سام قندچی
http://www.ghandchi.com/295-ghAnoon.htm
Iran & Law: Virtue or Rights
http://www.ghandchi.com/295-Law.htm
http://isdmovement.com/2022/0822/081522/081522-Sam-Ghandchi-Kasravi-Saman-Rushdi-Alinejad.htm
مطالب مرتبط: https://goo.gl/XuoF5H
سقراط در دفاعیات خود دولت دموکراتیک ایدئولوژیکی را، که وی را به جرم اعتقاد به خدایان ماورائ الطبیعه و فاسد سازی جوانان به آن باورها، به محاکمه کشیده بود، اینچنین مورد خطاب قرار میدهد:
"خواهش میکنم از من رنجیده نشوید.اگر به شما حقیقت را بگویم. هیچ انسانی روی زمین که آگاهانه با شما و یا هر دموکراسی سازمان یافته دیگری مخالفت بورزد و کلأ بخواهد از اشتباهات و اعمال خلاف رژیمی که وی به آن تعلق دارد، جلوگیری کند، نمیتواند از مرگ بگریزد. پشتیبان واقعی عدالت، حتی اگر برای مدت محدودی بخواهد زنده بماند، میبایست خود را به زندگی خصوصی محدود کند و سیاست را به کناری نهد." (دفاعیات سقراط به نقل از افلاطون در اپولوژی، انتشارات پرینستون، کلیات دیالوگ های افلاطون، صفحه 17 ) .
گوئی سقراط در دادگاه جمهوری اسلامی سخن میگوید و آنهم نه جمهوری اسلامی کنونی، بلکه در جمهوری "دموکراسی اسلامی" ایده آل رفرمیست های اسلامی. وی در دادگاهی با حضور هیئت منصفه، در این دموکراسی ایدئولوژیک، به اتهام اعتقاد به ماورائ الطبیعه واندیشه درباره خدایانی غیر از خدایان مورد تائید دولت،آنچه ترغیب جوانان به فساد خوانده میشود، به مرگ محکوم شد، و جام شوکران را نوشید، و قرن ها بشریت را از این جنایت هولناک در بهت و شگفتی فرو برد.
آنچه در این دفاعیات کمتر مورد توجه قرار گرفته است این موضوع است که وی بسان محکومان سیاسی زمان ما، ژوری را در رابطه با *حقوق* خود، مورد خطاب قرار نمیدهد، بلکه میخواهد آنها را قانع کند که نظرات وی بیان* فرهومندی* و *فضیلت* است و نه افکار شاکیان وی در دادگاه. حتی در پایان می گوید که اگر فرزندان وی در آینده به دنبال پول و چیزهای دیگر بروند، و نه کوشش برای قضائل و فرهومندی، وی از مجریان همان دادگاه درخواست میکند که پسرانش را تنبیه کنند و آن را انجام عدالت می خواند.
گوئی سقراط نظیر بوخارین در دادگاه استالین، تا پایان اعتقاد داشته که عادلانه آن سیستمی است که وی را به محاکمه کشیده، و به همین سبب تا یایان حاضر به فرار نیست، چرا که آنرا بزیر سوأل بردن سیستمی میداند که وی صحیح میداند، هرچند به تصورش مجریان کنونی رژیم از راه دور شده اند، و بویژه در مورد قضاوت وی به اشتباه افتاده اند، در نتیجه با آنکه میتواند فرار کند، میماند و جام شوکران را مینوشد، همانگونه که قرن ها بعد بوخارین، در پای جوخه اعدام، با فریاد زنده باد کمونیسم، با خهان وداع گفت، و امروز آقاجری در ایران، در عین گرفتن محکومیت مرگ، کماکان فتوای خمینی در مورد سلمان رشدی را رد نمیکند، هرچند حکم مشابه در مورد خود را اشتباه میداند، چرا که خود را حامل فضیلت میداند و رشدی را حامل شر.
آنچه سقراط، بوخارین، و آقاجری مشترک دارند، درک غالب جوامع کهن و قرون وسطائی از عدالت است، که آنرا برابرفرهومندی و فضیلت میدانستند، و درکشان از عدالت داشتن حقوق معینی نظیر آزادی اندیشه و آزادی بیان و امثالهم نبود. جان رالزJohn Rawls این موضوع را در کتاب جدیدی تحت عنوان "سخنرانی های درباره تاریخ فلسفه اخلاقLectures on the History of Moral Philosophy" ، منتشره در سال 2000 ، بسیار خوب توضیح داده است. وی نشان داده است که چگونه فلاسفه عهد باستان، نظیر افلاطون، در مقایسه با فلاسفه مدرن نظیر هیوم و کانت، موضوع عدالت و فلسفه اخلاق را *فضیلت* میدیدند و نه *حق*.
این است که بحث سقراط درباره فضیلت و فرهومندی است، در صورتیکه بحث هیوم درباره حق و حقوق است. جالب است که رالز اشاره میکند که در یونان باستان، مذهب عرفی بوده است، نظیر آنچه اصلاح طلبان مذهبی و پشتیبانان آن ها برای ایران می خواهند. وی مینویسد که مذهب یونان باستان تکیه بر انجام شعائر عرفی داشته، و در واقع این فلاسفه منتقد بودند، که درپی *فضیلت* و *فرهومندی* در *استدلالات* خود بودند، و آن جستجوی فلاسفه برای عدالت بود، در صورتیکه در اروپای قرون وسطی، مذهب دارای دکترین کامل برای تعریف *فضیلت* و فرهومندی بود، وبالاخره متفکرین مدرن از *استدلال* جهت تعریف *حقوق*، و نه *فضیلت* ، جهت دستیابی به عدالت و دولت مدرن استفاده میکرده اند.
در واقع در ایران هم خمینی و هم شریعتی، هرچند از دوطریق مختلف، در پی عدالت از نوع کهن بوده اند. خمینی در کتاب ولایت فقیه حکومت نخبگان philosopher-kings افلاطون را مبنی میگذارد، آنچه در ولایت فقیه و مجلس خبرگان تجلی یافت و روحانیون مجریان آن شدند. شریعتی از سوی دیگرطرحی شبیه دموکراسی ایدئولوژیک یونان را در نظر داشت، که مجریانش روحانیت نبودند، وقانون اساسی آن نیز بر مبنای *فضیلت* اسلامی تعیین میشدند و نه حقوق بشر. آیا اگر چنان حکومتی شکل میگرفت، و حتی اگر اساسأ عرفی بود، و در آن روحانیت حضور نداشت، امثال شریعتی و آقاجری، همچون سقراط، قربانیانش نمی شدند، البته اگر کماکان جزو منقدین قرار میگرفتند!
بسیاری از نقد از شریعتی دلگیر شدند و امیدوارم با آنچه در این جا نوشتم ملاحظه کنند که مسأله فرد نیست. شاید اگر خمینی همان ابتدای انقلاب کشته شده بود، امروز آانقدر منفور نبود، , عده ای ممکن بود امروز برای بازگشت ایدئولوژی خمینی کوشش کنند و نه بازگشت افکار شریعتی، ولیکن همین نقد را کماکان از نظرات وی مینوشتم، که فضیلت را مبنای دولت و قانون قرار داده بود، و این کار در جهان مدرن، بزرگترین واپسگرائی است، حتی اگر به شکل غیرمذهبی، نظیر آنچه کمونیستها کردند باشد، که متفکر معروف کارل پوپر به خوبی ریشه آنرا از افلاطون تا عصر ما نوشته است، و در جای دیگر به تفصیل بحث شده است:
http://www.ghandchi.com/206-OpenSociety.htm
اشتباه مدل عدالت عهد عتیق و قرون وسطی در این است که *فضیلت* را مبنی قرار میدهد و نه *حق*، و حتی نخبگان آن هم نمیتوانند در باره فرهومندی فرد یا ایده معینی به توافق برسند، و این است که دنیای مدرن حقوق انسانها را جدا از هر ایدئولوژی معین مدون کرده، و امروز حقوق جهانی بشر برسمیت شناخته میشود، جدا از هر مذهب و مکتب فلسفی، وجان رالز آن را در آثاری نظیر "تئوری عدالت" و "عدالت به مثابه انصاف" حتی جدا از فلسفه لیبرالیسم، به صورت یک الگوی خالص منطقی، مستقل از هر سیستم مذهبی با فلسفی، طرح کرده است..
امروز که کوشش های جدی برای تدوین قانون اساسی آینده ایران آغاز شده است، جا دارد که اشتباهات سال 1357 را نکنیم و در آن بجای تعریف *فضیلت* مورد قبول قانون، که قانون اساسی جمهوری اسلامی بر مبنای اسلام انجام داده، می با یست حقوق شهروندان و محدود کردن قدرت دولت و سازمانهای مذهبی مد نظرمان باشد، تا خود دوباره طعمه رژیمی که خود سازیم نشویم:
http://www.ghandchi.com/constitution.htm
به امید جمهوری آینده
نگر دموکراتیک و
سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
بیست و هفتم آبان ماه 1382
November 18, 2003
مقالات مرتبط
سکولاریسم و پلورالیسم
http://www.ghandchi.com/600-SecularismPluralism.htm
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html