصر خوانده نشود. این سند بعد از سقوط اتحاد شوروی امروز در دست است و هیچ تردیدی در این مورد نیست. با تمام این احوال بعدها خود پیشه وری نیز قربانی اشتباهات بزرگ خود شد و توسط عوامل استالین در جمهوری آذربایجان که به آنجا فرار کرده بود به قتل رسید. و البته همانطور که می دانیم استالین در معامله ای با آمریکا، آذربایجان و کردستان و مناطقی مشابه در اسپانیا و یونان را به غرب واگذار کرد در حالیکه غرب هم متعهد شد در چین در برابر کمونیستها عقب نشینی کند. این یکی از برزگترین معاملات غرب و شرق بعد از پایان جنگ جهانی دوم بود و در واقع دلیل پیروزی مذاکرات قوام السلطنه با استالین اساساً به دلیل این توافق شوروی با آمریکا و بریتانیا بعد از جنگ جهانی دوم بود! با اینهمه آیا جنایات زیادی توسط ارتش شاه در آذربایجان هنگام ورود به خاک آذربایجان صورت گرفت؟ بله صورت گرفت و اینهم حقیقت تلخ دیگری از آن دوران است و زنده یاد زندانی سیاسی صفر قهرمانی یکی از کسانی بود که از آنزمان تا پیروزی انقلاب 57 همه ی عمر خود را در زندان شاه از همان دوران سپری کرده بود! حالا بعد از چنین سابقه ی تاریخی وقتی همین چند روز پیش در سالگرد 21 آذر، میهن بان رضا پهلوی مطلبی را که ذکر شد در صفحه ی توییتر خود درج کرده بودند؛ با چنین سابقه ی تاریخی که در سطور بالا توضیح داده شد، برخی ایرانیان دیگر نیز همان روزها مطالبی یادآور آنسوی وقایع تاریخی دوران حمله ارتش محمد رضا شاه به آذربایجان را، در همان توییتر منتشر کردند! آیا میهن بان رضا پهلوی از قصد می خواست که این زخمها را باز کند، خیر! در واقع بنظرم ایشان می خواستند خطرات جریاناتی که پتانسیل تجزیه طلبی را در جنبش امروز ایران دارند، یادآور شوند؛ اما به هرحال، حساسیتهایی که در جامعه ی ما از این تاریخِِ بخشاً حتی ناشناخته وجود دارد، همه ی این مشکلات را پدید می آورد و قصدی در کار نیست! اجازه دهید مثال دیگری بزنم: دکتر امیر طاهری در مصاحبه ای با برنامه ی تلویزیونی آقای بیژن فرهودی همین چند روز پیش در مورد دیدگاههای پادشاهی خواهانه ی خودشان توضیح می دادند در حالیکه در واقع می خواستند دموکراسی آینده در ایران را توصیف کنند و حتی مثالی زدند که حتی آیت الله خامنه ای نیز باید بتواند حزب خود را در دموکراسی ایران داشته باشد. اما اگر مصاحبه ی ایشان را کسی با تعجیل گوش می کرد تصور می شد که ایشان می خواهد فردا رژیم محمد رضا شاه را در ایران از نو برپا کند بویژه آنکه از میهن بان رضا پهلوی، بعنوان «رضا شاه دوم» نام می برد که عقیده ی ایشان است، و به این معنی نیست که کسی قرار است فردا چنین رژیمی در ایران شکل دهد وقتی خود میهن بان رضا پهلوی با صراحت در یک سخنرانی دو سال پیش گفتند تمایلی به ایفای چنین نقشی در ایران ندارند! یا اینکه همین چند روز پیش در توییتر میهن بان رضا پهلوی مقاله ی پرنسس نور پهلوی را در مورد انقلاب 21 ایران دیدم که بسیار خواندنی بود، در حالیکه بعد از سخنان شهبانو فرح پهلوی در مورد ولیعهدی پرنسس نورپهلوی اگر آقای رضا پهلوی به گفته ی شهبانو در صورت انتخاب مردم به بازگشت پادشاهی پهلوی در رفراندومی آزاد چنین نقشی پیدا کنند، و عده ای ممکن است تصور کنند که این مقاله ی نور پهلوی هم آغاز علم کردن پرنسس نور پهلوی بعنوان گام بعدی قدرتهای جهانی برای تحمیل بازگشت رژیم پهلوی به مردم ایران است! شخصاٌ ابداً چنین برداشتی را از پرنسس نور پهلوی ندارم. در واقع اگر همین فردا انتخابات ریاست جمهوری در ایران باشد و پرنسس نور پهلوی کاندیدای ریاست جمهوری باشد، به ایشان رأی می دهم و در مقالات متعددی نظرم را در مورد قابلیتهای بسیار بالای پرنسس نور پهلوی توضیح داده ام! اما اینجا اصل بحثم این موضوعات نیست و همانطور که نوشتم منظورم این است که به دلیل تاریخ طولانی همه ی ناملایمات بیش از یک قرن بعد از انتظارات بالایی که در پی انقلاب مشروطه، مردم ایران داشتند، با هر اشاره ای هر زخمی به راحتی می تواند سر باز کند! این نگارنده یک جمهوریخواه تمام و کمال بوده و هستم و هیچ علاقه ای هم به بازگشت هر نوع سلطنت نه تنها به ایران ندارم بلکه همچون جان لاک، در هرجای دنیا اساساً با هر ایده ی سلطنت مخالف بوده و هستم و ابداً آنچه می نویسم برای توجیه بازگشت سلطنت به ایران نبوده و نیست، اما مواظب باشیم به دلیل زخمهایی که از سالها پیش با خود حمل می کنیم اجازه ندهیم ناگهان آتشی در میانه ی بحثهای دموکراتیک ما به پا شود که تر و خشک را با هم بسوزاند! به مصاحبه ی دکتر امیر طاهری با آقای فرهودی چند بار گوش کنید که نشان می دهد ایشان نه تنها سلطنت طلب و خواهان بازگشت سلطنت پهلوی به ایران هستند و به این دلیل دوست دارند میهن بان رضا پهلوی را رضا شاه دوم بخوانند؛ بلکه در عین حال، نه در پی تحمیل سلطنت به ایران هستند و نه در پی شاه ساختن از میهن بان رضا پهلوی با توسل به قدرتهای جهانی، و فقط دارند در چارچوبی دموکراتیک که ایده آل همه ی ما برای ایران آینده است نظرات خودشان را بیان می کنند که حتی در ایران بعد از این انقلاب برای آقای خامنه ای هم آزادی تشکیل حزب قائل هستند، و در واقع این آزادی بیان که ایشان در گفتگوهایشان نشان می دهند، باید ایده آلی باشد برای همه ی گفتگوهای ما در آینده، تا بتوانیم این درخت دموکراسی را که با انقلاب 21 ایران با خون جاویدنامان ایران آبیاری گشته، به ثمر رسانیم!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
9 دی
ماه
1401
December 30, 2022
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html