Sam Ghandchiسام قندچي در حاشیه ی بحثهای مربوط به انتخاب سخنگوی ایرانیان در خارج کشور

سام قندچی

http://www.ghandchi.com/4417-majles-khaarej.htm

http://isdmovement.com/2023/0223/020223/020223-Sam-Ghandchi-About-selection-of-a-spoksperson.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11     12     13     14     15     16     17     18     19     20     21     22     23     24     25     26

 

majles-khaarej-mehestan-secuar-democracy

 

به تازگی بحثهای انتخاب سخنگویی برای ایران و ایرانیان در خارج کشور بالا گرفته و در حقیقت دلیل مطرح شدن جدی این تلاشها نیز اینکه در پی اوج گیری انقلاب 21 ایران در 6 ماه گذشته در داخل ایران که در 44 سال گذشته بی سابقه است، و تظاهراتهای بی سابقه ی ایرانیان در تورنتوِ کانادا، برلینِ آلمان و همین چند روز پیش در استراسبورگ فرانسه و این آخری مشخصاً اضافه کردن سپاه پاسداران اسلامی به لیست تروریستی در اروپا را طرح کرد، و در هر سه ی این آکسیونهای موفق نقش رهبری آقای حامد اسماعیلیون غیرقابل انکار بود، و در واقعیت در این مدت ما شاهد اعتلای جنبش ایرانیان خارج کشور بوده ایم! لازم به تذکر است که معلوم نیست اضافه کردن سپاه به لیست تروریستی در اروپا در حال حاضر عملی شود یا نه و این موضوع، بحث این نگارنده در اینجا نیست!

 

انتخاب سخنگو برای ایرانیان سالهاست به اشکال مختلف در میان اپوزیسیون ایران مطرح شده و حتی به یاد دارم وقتی آقای اکبر گنجی از زندان آزاد شده و تازه به آمریکا آمده بود عده ای می خواستند که او چنین نقشی ایفا کند و با رییس جمهوری وقت آمریکا جرج بوشِ پسر، دیدار کند و نایاک هم از روز اولِ ورود آقای اکبر گنجی به خارج کشور، با ایشان و همراهانشان در ارتباط بود و چنین طرحی را دنبال می کرد، حتی در ابتدای کار حمایت سلبریتی معروفی نظیر خانم گوگوش را داشتند که یک «پیکِت» یا «ویجیل» یا هرچه اسمش بود، برای آزادی زندانیان سیاسی در مقابل سازمان ملل راه اندازی کردند که دیگر همه ی این سالها تکرار نشد! کسانی نظیر آقای مسعود بهنود از یکطرف مایل بودند اکبر گنجی چنین کاری بکند و از سوی دیگر نگران بودند که دیدار با جرج بوش برای سمتگیری خود آنها با اصلاح طلبان و نایاک مشکل ساز باشد، و به این نتیجه رسیدند که این کار را نکنند، و یک عده از دوستان کنفدراسیونی قدیم نیز که به یاد دارم، دنبال این کارها بودند؛ به هرحال خود آقای اکبر گنجی نمی خواست درگیر این جریانات باندبازی ها شود و علاقه اش کارهای پژوهشی بود و دست آخر نیز بعد از مدتی کل پروژه را رها کرد و تدارک برای تبدیل ایشان به سخنگوی اپوزیسیون در خارج، فراموش شد! نایاک نیز هدفش از روز اول تأسیس، دفاع از زندانیان سیاسی یا راه اندازی نماینده ای از اپوزیسیون در خارج نبود و گرچه تأسیس نایاک با راه اندازی جریانی بود به نام گروه مبارزه ضد تبعیض که در فضای آمریکایی پیش از حتی 6 گروه تشکیل دهنده ی نایاک وجود داشت و آنها به اصطلاح دفتر ایرانی آن جریان آمریکایی را باز کردند و اسمش را هم گذاشتند نایاک و دنبال چیز دیگری بودند و آنهم جلب ایرانیان مهاجر بویژه افراد پروفشنال با تکیه بر موضوع اجحافاتی که به ایرانیان بویژه برای شغل و کار به دلیل ایرانی بودن میشود، و حتی اکبر گنجی را مایه ی دردسر می دانستند، در حقیقت هدف نایاک هنوز هم، و همانطور که بارها آن زمان نیز اشاره کردم، و همچنان هدفی است که همه ی این سالها دنبال کرده و می کنند، پیاده کردن «فریبکاری بزرگ حکومت اسلامی بود که اپوزیسیون را از خواست تغییر رژیم دور کنند»، یعنی منصرف کردن مردم ایران از انقلاب مترقی قرن بیست و یکمی، با بهانه های مختلف نظیر اینکه اگر رژیم اسلامی سقوط کند، سلطنت طلبان به قدرت خواهند رسید یا مجاهدین ایران را تصرف خواهند کرد و یا اینکه ایران تجزیه خواهد شد، و کلاً هدفشان هراساندن مردم ایران و جهان از تغییر رژیم در ایران! و برای این کار هم نایاک همه ی این سالها نزدیک با اصلاح طلبان ارتجاعی مختلف از باند رفسنجانی تا خاتمی تا روحانی، برای همین هدف، همکاری می کردند تا به امروز! حالا ممکن است بپرسید چرا آقای نمازی را در ایران به زندان انداختند؟ چون در خان یغمای رژیم اسلامی باندهای مختلف با هم در ستیزند و شاید آقای نمازی حق و حساب یک باند را نداده است، همانطور که اخاذی از بابک زنجانی را به یاد داریم! کافی است به مقاله ی اخیر آقای تریتا پارسی رهبر نایاک در رابطه با قرار دادن سپاه پاسداران در لیست ترور نگاهی اندازید* و همچنین به حمایت برخی دوستان سابق کنفدراسیون از این نوشته ی تریتا پارسی توجه کنید که از طریق پخش مقاله ی دیگری از تعزیه گردانان دارودسته ی نایاک در مطبوعات بین المللی، این کار را انجام می دهند! این واقعیات تلخ همکاری دو طرف را طی همه ی این سالها بخوبی نشان می دهد و لطفاً دوباره مقاله ای را که به تازگی در مورد حملات نایاک به خانم نازنین بینادی نوشته ام مرور کنید و همه ی این واقعیات تلخ برایتان روشن خواهد شد!

 

اما موضوع انتخاب سخنگوی ایرانیان، بعد از انقلاب 57، خیلی قبل از بازی های لابیگران و سالها قبل از تأسیس نایاک در خارج کشور، این موضوع در خارج مطرح شد! یکی از دوستان خوب کنفدراسیونی قدیم این نگارنده که سالهاست با او تماسی ندارم (و دلیلش اینکه در حال حاضر با هیچکسی به غیر از دکتر اسماعیل نوری علا تماس ندارم)، در حقیقت آن دوست قدیمی، تا آنجا که من به یاد دارم، اولین کسی بود که بحث «پارلمان خارج» را مطرح کرد و برای این کار هم تلاشهایی همان 40 سال پیش تا مدتی انجام داد ولی به نتیجه ای نرسید! در حقیقت آنچه سالها بعد، دکتر اسماعیل نوری علا در چارچوب فعالیت دیگری مطرح کرد، و صاحب این قلم نیز از روز اول تأسیس از آن حمایت کردم، یعنی مهستان سکولار دموکراسی، ایده ی مشابهی بود و دکتر نوری علا هیچگاه در مورد سابقه ی این بحثها خبر نداشت و ایده ی خودش بود و در واقع تا روزی که دکتر نوری علا مهستان را اعلام کرد من هم خبر نداشتم که چنین طرحی در نظر دارد ولی از همان لحظه ی اول از طرح او حمایت کردم گرچه من معتقد بودم که مهستان را باید فقط با جمهوریخواهان یا با پادشاهی خواهان ساخت و فکر می کردم اگر مشترکاً از جمهوریخواهان و پادشاهی خواهان تشکیل شود از هم بپاشد؛ البته در عمل، معلوم شد که نظرم اشتباه بود و دکتر نوری علا به فعالیتش ادامه داد و این نگارنده نیز از تلاشهای او حمایت کردم چون ایجاد مهستان سکولار دموکراسی را کار مفیدی می دیدم و می بینم. به هر حال دکتر نوری علا همیشه مِهِستان جنبش سکولار دموکراسی را به مجلس نخبگان دوران اشکانیان تشبیه کرده و هنوز هم آنرا پارلمان یا مجلس می خواند. واقعیت این است که همکاری نیروها و حتی منفردین سیاسی با دیدگاههای مختلف به بهترین شکل در نوعی پارلمان ممکن می شود و می توانند با هم مشترکاً کار کنند بدون آنکه بخواهند عقایشان را به دور بریزند، و شاید اینکه هنوز آنقدر مهستان رشد نکرده به این دلیل بوده که جنبش ایرانیان در خارج کشور اساساً در همه ی این سالها بسیار ضعیف بود در مقایسه با دوران کنفدراسیون، و تازه 6 ماه است که این جنبش واقعاً رشد کرده و در همه ی این سالها یکه تاز در جامعه ی ایرانی خارج کشور «نایاک» بود که برای برخی مهاجرین ایرانی که در پی سازمانی برای کمک به موفقیت در کشور میزبان بودند، و نیز خواستار وضعیتی که بتوانند به راحتی با ایران داد و ستدی داشته باشند و رفت و آمد کنند، عمل می کرد و به همین دلیل نمی خواست و نمی توانست نقشی نظیر کنفدراسیون ایفا کند که اساسش در نفی رژیم حاکم در کشور بود! امروز که جنبش تازه ای در خارج کشور در نفی کامل رژیم اسلامی حاکم بر ایران شکل گرفته، طرح شدن مجدد پارلمان خارج موضوعیتی تازه پیدا کرده و شاید مهستان جنبش سکولار دموکراسی به شکل تازه ای بتواند چنین افقی را ارائه کند. شخصاً ابداً در مورد آنچه در اینجا می نویسم با دکتر اسماعیل نوری علا حرف نزده ام و همین حالا این نکات به نظرم آمد که دارم با خوانندگان عزیز در میان می گذارم.

 

حالا اگر واقعاً مهستان یا هر پارلمان خارج، از ایرانیان شکل گیرد، مطمئن هستم که نه تنها موضوع انتخاب سخنگوی ایران و ایرانیان در خارج بطور موفق جلو خواهد رفت بلکه آن سخنگو، حامیانی در آن پارلمان خارج خواهد داشت که از او برای رسیدن به اهداف مورد نظر انقلاب 21 مردم ایران پشتیبانی کنند! همین حالا نگاهی به دوستانی کنید که ائتلافی را به تازگی با میهن بان شکل داده اند. مثلاً خانم نازنین بنیادی! مدتی پیش دوستی را دیدم در اینترنت ایشان را با دکتر ابراهیم یزدی که در حقیقت در قامت پتانسیلی برای وزیر خارجه رژیم اسلامی از همان روزهای اول شکل گیری رهبری انقلاب 57 در نوفل لوشاتو بود، مورد مقایسه قرار داد و به درستی خاطرنشان کرده بود که واقعاً نازنین بنیادی کجا و ابراهیم یزدی کجا! یادم است یکی از دوستان کنفدراسیونی قدیم که دیگر در قید حیات نیست سالها در جنگ و جدل با دکتر ابراهیم یزدی در پنلهای مختلف با دکتر ابراهیم یزدی در شهر هوستون تگزاس وقت می گذاشت؛ اما، وقتی داستانهای نوفل لوشاتو راه افتاد و ابراهیم یزدی از تعزیه گردانان معرکه بود، کنفدراسیون هیچ افشاگری از دکتر ابراهیم یزدی نکرد و در واقع آن دوست کنفدراسیونی در آن تاریخ مورد لعن و نفرین همکاران قدیم خودش در کنفدراسیون قرار داشت که از هیچ بدگویی درباره اش فروگذار نکردند در حالیکه در مورد مغلطه های دکتر ابراهیم یزدی بسیار آگاه بود، و آن دوستِ درگذشته، تسلط کامل بر متون اسلامی داشت! خلاصه نمی خواهم وارد موضوعات اشتباهات تاریخی شوم ولی واقعاً خانم نازنین بنیادی از همین حالا نظیر سفیر ایرانیان در مجامع بین المللی (مجامعی نظیر کنگره آمریکا، کاخ سفید یا سازمان ملل)، درخشیده و یکه و تنها در برابر حملات نایاک ایستادگی کرده و بسیار هم با موفقیت این کارها را انجام داده است. دو دیگر آنکه، مسیح علینژاد یکی دیگر از شخصیتهای ائتلاف یک آکتیویست به تمام معنی است که از زمان کنفدراسیون تا امروز، نظیر او هیچ فعال سیسی ایرانی در خارج کشور را با اینهمه توان مبارزاتی در غرب ندیده ام. می دانم خیلی از دوستان نظرشان در مورد مسیح با این نگارنده متفاوت است ولی اصل بحث اینکه اگر یک عده آدم سیاسی می خواهند در هر کشوری کار کنند باید از ساختاری مثل پارلمان استفاده کنند چون نمی شود از سیاستمداران یا فعالان سیاسی خواست که عقایدشان را کنار بگذارند تا فعالیت مشترک کنند که در حقیقت مثل آن است که کاسه ای را از آب تهی کنید و هنوز بخواهید با آن رفع تشنگی کنید، در حقیقت این آمریکا در بدو تأسیس، کنگره قوه مجریه هم بود و بعد از تدوین قانون اساسی تا به امروز در آمریکا قوه مقننه است؛ اما، در حقیقت چه کنگره آمریکا و چه پارلمان بریتانیا که امروز قوه مقننه هستند، دومی در زمان گردن زدن پادشاه بریتانیا قوه مجریه هم بود و در واقع اول در آنوقت کرامول رییس پارلمان بریتانیا بود و بعداً دیکتاتوری اش را بعنوان جمهوری بریتانیا در آنزمان اعلام کرد، و همین کنگره در آمریکا نیز اول قوه مجریه و مقننه بود و 15 سال همین کنگره بر کشور آمریکا حکومت کرد! منظور اینکه همکاری آدمهای سیاسی به شکل نوعی پارلمان، چه مهستان اشکانیان باشد و چه کنگره کنتینانتال ابتدای تأسیس آمریکا، امری بدون سابقه در تاریخ نیست! و چرا؟ چون نمی شود انتظار داشت آدمهای سیاسی خودشان رعایت همه چیز را بکنند و با هم همکاری "معقول" انجام دهند مگر آنکه نوعی دیکتاتوری برقرار شود که حتی در روم باستان هم اصطلاح دیکتاتور و وجود آن برای چنان مواقعی بوده که مجلس آنها کارایی نداشت! آنچه توجه ایرانیان به دموکراسی در حال حاضر است واقعاً از طریق نوعی حکومت کردن توسط مجمعی نظیر پارلمان می تواند عملی باشد و بنظرم میرسد در خارج کشور امروز آنچه پارلمان خارج و حالا مهستان می نامیم و دکتر اسماعیل نوری علا در رابطه با آن خیلی زحمت کشیده بتواند بسیار برای همه ی ما راهگشا باشد. ببخشید این یادداشتم خیلی پراکنده بود و امیدوارم این حاشیه بتواند به موضوع انتخاب سخنگو یا سخنگویانی برای ایران و ایرانی در جهان کمک کند و نه آنکه ما را بیشتر از هم دور کند!

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com

4 بهمن ماه 1401
January 26, 2023

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون برگزیده سام قندچی

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

 

SEARCH