Sam Ghandchiسام قندچي از عید قربان تا مبارزه با بدحجابی

سام قندچی

http://www.ghandchi.com/474-BadhejabiGhorban.htm

http://www.newsecularism.com/Ghandchi/022908-Sam-Ghandchi-Rituals.htm

مطالب مرتبط: http://bit.ly/2N2VAsx

پی نوشت بیستم آبان ماه 1400: می پرسند از چه وقت حجاب وارد اسلام شد

پی نوشت بیست و یکم مرداد ماه 1398: با سپاس از دوست عزیز دکتر اسماعیل نوری علا که 12 سال پیش، نظیر بسیاری از نوشته های فارسی این قلم، نسخه ی نخستین این مطلب را در بیست و ششم اردیبهشت ماه 1386، ویرایش، و در سایت سکولاریسم نو منتشر کردند. س. ق.

 

eid-e-ghorban

 

چندین دهه از عمر رژیم جمهوری اسلامی گذشته است و هنوز اپوزیسیون ایران درک روشنی از این رژیم ندارد.  نگاهی به مطبوعات مخالفین حکومت درباره مبارزه با بدحجابی در ایران که هم اکنون در جریان است بهترین اثبات این مدعا است.  مردم عادی کوچه و بازار بهتر از همه مخالفین از این رویداد تحلیل دارند.  مردم به سادگی میگویند که دوباره  تابستان شد و مبارزه با بدحجابی شروع شد.  یعنی همانگونه که وقتی محّرم میشود دسته های سینه زنی به راه میافتند، تابستان هم که میشود دسته های مبارزه با بدحجابی راهی خیابان ها میشوند.  البته مراسم دوم بر مبنای تقویم شمسی است و قدمتش به رژیم جمهوری اسلامی میرسد.  جالب است که مردم عادی، آلترناتیوی را در برابر این مراسم سالیانه رژیم اسلامی، سالهاست که به وجود آورده اند و آنهم مراسم روز ولنتاین یا روز عشاق است که همه ساله در روز 14 فوریه به تقلید از غرب در داخل ایران رایج شده است و به رغم خشم ملایان، مردم دست از برگزاری آن بر نمیدارند و هر سال بر شکوهش افزوده اند.

 

منظورم چیست وقتی از اصطلاح مراسم یا شعائر و امثالهم برای مبارزه با بدحجابی استفاده میکنم؟  منظور اینکه عده ای در اپوزیسیون دنبال این بحث هستند که آیا قانون جمهوری اسلامی چنین چیزی را حکم میکند؟ عده دیگری میپرسند که آیا اسلام حجاب را تجویز میکند یا نه؟ جمعی دیگر هم متعجبند که چرا مثلاً مجازات قطع دست آنقدر اجرا نمیشود ولی به مبارزه با بدحجابی عمل میشود و علت آنرا ولایت فقیه میدانند و اینکه گویا چون ولایـت فقیه نمیتواند حکومت فقهی را پیاده کند مجبور است این مبارزه با بدحجابی را بشکل سمبلیک جایگزین آن کند تا به حکومت فقهی اش به شکل صوری وفادار بماند.  گوئی منادیان حکومت فقهی در تاریخ، همواره فکر کرده اند قادرند اهداف الهی مجازات های تجویزی خود را کسب کنند و مثلاً با قطع دست به سرقت و دزدی در جامعه پایان دهند.  حتی در اروپا در اوج حکومت تئوکراتیک در شهر رم در سال 1600 وقتی جوردانو برونو را به حکم ارتداد آتش زدند در قلمرو کلیسیای کاتولیک اوج فساد و دزدی همه جا گیر بود و به همین علت دسته های شلاق زن که نظیر سینه زنان شیعه امروز خود را شلاق میزدند وارد میدان میشدند و همه جمعیت شلاق زن، طلب استغفار از گناهان خود داشتند و در چنین فضائی است که رهبران مذهبی با مشارکت مردم جوردانو برونو را بخاطر ارتداد آتش زدند (1).

 

به عبارت دیگر همه این شعائر از خود شلاق زنی مؤمنان تا آتش زدن مرتدان، شراکت *مردم* در شعائر و مراسم مذهبی است نه به این خاطر که رهبران دولت مذهبی نمیتوانند دیگر احکام خود را در اجرای عدالت، جامه عمل بپوشانند، بلکه چون آن شعائری که میتوانند هنوز با مشارکت مردم انجام دهند، همین ها است.  و وقتی دیگر آتش زدن مرتدان یا مراسم شلاق زنی در اروپا غیرقابل قبول شد و نمیـتوانست جمعیت مؤمنان را جلب کند، روحانیون کاتولیک هم از آن مراسم دست کشیدند و شعائر دیگری نظیر طلب مغفرت را در کلیسا در نزد کشیشان، که کماکان از مشارکت و احترام مردم برخوردار بود، ادامه دادند.  به همین سادگی.  در نتیجه جمهوری اسلامی نیز، چه ولایت فقیهی باشد و چه نباشد، شعائری را که برای اهداف این رژیم تئوکراتیک مفید بداند و بتواند مشارکت مردم را در انجام آنها کسب کند، ادامه خواهد داد.

 

البته بگذریم کسانیکه مسأله را فقط بخاطر ولایت فقیهی بودن جمهوری اسلامی میبینند، این رژیم را با اصطلاح رژیمی سلطانی بنوعی به تصویر میکشند، که گوئی از رژیم ناصرالدین شاه قاجار سخن میگویند، و فراموش میکنند که اگر برای رژیم ناصرالدین شاهی اجرای عید قربان با قساوت فروبردن نی در گلوی شتر در وسط میدان شهر بخشی از شعائر لازم برای مشارکت روحانیون در حاکمیت آنها بود، برای این رژیم چنین مراسمی، از عید قربان تا مبارزه با بدحجابی، مبنای مشارکت مردم با حکومت است، یا به عبارت دیگر شعائر اسلامی مبنای مشروعیت این رژیم است و بیخود نبود که خمینی میگفت اسلام وی به عاشورا و تاسوعا زنده است و به همین علت در گذشته بحث شد که نافرمانی مدنی در ایران یعنی غیر اسلامی کردن جامعه (2).

 

اجازه دهید به موضوعی کاملاً دورتر از مبارزه با بدحجابی که در جامعه ایران و جوامع دیگر اسلامی عادی و مرسوم است یعنی مراسم عید قربان دقیق تر نگاه کنیم.  اکثر جوامع بشر و بویژه جوامعی که در آنها مذاهب ابراهیمی رایج هستند مراسم مشابهی داشته اند هرچند امروز مراسم قربانی در میان یهودیان و مسیحیان اساساً برچیده شده و متأسفانه فقط در میان مسلمانان چنین مراسمی که جلوی چشم کودکان خردسال هرسال گوسفند میکشند، نه تنها مرسوم است بلکه عید قربان حتی بزرگترین عید اکثر این کشورها محسوب میشود.  خوشبختانه در ایران عید اصلی مردم نوروز است و نه عید قربان و بعد از همه این سالها، هنوز جمهوری اسلامی نتوانسته این واقعیت را تغییر دهد.

 

برخی پژوهشگران اسطوره های بشر معتقدند مراسم قربانی کردن حیوانات در واقع بیان کوشش بشر برای راحت کردن وجدان خود در برابر احساس گناه در کشتن حیوانات است، کشتنی که برای تغذیه خود انجام میداده است. به این طریق هر سال مثلاً گوسفندی را قربانی میکردند، و به این طریق با هدیه کردن بهترین گوسفند خود به خدائی که مالک این طبیعت است با دادن کفاره برای گناهان خود، همآهنگی مجدد را با طبیعت تقاضا میکردند.  بشر امروز برای تقلیل اینگونه عذاب وجدان، بیشتر و بیشتر سعی کرده است که به حیوانات وحشیانه برخورد نکند و حتی سلاخی بدون درد باشد و به دنبال راه های ساختن آلترناتیو گوشت از طریق علم شیمی است.  به همین علت در جوامع مدرن اینگونه مراسم قربانی کردن حیوانات، اساساً از بین رفته است. البته میدانیم که در برخی جوامع عهد عتیق حتی مراسم قربانی کردن انسان رواج داشته است نظیر قربانی کردن بچه اول و یا قربانی کردن دختر باکره که گوئی اینگونه هدایا را برای محفوظ ماندن از بلایای طبیعت، به خدا عرضه می کردند. حتی از خود قربانی، مشارکت میخواستند که افتخار کند که قربانی برای این هدف "والای" مؤبدان است. در نتیجه در آن جوامع که بلایا، نتیجه گناه بشر فرض میشد، به اینصورت که بهترین کودک خود را به خدایان تقدیم میکردند، امیدوار بودند از بلیات در طبیعت حفاظت شوند.  به همین علت هم حتی بعدها در داستان عیسی مسیح وی که بهترین فرزند ابنای بشر خوانده میشود، برای گناهان بشر قربانی میشود، تا که بشریت را نجات دهد.  در داستان مسلمانان هم درباره ابراهیم میاید که او حاضر است فرزند خود را برای خدا قربانی کند، ولی خدا بجای آن گوسفند را میپذیرد.

 

آیا وقتی قربانی کردن انسان از شعائر یک مذهب باشد، میـتوان گفت که تحت عنوان احترام به مذهب دیگران بایستی به اینگونه شعائر مذهبی احترام گذاشت و اگر انبوهی از مردم در آن شعائر شرکت کنند آیا بایستی چنین اعمال وحشیانه مذهبی را مشروع قلمداد کرد؟

 

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/1/16/Mendoza_HumanSacrifice.jpg/200px-Mendoza_HumanSacrifice.jpg

 

 

به هرحال همه اینگونه مراسم قربانی که نوعی کشمکش انسان با خطاها و گناهان خود است در اینگونه مذاهب به ارث رسیده از اعصاری است که بیش از هزار سال از آنها گذشته است زمانهائی که اینگونه نگرشها برای بشریت قابل قبول بوده است.  مجسم کنید که امروز پدری با فرزند خود نظیر ابراهیم رفتار کند و بگوید بخاطر دستور خدای خود چاقو بر گردنش گذاشته است، درباره چنین پدری چه خواهیم گفت؟ اگر اصلاح طلبان مسیحی و یهودی قرن هاست که این چنین مراسم قربانی را به کنار گذاشته اند، اصلاح طلبان مسلمان، حتی از نقد اعیادِ اینچنانی حرفی هم نمیزنند و در پی چانه زدن با اقتدارگرایان برای لطف آنها در تخفیف مبارزه با بدحجابی اند.  در بعضی جوامع اسلامی نظیر پاکستان یا در میان هندی های مسلمان، خود فرد مسلمان بایستی چاقو را بر گردن گوسفند بگذارد و برخی خانمها یا آقایان مسلمان آن کشورها که در غرب زندگی میکنند که طاقتش را ندارند میروند یک مزرعه و دست خود را روی چاقوی سلاخ میگذارند و آیه قران میخوانند وقتی که سلاخ اصل کشتن را انجام میدهد.  در ایران خوشبختانه سالهاست که در شهرها خود مردم این کار را به سلاخ ها سپرده اند هرچند هنوز در خانه خود و مقابل چشمان کودکان که مراسم قربانی و دست و پا زدن گوسفندان را شاهدند، انجام می شود.

 

شعائر مذهبی نظیر قمه زنی و سینه زنی در میان شیعیان حتی پس از قرن ها هنوز به اندازه عید قربان همه جا گیر نیست.  مراسمی نظیر مبارزه با بدحجابی که توسط رژیم جمهوری اسلامی ترویج میشوند نیز آنقدر نتوانسته اند همه جا گیر شوند ولی این شعائر کارهائی است که رژیم را مشروعیت میبخشند.  رژیم سعی کرد همجنسگرایان که حتی آیت الله بروجردی فتوا برای پرتابشان از  صخره میداد را در ملأ عام بکشد و یا زنان را در مراسمی با مشارکت مردم سنگسار کند و یا در ملأ عام برای روزه نگرفتن شلاق بزند و یا مرتدکشی کند.  ولیکن گویا مبارزه با بدحجابی چیزی است که راحت تر میشود مشارکت عمومی برای آن کسب کرد و  باینگونه، زنان که نیروئی فزاینده در جامعه ایران هستند را، مانند بردگان، چندگاهی بیشتر مورد اهانت نگهداشت و در نتیجه این مراسم حتی بیش از مقابله با ریش تراشیدن مردان، دنبال شده است.

 

به هرحال آنچه مهم است محکوم کردن و احترام نگذاشتن به همه شعائر مذهبی وحشیانه است و جایگزینی آنها با مراسم متمدنانه و اینچنین مشروعیت این رژیم از بین خواهد رفت.  مردم ایران خوب تشخیص داده اند که برای ایجاد پادزهر مبارزه با بدحجابی، جشن گرفتن روز ولنتاین را برگزیده اند.  ایکاش اصلاح طلبان اسلامی هم بجای توجیه شعائر وحشیانه و بسنده کردن به نقد از ولایت فقیه، خود این شعائر و وجود حکومت اسلامی را زیر سؤال ببرند.  اگر برای حجاب بشود به بحث فقهی و بستگی داشتن به زمان متوسل شد، عید قربان را نمیشود گفت که مسأله فقهی است و به زمان بستگی دارد ولی بایستی به مردم گفت که عید گرفتن با مراسم سلاخی گوسفند در مقابل چشمان کودکان غلط است و چنین شعائر وحشیانه و خشونت بار با هر توجیه مذهبی در دنیای امروز نبایستی محترم شمرده شوند و جائی ندارند.  بله احترام به عقاید مردم نمیتواند بمعنی قبول کشتن دختر باکره باشد حتی اگر چنان مذهبی میلیون ها نفر طرفدار داشته باشد.  اگر اصلاح طلبان یک مذهب، در برابر ملایانی که نافیان اجرای چنین شعائر دوران بربریت را تکفیر میکنند نایستند، چگونه میتوانند خود را اصلاح طلب بنامند.

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران


سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ

IRANSCOPE

http://www.ghandchi.com
بیست و ششم اردیبهشت ماه 1386
May 16, 2007

 

پانویس:

 

1. "برای سال مذهبی1600 بیش از سه ملیون نفر در رم جمع شده بودند. دسته های زوار به راه افتاده بودند و در طلب بخشش از گناهان به خود شلاق می زدند. شهربه سبب چند برابر شدن قتل و غارت ها، متلاطم و غرق در آشفتگی بود. رقم 1600 با ترکیبی از 9 و 7 [در لاتین] معنائی سحر انگیز داشت: شاید نشانگر آن بود که پایان نزدیک است. این، پیشگوئی پیامبران بود. درهمین حال، توبه کاران که انتظار داشتند قبل از دیر شدن از آمرزش لازم برای گناهان برخوردار شوند، توسط رمی های شریف سر کیسه میشدند. یکی از جاذبه های ثانوی؛ دستورالعملی بود که روز 17 فوریه صادر شد، و بر اساس آن، نولان [جوردانو برونو]، به عنوان سر سخت ترین مرتد، در "پیازا سنتا فیئور" به آتش کشیده شد. یک شاهد، محققی آلمانی بود بنام کاسپر شاپ، که پس از گرویدن به مذهب کاتولیک، حضور و مشارکت درهیچ رقابت و منازعه مذهبی را از دست نداده بود. او به سان یک لاشخور، نظاره گر روزهای واپسین برونو بود تا بعدا بتواند با چنگ اندازی بر آخرین کلمات وی، درباره آنها لفاضی کند. ما گزارش جریان مقاومت برونو را در برابر قضات مامور محاکمه او در "سنتا ماریا سوپرا مینروا" به کاسپر شاپ مدیونیم. برونو خطاب به آنها گفت، "به جرئت میگویم که شما از دادن حکم علیه من، بیش ازخود من هراس دارید که مشمول این حکم می شوم." کاسپر شاپ پس از به اجرا درآمدن حکم، شرح واقعه را با نگاهی مملو از کینه، بغض، و حسرت این چنین به رئیس دانشگاه آلدورف گزارش میکند که: "بدینگونه وی با حالتی تأسف بار از طریق کباب شدن هلاک شد، و حالا میتواند به آن دنیاهای خارق العاده ای که خیال بافی کرده بود برود و بگوید چگونه در این جهان با کافران خدانشناس در رم رفتار میشود." کاسپر شاپ یک دهه بعد دوباره با حضور در سلول های کمپانلا به ظاهر قول میدهد که در جهت رستگاری برونو کوشش کند، حال آنکه در واقع مشغول سرقت آثار و دستنوشته هائی بود، که فقط میتوانست از این طریق به آنها دسترسی یابد"

"For Holy Year 1600 more than three million persons were crowded into Rome. There were parades of pilgrims, processions of flagellants. The city was in turmoil, as robberies and murders multiplied., The number 1600, composed of a nine and seven, had magical meaning: perhaps it signified that the end was near. Prophets prophesized. In the meantime, the penitents who expected to amass the necessary absolutions from sin before it was too late were fleeced by the noble Romans. One of the minor attractions of February 17 was announced in fly sheets. The Nolan [Giordano Bruno], a most stubborn heretic, was being burned in the Piazza Santa Fiore. A witness was a German converted to the Catholic faith, a scholar who never missed a major theological contest, Kaspar Schoppe. He hovered over the final days of Bruno, vulture-like, picking up his last words and spreading them about. To him we owe the report of Bruno's defiance of his judges in Santa Maria sopra Minerva: "I daresay you are more afraid to hand down the sentence against me than I am to receive it." And after the burning, Schoppe dispatched a gloating account to the rector of the University of Altdorf: "Thus he perished wretchedly by roasting, and he can go tell in those fantastic worlds he dreamed up how in this world impious blasphemers are dealt with in Rome." Schoppe would reappear in Campanella's cells a decade later and dish out promises to work for his deliverance, while plagiarizing the manuscripts he could get hold of"

Frank R. Manuel and Fritzie P. Manuel, Utopian Thought in the Western World, 1979, P. 241

 

2. غیر اسلامی کردن یعنی نافرمانی مدنی
http://www.ghandchi.com/370-disobedience.htm

De-Islamization is Civil Disobedience
http://www.ghandchi.com/370-disobedienceEng.htm 

 

 

مطالب مرتبط

اسلام و گلوباليسم- ويرايش دوم تقديم به شاهين نجفی
http://www.ghandchi.com/695-IslamGlobalization.htm
Islam and Globalization-Second Edition Dedicated to Shahin Najafi
http://www.ghandchi.com/695-IslamGlobalizationEng.htm

 

برداشت غلط برخی آتئیست ها از مردم عادی مسلمان
http://www.ghandchi.com/1035-atheists-muslims.htm  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون-برگزیده

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران

http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

ghandchi-english-articles

 

SEARCH

 

ghandchi-all-articles