نه 28 مرداد و مصدق، بلکه برخی موانعِ مقابل اپوزیسیون کنونی برای پیروزی
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4138-na-28-mordad.htm
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
سالهاست درباره ی 28 مرداد و زنده یاد دکتر محمد مصدق بحث شده و کمتر از دو هفته ی دیگر سالروز 28 مرداد 1332 است، اما این مقاله در آن مورد نیست و بحثی است درباره ی اپوزیسیون کنونی ایران گرچه با اشاره به درسهایی از مبارزات مردم ایران در آن دوران! در سالهای 1320 تا 1332 که در ایران فضای سیاسی باز وجود داشت، اپوزیسیون، «زنده باد مرده بادی» بود، و هرکه غیر آن می گفت را، «محافظه کار» می خواندند، و هنوز این تعریف از اصطلاح «محافظه کار»، در میان برخی رهروان نهضت ملی مرسوم است، در حالیکه پژوهشگرانی نظیر زنده یاد دانیل بل با افتخار خود را در «عرصه ی فرهنگ»، محافظه کار می نامیدند. دانیل بل درباره ی خودش می گفت: "یک سوسياليست در اقتصاد، يک ليبرال در سياست، و يک محافظه کار در فرهنگ است! اما درباره ی دلیل آنکه چرا اپوزیسیون سالهای 1320 تا 1332 «زنده باد مرده بادی» بود، برخی از آنهایی که آن دوره از تاریخ ایران را مطالعه کرده اند، موضوع عدم توجه شخصیتهای اپوزیسیونِ آنزمان به کار تئوریک را ذکر کرده اند و در واقع تنها کسی که در آن دوران توجه جدی به کار تئوریک داشت زنده یاد احمد کسروی بود که متأسفانه در واقعیت در اپوزیسیون سیاسی آن دوران مورد توجه چندانی نبود و حتی وقتی توسط فداییان اسلام به قتل رسید نه تنها در جامعه ی آنزمان بلکه حتی در میان نیروهای سیاسی آن دوران، قتل احمد کسروی مطرح نشد! در حقیقت طی آن 12 سال، در عرصه ی سیاسی سه نیروی عمده مطرح بودند. اول چپ و مشخصاً «حزب توده»، دوم ملیون و مشخصاً دکتر محمد مصدق و سوم اسلامگرایان و شخص آیت الله کاشانی و هرسه ی این جریانات توجهی به کارهای تئوریک نداشتند! به هر حال واقعیت آن 12 سال وجود اپوزیسیونی بود «زنده باد مرده بادی» و علاوه بر آن سه جریان اصلی، گروههایی نظیر «سومکا» که شبه فاشیستی بود و در قطب مخالف جریاناتی نظیر فداییان اسلام که از سید قطب در مصر تأسی می کردند نیز وجود داشت که اسلامگرا و تروریست بودند، اما آنها، جریانات فرعی در آن دوران محسوب می شوند.
آنچه در 43 سال گذشته بعد از انقلاب 57 شاهد بوده ایم، رشد جنبش روشنفکری و پژوهشهای دست اول نظری و فرهنگی در داخل و خارج از ایران بوده که شاید فقط قابل مقایسه با دوران مشروطیت است، اما با کمال تعجب اپوزیسیون سیاسی ایران در این سالها همانند سالهای 1320 تا 1332 بسیار «زنده باد مرده بادی» است، گویی شرکت کنندگان در اپوزیسیون سیاسی وقت چندانی برای مطالعه ی اینهمه کارهای نظری تولید شده در چهار دهه ی گذشته صرف نمی کنند. مثلاً چپ رادیکال هنوز به شکل خیلی سطحی، نظرات کمونیستی 180 سال پیش مارکس و مارکسیستها را، تکرار می کند در حالیکه «رادیکال» یعنی به ریشه رفتن، و مهمترین چیزی که در قرن بیستم آشکار شد این بود که نه تنها «عدالت» که مرکز آموزشهای مارکسیستی است، در کل اردوگاه سوسیالیستی به دست نیامد، بلکه هر آنچه از آزادی هم قبل از سوسیالیسم داشتند از دست رفت (مثل آنچه با استقرار رژیم اسلامی بر سر ایران و ایرانی آمد) و در نتیجه نیروی «چپ» که مرکز توجهش «عدالت» در سوسیالیسم بود می بایست در فعالیت سیاسی خود به «ریشه» برود که اصل معنای «رادیکال» بودن است و نه تکرار مکررات «حکومت شوراییِ» آنارشیستها و مارکسیستهای قرون نوزدهم و بیستم! این واقعیت «زنده باد مرده بادی» فقط در مورد نحله چپ در اپوزیسیون کنونی ایران صادق نیست بلکه همه ی نحله های سیاسی در اپوزیسیون، اصل مشکلشان فکری است و نه سیاسی و به همین دلیل نیز در فعالیت سیاسی موفق نیستند و مرتب منتظرند با وحدت و «همه با هم» مسأله حل شود در حالیکه اساساً جملگی در ناآشنایی با اندیشه های تازه اشتراک دارند و نه در آشنایی با اندیشه های نو، در حالیکه پژوهشگران ایرانی در این 40 سال کارهای فکری فراوانی انجام داده اند که فعالان سیاسی بدون توجه به آن کارها، همچنان نظرات بیش از 40 سال پیش را دنبال می کنند و انتظار دارند نتیجه ی متفاوتی به دست آورند و در عمل فعالیتهای سیاسی نظیر سالهای 1320 تا 1332 «زنده باد مرده بادی» است! جالب توجه است آنهایی که در اپوزیسیونِِ دو سه سال اول انقلاب 57 وضعیت مشابهی را مشاهده کردند در این 40 و اندی سال، بیشتر برای «ویزیون یا دیدگاههای آینده نگر» وقت صرف کرده اند! در حالیکه همقطاران جوان آنها که سالهاست در فعالیتهای سیاسی درگیرند اصلاً توجهی به این کارهای نظری تازه ندارند و در دیدگاههای قرن بیستم و پیش از آن، درجا می زنند و بیشتر «زنده باد مرده بادی» هستند!
شوربختانه جوانانی که در 4 سال اخیر بعد از خیزش 96 حرکت مهم جدا شدن از اصلاح طلبان را آغاز کرده اند، یا تمایل به دیدگاههای آنارشیستی دارند و البته از نظر تئوریک نظرات آنارشیستی را مطالعه کرده اند، و یا اینکه دیگرانی، اساساً موضوعات نظری را کنار گذاشته و بیشتر نظیر فعالان سالهای 1320 تا 1332، حالت «زنده باد مرده بادی» پیدا کرده اند! کافی نیست که همه از «سکولار دموکراسی» حرف بزنیم وقتی ژرف اندیشی در آن وجود ندارد و عمق مباحثی نظیر آزادی، عدالت، استقلال، حقوق بشر و کلاً جهان بینی و نگرش به جهان و جامعه، در عمقی که دانش امروز از جهان طبیعی و همچنین از جامعه، فراهم کرده، درک نشود. کارهای پژوهشی 40 سال گذشته برای گذاشتن در قفسه های کتاب و ویترینها نیست و لازم است مورد مطالعه ی باشندگان سیاسی قرار گیرد تا که اپوزیسیون کنونی از حالت «زنده باد مرده بادی» بیرون آید و بتواند برای مردم حرفی برای گفتن داشته باشد وگرنه کمکی به ارتقاء فکری مردم ایران نمی تواند بکند و در پایان، نتیجه، مثل پایان سالهای 1320 تا 1332 می شود که مردم آخر نفهمیدند همه ی اپوزیسیون آن دوران چه پیامی برایشان داشت و شعر نیما یوشیج تحت عنوان «می ترواد مهتاب» اعلام پایان کار و در واقع ناقوس شکست همه ی آن اپوزیسیون ناموفقِ «زنده باد مرده بادی» بود!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
شانزدهم مرداد ماه 1400
August 7, 2021
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html