Sam Ghandchiسام قندچي چه طرحی می تواند رهبری موفقی را در ادامه خیزشهای دی ماه 96 و مرداد ماه 97 تأمین کند

سام قندچی 

http://www.ghandchi.com/2311-dey96mordad97-rahbari.htm

پی نوشت سوم آبان ماه: سهیل عربی: برخیز ای همزادگاهی.این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود ، نامه سهیل عربی از زندان بزرگ : http://www.radiofarhang.nu/archive/20079.htm
 

 

dey96mordad97

 

دوست عزیز آقای حسن اعتمادی با تلاشی خستگی ناپذیر برنامه ای را در مهستان، بنام «رمز پیروزی» (1) آغاز کرده و تاکنون با شماری از فعالان و صاحب نظران سیاسی ایران تبادل نظر کرده است. آیا این کار می تواند به ایجاد رهبری برای ادامه خیزش های دی ماه 96 و مرداد ماه 97، یاری رساند؟ واقعیت این است که اگر هدف، رسیدن به نقطه اشتراک و برنامه ای حداقلی برای سکولارها باشد، چنین تلاشی شکست خواهد خورد، همانگونه که بارها نه تنها در 40 سال گذشته شکست خورده بلکه پیش از بوجود آمدن جمهوری اسلامی نیز، طرح های برنامه حداقلی اپوزیسیون سکولار، شکست خوردند و خود این امر یکی از دلائل پیروزی اسلامگرایان در سال 57 بود. آیا آیت الله خمینی میان اسلامگرایان برنامه حداقلی ایجاد کرد؟ خیر. حتی همین آیت الله مصباح یزدی نه تنها آیت الله خمینی را قبول نداشت و از او حمایت نکرد، بلکه آیت الله خامنه ای را که امروز برایش دولا راست می شود، شاید بعنوان شاگرد خمینی می شناخت و شاید اصلاً نمی شناخت. پس چطور آیت الله خمینی موفق شد؟ دلیلش آن بود که برنامه ای را جلو گذاشت که بیشترین فعالان اسلامگرا را متحد کرد ونه آنکه بیشترین آیت الله های عظما را متحد کند که خمینی خوب می دانست که غیرممکن است. این موضوع پراکندگی ملایان را به تفصیل شادوران احمد کسروی خیلی خوب توضیح داده است، اما به عکس تصور کسروی، نه تنها اسلامگرایان توانستند زیر رهبری ملایی بنام آیت الله خمینی متحد شوند و در انقلاب 1357 به قدرت برسند، بلکه به رغم همه پراکندگی های ملایان که قبل از انقلاب به قتل آیت الله شمس آبادی ها و بعد از انقلاب به حصر آیت الله منتظری ها انجامید، بازهم برای 40 سال اسلامگرایان توانسته اند قدرت را حفظ کنند. سکولارها نیز به همین اندازه پراکنده هستند و هرکسی ساز خود را می زند، اما یافتن برنامه ای حداقلی راه موفقیت برای رسیدن به پیروزی نیست، بلکه یافتن طرحی که بتواند اکثرت فعالان سکولار را متحد کند، راه آینده است. در همین یکی دو روزه دو بحث در فضای اپوزیسیون در این رابطه قابل توجه است. بحث اول ظاهراً از فردی همجنسگرا است که در سایت "عصر آنارشیسم" بعنوان نقدی به جریان #فرشگرد منتشر شده است (2). تا آنجا که به خواستهای ویژه همجنسگرایان ایران مربوط می شود در گذشته بحثهای متعددی داشته ایم (3)، درباره گروه فرشگرد نیز همان روزهای اول تأسیس، نظر این قلم منتشر شده است (4). بحث این دوستی که بعنوان یک همجنسگرا نظراتش را بیان کرده به موضوعات ویژه مورد توجه همجنسگرایان اشاره ای ندارد. با اینحال بحث او در مورد نظرات گروه فرشگرد جالب است، چون درباره تنها بخش غیرمدرن در برنامه فرشگرد یعنی حمایت از بازگشت سلطنت به ایران که اساساً پدیده ای ارتجاعی و استبدادی در تاریخ ایران است، هیچ حرفی نمیزند. اما نقد او از فرشگرد شدیداً ضد سرمایه داری است آنهم به شکل خواستهای مطرح شده در انترناسیونال اول، هنگامیکه آنارشیستها و سوسیالیستها در یک صف بودند. واقعیت این است که جوامعی توانستند به این خواستها برسند که توانسته بودند جامعه مدرن برپایه همان سرمایه داری و مالکیت خصوصی را بسازند و بعداً سوسیالیستها در آن جوامع در مجلس و دولت گام به گام با مالیات تصاعدی، بودجه اینگونه خدمات را که این دوست تأکید می کند، نظیر آموزش رایگان، بهداشت رایگان، حقوق بیکاری و غیره را ایجاد و به عمل گذاشتند.  در حالیکه کشورهایی که خواستند از اول به این اهداف برسند نظیر روسیه لنین، نه تنها شکست خوردند و در همان زمان حیات لنین وادار به اجرای «نِپ» شدند، بلکه بعداً نیز توتالیتریانیسمی را خلق کردند که بیش از 70 سال طول کشید تا سرنگون شود و دموکراسی ضعیفی به دست آید و اکنون هم حتی آنچه اروپای غربی و آمریکای سرمایه داری از عدالت اجتماعی دارد، در روسیه غایب است. به دروغهای هواداران راه رشد غیرسرمایه داری گوش ندهید (5). افغانستان را عوامل روسیه و راه رشد غیرسرمایه داری به چنان نکبتی رساندند که طالبان آلترناتیو مردم شد و بعداً هم تنها با حمله نیروهای متحد به رهبری آمریکا، به دست بریدن ها و سنگسارها در میدان اصلی شهر کابل، پایان داده شد. اینها واقعیات است. یعنی دوستان آنارشیست گویی در اروپای سال 1864 در دوران انترناسیونال اول زندگی می کنند. از این حرف نیز قصد توهین ندارم. حتی خیلی از نظراتی را که به تازگی می دهند گویی از لنین گرفته اند که بین او و آنارشیستها جز دشمنی وجود نداشت گرچه در ابتدا لنین پیش از رسیدن به مارکسیسم، خود نارودنیک یعنی آنارشیست بود؛ اما عاقبت نیز در همان نخستین سالهای بعد از انقلاب اکتبر، لنین توسط اس آرهای چپ که گروهی آنارشیست بودند، ترور شد و بالاخره نیز از زخمهای آن ترور درگذشت. قبلاً مفصلاً نشان دادم که تعجب انگیز است، که آنارشیستهای ایران، امروز بیشتر به لنینیسم نزدیک می شوند (6). اما دومین بحثی که در همین یکی دو روزه در فضای اپوزیسیون در این رابطه قابل توجه است اطلاعیه ای است که زندانی سیاسی آقای سهیل عربی در ارتباط با روز کوروش صادر کرده است (7). اگر آقای سهیل عربی با بازگشت سلطنت مخالفند حقشان است که بیان کنند، اما هواداری از کوروش کبیر و روز کوروش و حتی نوستالژی بازگشت سلطنت پهلوی، کسی را فاشیست نمی کند، گرچه خیلی ساواکی ها که امروز در همین آمریکا زندگی می کنند، فاشیست هستند؛ اما، آنچه مهم است این واقعیت است که به دلیل ایران زداییِ رژیم اسلامی، در 40 سال گذشته، احساسات ملی ایرانیان جریحه دار شده و اینگونه نوستالژی های بازگشت به دوران پهلوی، یا زندیه، یا افشاریه که روحانیت شیعه را برای مدتی برانداخت، یا آل بویه که خلافت عرب را به چالش کشیدند، یا دوران پیش از اسلام بویژه دوران کوروش کبیر که سکولار بوده و نوعی احترام به حقوق بشر را مطرح کرده، عجیب نیست. همانطور که می دانیم پیش از اسلام، ساسانیان حکومتی مذهبی بودند البته از نوع زردشتی در حالیکه در دوران هخامنشیان بویژه در دوران کوروش کبیر، واقعاً می شود گفت که دولت نه قومی بوده و نه مذهبی یعنی سکولاریسم برقرار بوده و نوعی احترام برای حقوق بشر. حتی دموکراسی یونان در زمان سقراط، حکومتی مذهبی بود (8).  پیامهای دوستانی نظیر آقای سهیل عربی بعنوان رهبری سیاسی شنونده دارند، اما نظیر شمشیری دولبه، چون بیشتر اثربخش است. البته آقای سهیل عربی خلاف برخی رهبران سیاسی ایران، هیچگاه بخاطر راضی کردن این و آن دروغ نگفته اند و با خود و دیگران صادق بوده اند، و اینهم از سجایای برجسته ایشان بعنوان رهبری سیاسی است. مضافاً اینکه عده ای بدون اجازه، نام ایشان را زیر اعلامیه ای گذاشته اند یعنی دروغگویی و سهیل عربی حق داشته این کار غلط آنها را محکوم کند. بازهم با آرزوی سلامتی برای آقای سهیل عربی (9) که در شرایطی به دشواری زندان فشافویه چنین دقتی به نیازهای خیزش یکساله اخیر دارند. حالا بعد از همه این بحثها بهتر است از خود بپرسیم که چه برنامه ای مردم ایران را در انقلاب قرن بیست و یکمی ایران (10) که یکسالی است آغاز شده، به پیروزی خواهد رساند، یعنی به قول آقای حسن اعتمادی رمز پیروزی چیست. با اطمینان صد در صد می توانم بگویم برنامه ای حداقلی از مخرج مشترک نظراتی که در اپوزیسیون می بینیم، چنین برنامه ای نیست. باید بپرسیم آن چه برنامه ای است که این انقلاب را پیروز خواهد کرد. مطمئنا دو بحث بالا نشان می دهد که برنامه نمی تواند آنارشیسم و سوسیالیسم 1864 باشد که حتی مارکس از آن دوری گزید و به همان دلیل انترناسیونال دوم بعدها تشکیل شد. برنامه ای ایران می خواهد که کشوری نظیر کره جنوبی یا ژاپن شود و در آن سوسیالیستها نیز بتوانند برای حقوق کارگران، تهیدستان و بقیه اقشار و گروه های مورد تبعیض تلاش ورزند و جامعه در عین حال بتواند ثروتمند شود که مخارج این نیازها را برآورده کند و به سرنوشت کشورهایی نظیر کره شمالی، رومانی و بلغارستان دچار نشود که برایشان سوسیالیسم نسخه ای شد برای دست و پا زدن در فقر و تقسیم فقر. همه تلاشهای تدوین پلاتفرم حزبی آینده نگر (11) چنین هدفی را دنبال کرده است چرا که منظور از چنین حزبی، گروهکی لنینی نیست بلکه حزبی نظیر حزب دموکرات آمریکا است که توانسته حدود نیمی از جمعیت این کشور را متحد کند و یا پلاتفرم حزب جمهوریخواه آمریکا در سالهای 1860 که توانست فعالان مبارزه با برده داری را متحد کند و تحت رهبری آبراهام لینکلن هدف الغای برده داری را در آمریکا به پیروزی رساند. همین دکتر اسماعیل نوری علا، آقای حسن اعتمادی، و آقای منوچهر یزدیان دو سال است در جنبش سکولار دموکراسی ایران و مشخصاً در برنامه حزب سکولار دموکرات ایرانیان بهترین طرحهایی را که می تواند ایران را به کره جنوبی دومی در آسیا تبدیل کند ارائه کرده اند، چرا همین فعالان داخل کشور حتی از طریق مجازی در این بحثهای مهستان شرکت نمی کنند؟ عذر می خواهم که دوباره تکرار می کنم اما آنارشیسم و مارکسیسم قرن نوزدهم نمی تواند درد ما را دوا کند بویژه در شکل لنینیستی قرن بیستمی آن که در همان 1357 شکست خورد و به دنبالچه اسلامگرایان تبدیل شد و بعد هم چپ 40 سال است از خیر گرفتن قدرت گذشته و دل خوش کرده که با چند گارگر در کارگاهی در تماس هستند که اذعان می کنم کار بسیار دشواری در ایران دیکتاتوری است. اما ایران به کره شمالی تبدیل شده و چپ هم به طور تلویحی از رژیم اسلامی حمایت می کند چون می ترسند سقوط این رژیم موقعیت آنان را بدتر کند چرا که به رغم اعدامهای سال 1367، رژیم اسلامی برخلاف رژیم شاه، از فعالیتهای معتدل کارگری و چپی چندان وحشتی ندارد، و حتی از آن حمایت می کند که دلیل این امر، نه همدستی فعالان چپ کارگری با رژیم، بلکه بحث مفصلی است که به موضوع این نوشتار چندان ارتباطی ندارد. آنچه در اینجا مجددا تأکید می کنم اگر ایران کره جنوبی تازه ای شود مطمئناً هم کارگران ایران خوشبخت تر از اکنون خواهند بود و هم چپ ایران نظیر چپ کره جنوبی مؤثرتر خواهد بود در حالیکه ایران امروز، بیشتر و بیشتر به کره شمالی شباهت پیدا کرده است که حتی انتظارات چپ را هم پایین آورده است.

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com

دوم آبان ماه 1397
October 24, 2018

 

پانویس:

 

1. حسن اعتمادی: آرشیو برنامه های «رمز پیروزی»

http://isdmovement.com/Mehestan/Ramz-Piroozi.htm

 

2. صحبت های یک همجنسگرا و فعال جنبش رنگینکمانی ها در مورد گروه #فرشگرد و نقد تفکرات آنها

http://asranarshism.com/1397/07/30/lgbtq

 

3. درباره همجنسگرایان

https://goo.gl/TNE7w1

 

4. پاسخی به آقای فرخ نگهدار در مورد 70 میلیون اسکناس یک دلاری معروف در گفتگو با #فرشگرد
http://www.ghandchi.com/2268-farrokh-negahdar.htm

 

5. چند کلمه بی رودبایستی با کینگمیکرهای اپوزیسیون و داستان راه رشد غیرسرمایه داری
http://www.ghandchi.com/2057-chand-kalameh-bi-roodarbayesti.htm

 

6. مایه شگفتی اما آنارشیستهای ایران دارند به لنینیسم می رسند
http://www.ghandchi.com/2259-anarchism-leninism.htm

 

7. تکذیبیه فرنگیس مظلوم مادر زندانی سیاسی سهیل عربی در رابطه با جعل امضاء فرزندش
http://asranarshism.com/1397/08/01/political-prisoners-19

 

8. قانون و ایران: فضیلت یا حقوق
http://www.ghandchi.com/295-ghAnoon.htm
Iran & Law: Virtue or Rights
http://www.ghandchi.com/295-Law.htm

 

9. درباره سهیل عربی

https://goo.gl/xZnsvw

 

10. انقلاب 21 ایران

https://goo.gl/w5rMvF

 

11. درباره حزبی آینده نگر

https://sites.google.com/site/futuristparty      

 

 

 

 

 


 

 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

 

 

 

SEARCH