تهدیدهای امنیتی گردانندگان بلاگ «سرباز کوچک» به صاحب این قلم در 20 سال گذشته
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4208-blog-e-sarbazekuchak.htm
پی نوشت 8 خرداد 1403: دوستان عزیز، این پی نوشت را برای ثبت در تاریخ می نویسم! به گزارش یکی از فعالان سازمان مجاهدین خلق در توییتر، امیر سپهر سلطنت طلبی که با آقای رضا پهلوی همکاری داشت و گویا فوت شده، و کانال یوتیوب هم داشته، در آخر کار حامی مجاهدین خلق شده و ویدیویی در آخر کار از خود باقی گذاشته که در توییت مورد اشاره درج شده که می توانید گوش کنید! امیر سپهر همان کسی بود که وبلاگ سرباز کوچک را در اینترنت درست کرده بود که هنوز هم وجود دارد و در آن لینکی گذاشته بود که سالها پیش و در این یادداشت در مورد آن نوشته بودم که چگونه با همکاری نماینده ی آقای حشمت طبرزدی که نخواسته ام نامش را اعلام کنم، و جمعی از سلطنت طلبان، بعد از دومین مصاحبه ی من با صدای آمریکا در سال 2007 که در مورد هوش مصنوعی بود؛ سعی کردند من را از صدای آمریکا اخراج کنند ولی موفق نشدند هرچند دیگر با من هیچوقت صدای آمریکا مصاحبه ای نگذاشت و همچنین صدای آمریکا من را از شغل رسمی در همه ی آن سالها محروم کرد تا اینکه در پایان سال 2012 بعد از امضای برجام در زمان آقای اوباما قرارداد کار من را دیگر صدای آمریکا تمدید نکرد و در واقع در همه ی آن سالها با اینکه با قول شغل رسمی به واشنگتن نقل مکان کرده بودم، زندگی من و خانواده ام نابود شد که همه ی آن 8 سال نه بیمه داشتیم و نه حقوق بازنشستگی و با اینحال هیچوقت از کسی شکایت نکردم و می دانستم اینها کارهای کسانی است که برای اختلافات سیاسی هر بلایی را سر دیگران می آورند و کسی هم که نماینده ی آقای حشمت طبرزدی در خارج کشور بود از همدستان خانم نازنین افشین جم بود که همچنان مدعی فعال حقوق بشر بودن است، و رهبران حقوق بشر ایرانی هم با ایشان از نزدیک کار می کنند و هیچگاه نه جبران آنچه بر سر زندگی من و خانواده ام آورده اند را کردند و نه حتی یک عذرخواهی خشک و خالی! واقعاً من از آقای رضا پهلوی، سلطنت طلبان و امثال امیر سپهر که امروز متوفی است، انتظار دیگری نداشتم ولی آقای حشمت طبرزدی و خانم نازنین افشین جم باید کلاهشان را بالا بگذارند! برخی دوستانم هم دلخور هستند که چرا من در مورد نیاز پاسخگو کردن خانم افشین جم انقدر علناً حرف میزنم. به این دوستان می گویم که امروز خانم نازنین افشین جم حامی تجزیه طلبان است همانطور که امیر سپهر در اول سلطنت طلب بود و بعد حامی مجاهدین شد، اصل کار این است که آدم، باید درست باشد و مهم نیست که حامی کیست؟ ضمناً اگر این بلاها را کسی سر زندگی خودتان و خانواده تان آورده بود بازهم این طور حرف میزدید! شخصی یکروز میتواند حامی خمینی باشد، یک روز حامی شاه و روز دیگر حامی مجاهدین! سؤال این است آیا فردی که مورد حمایت شماست آدم درستی است؟ بازهم تأکید می کنم که می دانم آقای حشمت طبرزدی زیر تیغ در زندان رژیم اسلامی است ولی آنچه من نوشته ام را مطمئناً مأموران امنیتی رژیم خیلی زودتر از امثال من می دانسته اند و حرف تازه ای برای آنها نیست! بچه گول نزنید ضمناً همیشه به دوستان شورای گذار هم گفتم که ابداً موضع من در مورد آقای حشمت طبرزدی دلیلی نیست که با ایشان برای طرحهای خودشان برای همکاری با آقای حشمت طبرزدی کار نکنند. از نگاه من آقای حشمت طبرزدی نه مأمور رژیم است و نه یک خائن اما دوست بدی برای من بود و من اشتباه کردم که از ایشان و جبهه دموکراتیک ایشان حمایت کردم ولی آنها به هر حال از دیدگاه خودشان نظیر بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر دارند برای آزادی ایران فعالیت می کنند و خائن هم نیستند مثل بسیاری دیگر از گروه بندی های مختلف فعال در رژیم اسلامی نظیر اصلاح طلبان اسلامی که به هر حال خواهان آزادی های بیشتر در جامعه هستند، هرچند این بلاها را سر من و خانواده من آوردند! اما بقیه، حالا که آقای امیر سپهر درگذشته است اما واقعاً به عملکردتان نگاهی کنید که برای خفه کردن صدای من چه کارهای شنیعی کردید و اسم خودتان را هم گذاشته اید آزادیخواه! به هرحال گذشته، گذشته است و این توییت که در بالا لینک کردم را همین حالا یعنی شاید یک سال بعد از انتشار آن دیدم! مطمئناً دیگران پیش از من دیده اند! س.ق. +
پی نوشت 16 شهریور ماه 1401: این وبلاگ سرباز کوچک که ظاهراً پادشاهی خواه بوده و تعطیل است؛ اما، در واقعیت بخشی از دارودسته ی حشمت طبرزدی بوده و هست و هیچوقت از روی اینترنت این وبلاگ حذف نشده و هروقت اتحادی شکل می گیرد خرابکاری پشت پرده می کنند و همین حالا دوباره در اینترنت فعال شده اند اما مثل همیشه در خفا و مثل کبک سرشان را در برف کرده اند وقتی پاهایشان در هوا معلوم است و قبلاً درباره ی همدستشان که در آمریکا از همان سال 2007 که بعد از دو برنامه تلویزیونی در صدای آمریکا (1 و 2) زندگی ام را نابود کرد نوشته ام و نیازی به تکرار نیست! اکنون که دارد اتحادی برای سه روز دیگر در حمایت از 19 شهریور روز تولد زنده یاد پویا بختیاری بعنوان «روز سکولار دموکراسی آینده نگر» شکل می گیرد، اینها دوباره مشغول خرابکاری در پشت پرده هستند همانطور که سالها پیش همین دارودسته با سوء استفاده از خاطره ی زنده یاد ستار بهشتی، ارزش و اعتبار آن وبلاگنویس از خود گذشته را، خدشه دار کردند. اینها برایشان جنبش آزادیخواهی مردم ایران مثل آقای حشمت طبرزدی و بقیه ی رهبران اصلاح طلبان فقط نون دونی و کاسبی است و حتی جرئت حضور علنی برای دفاع از طرح های ایران بر باد ده شان ندارند! نگاه کنید اینهمه سال و اینهمه ترّهاتشان یک کلمه در این بلاگ «سرباز کوچک» در نقد جریان اصلاح طلبی مطلبی نیست! یک مشت بی شرف بی صداقت فتنه گر که سالهاست در دخمه های خود قایم شده اند و جز لطمه زدن به جنبش آزادیخواهی مردم ایران کاری نکرده اند! س. ق.
پی نوشت 25 اردیبهشت ماه 1401: این پی نوشت هم در پاسخ به تهدیدهای های مجدد این دارودسته و همکارانشان به این نگارنده در اینترنت!
My Memories of Savak Interrogations
https://groups.google.com/g/soc.culture.iranian/c/jiCSqNPqjG
http://www.ghandchi.com/gozari.htm
دوم فروردین ماه 1401: آقای حشمت طبرزدی لطفاً سعی نکنید با من تماس شخصی بگیرید
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
1. همانطور که بارها نوشته ام، با آقای آزادیبان هیچگاه نه آشنایی شخصی داشته ام، و نه تماس و فقط در اینترنت بطور عمومی بحث و گفتگو داشته ایم. یک ماه پیش آقای آزادیبان در بلاگ پارس تورچ در مورد ماجرای حملات اینترنتی به این نگارنده که سالهاست در سایتم ذکر کرده ام، بهتر از خودم تحلیل کردند و با کلیک در اینجا می توانید یادداشت ایشان را در بلاگشان، مطالعه کنید. این نگارنده بدینوسیله سپاسگزاری خود را از صداقت و فهم آقای آزادیبان ابراز می کنم و اذعان می کنم که خودم نمی توانستم با این دقت وضعیتی را که با آن سالهاست روبرو هستم، تحلیل کنم!
2. طی 20 سال گذشته صاحب این قلم بارها توضیح داده ام که چگونه گردانندگان وبلاگ سرباز کوچک با فحاشی ها و تهدیدهایی که از پشت نامهای مستعار در بولتون بورد جبهه ملی واشنگتن در سال 2003 شروع شد، و در سال 2007، دو سال بعد از آنکه در صدای آمریکا کار گرفته بودم، با درج مطلبی کپی کرده از آرشیو بولتون بورد جبهه بدون ارائه ی کل بحثی که در بولتون بورد قدیمی جبهه ملی که سالها پیش بسته شده بود جریان داشت، با این فتنه گری ها درباره ی صاحب این قلم در وبلاگ سرباز کوچک، و ارسال مأموری ایرانی که به صدای آمریکا آمد، و با استفاده از نفوذشان در دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، توانستند در سال 2007 از ادامه ی دو مصاحبه صاحب این قلم در صدای آمریکا، جلوگیری کنند؛ و گرچه نتوانستند باعث اخراجم از صدای آمریکا شوند اما توانستند از رسمی شدنم جلوگیری کنند و رسمی نبودن، مرا در معرض عدم تجدید قرارداد کاری ام با صدای آمریکا در سال 2012 توسط خانم ستاره درخشش و آقای استیو ردیش قرار داد، در حالیکه 8 ماه پیش از آن وقتی هنوز مذاکرات برجام در جریان بود، از این نگارنده خواسته شده بود بلاگ فرادید را منتشر کنم و حتی به من گفتند می توانم بلاگم را در صدای آمریکا، با نام خودم نامگذاری کنم! اما بعداً که برجام امضا شد قراردادم را تمدید نکردند و به راحتی به کارم خاتمه دادند چرا که امنیت شغلی نداشتم چون رسمی نبودم و دلیل رسمی نشدنم نیز همین توطئه های گردانندگان وبلاگ سرباز کوچک بود که حتی در 6 سال گذشته هم نتوانستم سکوریتی کلیرنس بگیرم، و دلیلش همین گزارشهای دروغی که این بی شرفها می دهند، وقتی کارشان تحریک نیروهای دیگر اپوزیسیون و پرونده سازی است، در واقع وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و اطلاعات سپاه دست پرورده ی همتایان همین بی شرفها در ایران هستند و پاپوش دوزی و پرونده سازی برای مخالفان را از همینها یاد گرفته اند. یکی نیست به این بی شرفها بگوید که اقلاً اسمتان را اپوزیسیون نگذارید. ما در تاریخ ایران اختلافات در اپوزیسیون سیاسی داشتیم اما هیچگاه این بی شرفیها را نداشتیم. اعضای اپوزیسیون دموکراتیک به رغم اختلاف سیاسی برای هم کمک بودند نه آنکه بخواهند رقیبانشان را نابود کنند! آخر شما بی شرفها از جان ما چه می خواهید؟ آن بی شرفی که اسمش را اعلام نکرده ام، یک روز در کانادا جزو تیم به اصطلاح یک سلبریتی اپوزیسیون است که خودِ من او را در زمانی که در صدای آمریکا بودم حمایت کردم. و هر روز هم میرود اروپا و اینطرف و آنطرف و اصلاً یک ذره اهمیتی در اپوزیسیون ندارد و معلوم نیست چه کسی هزینه ی همه این سفرها را می دهد و اصلاً چه تأثیری و چه کاری برای مردم ایران کرده اند. اینها فعالیت اپوزیسیون را با کار سازمانهای امنیتی دولتهای مختلف عوضی گرفته اند. از دارو دسته های به اصطلاح سیاسی منتسب به دولتهای مختلف در دوران قاجار هم بدترند! اعضای خانواده ام نیز همین محدودیتهای شغلی را در آمریکا پیدا کرده اند، و در این روزهای پیری و سرطان، به روز سیاه افتادم که 7 سال است حتی از خدمات دندانپزشکی نتوانسته ام استفاده کنم، و خانم ستاره درخشش هنگامیکه یک نفر برای رفرنس شغلی من، به صدای آمریکا رجوع کرده بود به دروغ گفته بود که آنجا هیچوقت کار نکرده بودم و البته این قلم همه ی قراردادهایم را داشتم و به آن فرد کپی آن مدارک را همانزمان نشان دادم. من مثل این بی شرفها آدم دروغگو نیستم و همه ی عمرم شفاف بوده ام. با اینهمه، دلیل آنکه در آن وضعیت در دسامبر سال 2012 قرار گرفتم و تا به حال ادامه داشته، فقدان امنیت شغلی بود که باعث آن همان مأموران جنایتکار وبلاگ سرباز کوچک بودند که از زمان فعالیتم در بولتون بورد جبهه ملی مرا «استاک» می کردند. آنها اصلاً علاقه ای نه به جبهه ملی داشتند و نه بحثهای آنجا، مأموریت داشتند برای خرابکاری و در همکاری نزدیک با همدستانشان که در دستگاههای امنیتی آمریکا صاحب نفوذ هستند این جنایت را علیه اینجانب یعنی یک هموطن خود انجام دهند چون با نظرات سیاسی من مخالف بودند! لطفاً خودتان با بلاگهایی که در صفحه اول بلاگ سرباز کوچک آمده تماس بگیرید و ببینید که هیچکدام از آنها اصلاً با گردانندگان این بلاگ تماسی دارند، وقتی با لیست کردنِ نام همه ی آن بلاگها، به دروغ می خواهند این تصور را بدهند که بلاگی معتبر در اپوزیسیون ایران هستند در حالیکه فقط یک دارو دسته ی امنیتی مرتبط با برخی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا هستند و بس، و هیچ اعتبار اپوزیسیونی ندارند، و لازم به تذکر است که 90 درصد آن بلاگها با این مأموران امنیتی هیچ ارتباطی ندارند و می توانید از تک تک بلاگهایی که در صفحه ی اول بلاگ سرباز کوچک لیست شده، سؤال کنید و بپرسید که آیا آنها موافق لینک شدن به این بلاگ سرباز کوچک بوده اند یا نه!
3. همانطور که یک ماه پیش در مقاله ای تحت عنوان «درگذشت بزرگی بنام سیروس آموزگار که عمری با شرافت زندگی کرد»، ذکر کردم، نام این فردی را که عامل همه ی این فتنه گری ها بود حدود دو سال پیش کشف کردم اما به دلیل قولی که به زنده یاد دکتر سیروس آموزگار دادم، از اعلام نام این فرد اجتناب کرده ام و او را بخشیدم، اما این عوامل امنیتی نه تنها تلاشی برای جبران مافات نکردند، بلکه همچنان به فتنه گری های خود ادامه می دهند، و خنده دارتر هم اینکه به تازگی انقدر امر به باند امنیتی اینها مشتبه شده که بعنوان "اپوزیسیون،" زنده یاد احمد شاملو را زیر سؤال می برند و برای مردم ایران پیام میفرستند و حتی 50 نفر هم پیام اینها را نگاه نمی کنند؛ واقعاً این دارودسته دیوانه شده اند و خیلی اپوزیسیون ایران را دستکم گرفته و با مأموران امنیتی دستگاههای جاسوسی اشتباه گرفته اند! شخصاً در این رابطه حدود نیم میلیون دلار را که ارثیه ی خانوادگی ام بود، متضرر شدم و به روز سیاه افتادم. از همه ی فعالان سیاسی مرتبط با این فرد سؤال می کنم آیا در آینده، این دموکراسی است که می خواهند برای ایران به ارمغان آورند که فردی نظیر اینجانب حتی در دموکراسی کهنی با سابقه ی بیش از 250 سال، یعنی در این آمریکا، به خاطر اختلاف نظر سیاسی با این افراد، باید 30 سال تلفن و اینترنتم تحت کنترل باشد و شغلم را در صدای آمریکا از دست بدهم و حتی امنیت جانی در این کشور دموکراتیک احساس نکنم و خانواده ام که اصلاً با سیاست کاری ندارند و از هرچه فعالیت سیاسی است بعد از مشاهده ی وضعیت من در این واشنگتن، متنفر شده اند، باید اینهمه زجر مالی بکشند! ما اینجا فقط با رژیم اسلامی روبرو نیستیم و همه ی این ضربه ها را از مدعیان دموکراسی می خوریم. از مدعیانی که کارشان دروغ سازی است. امثال اینها حتی گرداننده ی برنامه های کلاب هاوس فارسی هستند که ظاهراً اشک تمساح برای مردم ایران میریزند ولی دروغ اشاعه می دهند. یکی از همین مسؤلین این اتاقها در برنامه ای گفت که صمد بهرنگی با دستگاههای امنیتی ایران در زمان شاه همکاری داشته است. در مورد واقعه ی ارس همه می دانیم و دروغ جلال آل احمد در مورد کشته شدن صمد را هم می دانیم، و درباره ی واقعیات حمزه فراهتی نیز می دانیم. اما آنچه این رییس اتاق در مورد صمد گفت دروغ محض است وقتی ظاهراً بعنوان آدمی بی طرف ابراز نظر می کرد.
4. این کارها اعتماد مردم را به اپوزیسیون از بین می برد. دوستانی که با امثال وبلاگ سرباز کوچک همکاری دارند بهتر است از این جریانات فاصله بگیرند. آینده ی ایران با «فیک نیوز» و دروغسازی خلق نمی شود. رژیم اسلامی به اندازه ی کافی در 43 سال گذشته دروغ به مردم ایران گفته است. بس کنید. در این 40 سال در خارج کشور این قلم که 24 ساعته در فعالیت نظری و عملی بودم، اینهمه از این نیروهایِ به اصطلاحِ خودشان، "اپوزیسیون،" و در واقعیت، «پوزیسیونِ گذشته»، ضربه خورده ام، آنهایی که هنوز بعد از 43 سال نفهمیده اند، اپوزیسیون را مردم به خاطر از خودگذشتگی و درستکاری مورد اعتماد قرار می دهند و نه جاسوسی برای بیگانگان، و همچنان تصور می کنند در پوزیسیون دارند کار می کنند و دوست دارند به خاطر اختلاف سیاسی با ما، ما را از کار بیکار کنند و اگر دستشان میرسید، شکنجه کنند، و فکر می کنند رقبایشان هم مثل انگلوفیلها و روسوفیلهای زمان قاجارند، و این بی شرفها برایم توانی نمی گذاشتند که فعالیت خودم را بکنم، و زندگی خود و خانواده ام را نابود کردند. اپوزیسیون دموکراتیک ایران بیش از 150 سال در جامعه ی مدرن ایران قدمت دارد و نیروهای تازه ای به آن در 43 سال گذشته اضافه شده اند. بعضی وقتها فکر می کنم شاید به دلیل اضافه شدن جریاناتی نظیر «وبلاگ سرباز کوچک» به اپوزیسیون، ما 43 سال است به جایی نرسیده ایم، به قول سعدی «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»! و مضحک است که امثال این بی شرفها مرتب از تفرقه می نالند در حالیکه هیچ جریانی در اپوزیسیون ایران به اندازه ی اینان، شعارهای تفرقه افکنانه در همین روزهای اعتراضات کشاورزان اصفهان ندادند، و با عملکردشان در این روزها با جان مردم بازی کردند. اصلاً اینها نمی فهمند اپوزیسیون یعنی از خودگذشتگی، و برایشان اپوزیسیون یعنی خودنمایی! سالهاست در مورد پنجاه و هفتی ها و پنجاه و هفتی ها توضیح داده ام، نمی خواهم بگویم این افراد مأمور جمهوری اسلامی هستند، ولی کاری که می کنند فقط ضرر زدن و خنثی کردن هر آنچیزی است که فعالان اپوزیسیون انجام می دهند. شخصاً از هدر دادن اینهمه نیرو با این افراد خسته شده ام و هر روز فکر می کنم که با این جریانات چه کار کنم که دیگر حتی تهدید جانی برایم شده اند! این بی شرفها برخی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را که باید حافظ زندگی شهروندان این کشور باشند برای مقاصد سوء خود به کار می برند، که به قول معروف هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به وقتی که بگندد نمک، نمی دانم از این وضعیت به کجا شکایت ببرم. وقتی در سال 1358 روزنامه ای در تهران منتشر می کردم، روزی حزب اللهی ها به دفتر ما حمله کردند، به کلانتری محل تلفن کردم و کمک خواستم، مسؤل کلانتری گفت: هه هه هه به شما حمله کرده اند و زد زیر خنده و تلفن را گذاشت زمین!!!! لعنت به کسانیکه ظاهراً مدعی دموکراسی خواهی برای ایران هستند و حتی این آمریکا را برای ما به جهنمی نظیر آن، تبدیل کرده اند. اقلاً حمید نوری دارد در خارج کشور برای جنایاتی که در ایران مرتکب شده محاکمه می شود ولی این بی شرفها سالهاست در خارج کشور دارند راست راست راه میروند و نه تنها برای جنایاتی که در ایران مرتکب شدند تاوانی نمی دهند، از فعالانی که در هر دو زمان مرغ عزا و عروسی بودند طلبکار هم هستند و هرچه ما می خواهیم وحدت کنیم و همکاری، این بی شرفها بدتر می کنند. خسته شدم!!!!!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
سیزدهم آذر ماه 1400
December 4, 2021
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html