Reza Pahlavi and Referendum
http://www.ghandchi.com/338-RezaPahlaviRef-plus.htm
متن مقاله بزبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/338-RezaPahlaviRefEng.htm
سام قندچی
مأمورين آقاي رضا پهلوي مرتب در کوي و برزن وافغان دموکراسي سر داده اند که چرا من از قول مردم ايران ميگويم که مردم سلطنت نميخواهند، و چرا من ميگويم مردم از ترس بازگشت سلطنت و مجاهدين، گام نهائي را براي پايان دادن به جمهوري اسلامي بر نميدارند، و از اينکه من نوشته ام انحلال سلطنت و مجاهدين راه پايان جمهوري اسلامي است، بسيار ناراحتند، و طبق معمول مأمورين فحش هاي رکيک را ميدهند، و آقاي رضا پهلوي زيبا و قشنگ در مصاحبه هاي تلويزيوني، با "فروتني" از عدم داشتن جاه طلبي سياسي سخن ميگويند، و تکرار ميکنند که ايشان خيلي دموکرات هستند، و به رأي مردم گردن ميگذارند، که سلطنت يا جمهوري را در رفراندوم انتخاب کنند. اما واقعيت چيست؟
آيا آقاي منتظري هم ميتواند براي ولي فقيه بودن خود رفراندوم بخواهد و ببيند که او رأي مياورد يا خامنه اي؟ تا به حال مردم براي شخصي که ولي فقيه باشد رأي نداده اند و اگر ادعا شود که ولي فقيه مقام انتخابي نيست، سلطنت و شاه هم از تعريف لغت انتخابي نيستند! يا فرض کنيم فردا آقاي بني صدر بيايند و خواهان رفراندوم براي ادامه دوره رياست جمهوري خود شوند، و بگويند که ايشان خيلي دموکرات هستند و خواهان تصميم مردم هستند، و بگويند روشنفکران نيستند که بايستي بگويند ايشان براي مردم مطرح نيستند، و خود مردم مستقيمأ بايستي تصميم بگيرند.
در واقع بني صدر بيشتر حق چنين خواستي براي رأي مردم را دارد، زيرا که وي از ترس جان خود از سوي ولي فقيه، و نه نظير شاه ازتر س مردم، قبل از پايان دوره رئيس جمهوري اش، وادار به فرار از ايران شد، و هيچ رفراندومي نيز پس از آن، در ايران براي رأي مردم درباره ادامه يا پايان دوره رياست جمهوري وي صورت نگرفت، با اينکه وي با رأي مردم به مقام خود رسيده بود، نه از طريق خويشاوندي، هرچند ميدانيم توصيه خميني باعث انتخاب وي شد، ولي به هر حال انتخابي بود.
اما در رابطه با سلطنت شاه، نه تنها مردم با شعار "مرگ بر شاه"، اقلأ دو سال مداوم قبل از بهمن 1357 در خيابانها خواهان پايان سلطنت شدند، بلکه مردم در رفراندوم بعد از انقلاب نيز، براي پايان سلطنت رأي دادند، و در واقع رژيم جمهوري اسلامي، از رأي ضد سلطنت مردم، براي حقانيت دادن به حمهوري اسلامي استفاده کرد، چرا که جمهوري سکولار در انتخاب ها نبود. حتي امروز نيز ترس مردم از رأي نيست، که سلطنت نخواهد داشت، بلکه از بقدرت رسيدن سلطنت با کمک آمريکاست، نظير 28 مرداد 1332.
حالا با اينکه سلطنت خانواده پهلوي 25 سال است که به تاريخ تبديل شده، و يک با ر هم رفراندوم داشته است و مردم آنرا پس زده اند، رضا پهلوي سلطنت را دوباره به مسأله مردم ايران تبديل کرده است، و مردم ميترسند که با پشتيباني آمريکا سلطنت دوباره به مردم تحميل شود، و انتخاب نخست وزير سيا در عراق هم مزيد اين ترس شده، و اين بماند که چگونه رضا پهلوي از نداشتن جاه طلبي سياسي حرف ميزند! مگر مردم ايران از پشت کوه آمده اند؟ آقاي رضا پهلوي دوست دارد که براي قدرت سياسي خانواده خود رآي گيري را به مردم تحميل کند، واين است که ازتاج و تخت سلطنت پهلوي هم استعفا نميکند و پايان سلسله پهلوي را اعلام نميکند. معني نداشتن جاه طلبي و دموکراسي را هم فهميديم.
اگر اين دموکراتيک هست، چرا هر خانواده ديگري هم نتواند براي قدرت سياسي خانواده خود رأي گيري کند. مگر از خانواده پهلوي چه کمتر دارند. آيا آن هم دموکراتيک است که همه خواهان رفراندوم براي خانواده خود شوند؟ در واقع اگر معيار خانواده باشد، خانواده مصدق بيشتر از سابقه دموکراسي برخوردار است تا خانواده پهلوي. چطور است که براي سلطنت آقاي متين دفتري رأي گيري کنيم؟ البته ميدانم که ايشان خواهان چنين رفراندومي نيستند.
اين حرفها بازي است و کوشش رضا پهلوي در گمراه کردن مردم براي احيأ سلطنت در ايران با کمک آمريکاست. بهتر است آقاي رضا پهلوي از اسب خود پائين آيند و فکر نکنند که تهديد هاي مأمورينشان و يا منطق هاي اينچنين که در بالا ذکر شد، ميتواند مردم ايران را خام کند. مضافأ آنکه در برابر تهديد هاي مأمورينشان ، ما هم به دفاع از خود پرداخته، و فحش هاي شعبان بي مخ ها را به خود آقاي رضا پهلوي بر ميگردانيم، همانگونه که در مقابل گلوله هاي شاه از خود دفاع کرديم. ديگر 28 مرداد نيست که بتوانند ما را با فحش و ناسزا از ميدان بدر کنند.
25 سال ادامه شعبان بي مخ در ايران، توسط همکاران حزب اللهي وي نظير الله کرم، مردم ايران را آگاه کرده است، و خوب ميدانيم که در روز پس از سقوط رژيم جمهوري اسلامي، با شعبان بي مخ هاي سلطنت و مجاهدين روبرو خواهيم بود، و براي آن هم آماده ايم. اين مايه شرم است که سلطنت 25 سال بعد از اين همه جنايت، باز همين چند هفته پيش، در مراسم تشييع جنازه سوسن در لوس آنجلس، شعبان بي مخ را در کنار دسته گل رضا پهلوي و فرح پهلوي، براه انداخت. مردم ايران بازگشت سلطنت را نميخواهند، و اگر آقاي رضا پهلوي به دموکراسي علاقمندند، اولين قدم اعلام پايان رژيم ديکتاتوري پهلوي براي هميشه است ، نه بازگردندن سمبل هاي آن نظير شعبان بي مخ .
مردم ايران براي جمهوري سکولار هيچگاه امکان رأي دادن را نيافتند، و در واقع رضا پهلوي دارد سکولاريسم را براي احيأ سلطنت فدا ميکند، و در توافقات پنهان با دسته هاي مختلف ملايان، به آنها قول شرکت در قدرت و تضعيف سکولاريسم آينده را ميدهد، تا پشتيباني آنها براي بازگشت سلطنت را تأمين کند. جنبش دموکراسي خواهي ايران سالها قبل از آنکه مدارک ثابت کند کودتاي 28 مرداد کار سيا بود، آنرا گفته بود، و امروز نيز اين توافقهاي مخفي رضا پهلوي با ملايان را ميگوئيم و آينده نشان خواهد داد که درست ميگوئيم يا نه، که وي سکولاريسم را وجه المصالحه بازگشت سلطنت کرده است.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
11 خرداد
May 31, 2004
مقالات مرتبط:
http://www.ghandchi.com/372-genocides.htm
http://www.ghandchi.com/337-MonarchyMKO.htm
http://www.ghandchi.com/364-ConstRef.htm
-------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html