Sam Ghandchiسام قندچي ادامه ی بحث با گلرخ ایرایی درباره «نه می بخشیم، نه فراموش می کنیم» بعد از 4 سال

سام قندچی

http://www.ghandchi.com/4347-golrokh-iraee.htm

مطالب مرتبط: 1    2    3     4     5     6     7     8     9     10    11     12    13     14     15     16

 

golrokh-iraee

 

خانم گلرخ ایرایی، دو روز پیش خبر بازداشت مجدد شما را در اینترنت دیدم و متأسف شدم و همزمان توییت تازه ی شما را در مورد بحث «نه می بخشیم، نه فراموش می کنیم»، مشاهده کردم که یک روز پیش از بازداشت منتشر کرده اید. چهار سال پیش این نگارنده، به این نظر که مشترکاً با زندانی سیاسی خانم مریم اکبری منفرد  از زندان منتشر کرده بودید، پاسخی داده بودم. من از نظر تئوریک حرفی بیش از آنچه 4 سال پیش در این مورد نوشتم ندارم و نوشته ی تازه ی شما هم نشان می دهد که همان نظر سابق خود را دارید و تغییری در آن نداده اید. در حقیقت این موضوع را به تفصیل آقای اکبر گنجی سالها پیش مورد بحث قرار دادند و به رغم آنکه شخصاً با مواضع سیاسی ایشان و کلاً با دیدگاههای اصلاح طلبان مخالف هستم؛ اما، در این مورد معین بنظر این نگارنده ایشان درک درستی از موضوع ارائه کرده اند و در واقع نوشته ی آن فرنک در رابطه با جنایتکاران فاشیسم نیز همینطور بوده، یعنی «می بخشیم اما فراموش نمی کنیم»! به هر حال همه ی اینها را پیشتر بحث کرده ایم و نظرمان با هم تفاوت دارد و در اینجا نمی خواهم تکرار کنم ولی می خواستم در این اوضاع کنونی کشور در سطور زیر موضوعی را از 40 و اندی سال پیش بیان کنم.

 

در سالهای اول انقلاب 57، کردستان نظیر روزهای حاضر بود و اگر اکنون شهر کوچک اشنویه به دست نیروهای انقلابی آزاد شده، آن زمان برای مدتی طولانی در پی حمله ی نیروهای نظامی سپاه پاسداران رژیم اسلامی به کردستان، مردم آن منطقه مجبور شدند سلاح به دست گرفته و بجنگند و پس از مدتی شهر بزرگ سنندج کاملاً به دست نیروهای انقلابیِ مخالف رژیم نوپای "جمهوری" اسلامی افتاد، و در حقیقت دولت تشکیل دادند! از اولین روزهای سقوط سنندج، «دادخواهی» قربانیان حمله ی دولت مرکزی به کردستان آغاز شد. اما نحوه ی دادخواهی این بود که مثلاً همکاران کردِ دولت مرکزی را که در زبان کردی «جاش» خطاب می کنند و توسط دولت جدید کرد بازداشت شده بودند، می آوردند و در محوطه ای نظیر استادیوم که مردم تجمع کرده بودند، در مقابل جمع کثیر مردم، اتهامات آنها را قرائت می کردند، و از مردم می پرسیدند با این فرد چه کار کنیم و مردم فریاد میزدند «اعدام کنید»، و دولت تازه ی کرد آن متهمان را در جا اعدام می کرد! درست نظیر آنچه در دوران به قدرت رسیدن حزب کمونیست در چین در سال 1949، و حتی سالها بعد در دوران انقلاب فرهنگی در چین اتفاق افتاد. آیا چنین کاری «دادخواهی» است یا انتقامجویی که دست آخر مجریان این نوع قضاوت را، به هیولاهایی نظیر رژیم پیشین و یا بدتر تبدیل می کند، همانطور که در چین همین شد و جنایات دوران انقلاب فرهنگی، تازه سالها بعد آشکار شد و در واقع پدر همین رییس جمهور کنونی چین یعنی شی جین پینگ، از قربانیان انقلاب فرهنگی بود و حالا خودش هم دیکتاتوری تازه ای شبیه مائوئیسم راه انداخته است! در واقع این حق کشی های جریانات کمونیستی در عرصه ی عمومی را از سوی برخی جریانات چپ ایرانی مدعی دموکراسی خواهی حتی پیش از رسیدن به قدرت در همین کشورهای دموکراتیک غربی بارها ملاحظه کرده ایم و همین حالا همانها در نشریه شان در جنگ روسیه ی پوتین و اوکراین، از طرف اوکراینی در تیترهای خبری شان بعنوان مزدوران آمریکا نام می برند! در مقایسه با همه ی این جریانات همین به تازگی در جریان محاکمه ی «حمید نوری» در سوئد ما نمونه ی بسیار انسانی رسیدگی به جنایات حقوق بشری را پیش روی خود دیدیم که می توانیم از آن درس بگیریم. به نظر من حتی جریاناتی نظیر جنبش «من هم» بسیاری از اوقات نظیر آن «دادگاههای خلقی» چین زمان مائو عمل می کنند. در آمریکا اینگونه "دادرسی ها" زمان برده داری وجود داشت و در اغلب شهرهای ایالات جنوبی آمریکا حکایات آن تا به امروز نقل قول می شود و می توانید در ویکی پدیا نمونه های آنرا در تاریخ شهرهای مختلف ایالات جنوبی آمریکا مطالعه کنید زمانیکه لینچ کردن سیاهان با همین راه انداختن تهییج جمعهای سفید پوستان انجام می شد که مردم را در رابطه با مثلاً کشته شدن یک زن سفید پوست که به گردن یک برده ی سیاه پوست می انداختند، تهییج می کردند و بعد در تجمع سؤال می کردند و «با درخواست اعدام باید گردد» از سوی جمع ( در انگلیسی «ماب»)، آن برده سیاهپوست را به دار می کشیدند. چند سال پیش در مقاله ای در مورد اینگونه تهییج ها علیه خانواده ی سران رژیم اسلامی که در آمریکا تحصیل می کنند، توضیح داده ام که کاری غلط است و البته منظورم در آن بحث شما نبودید و برخی فعالان سیاسی و مدنی ایرانی در آمریکا بودند.

 

دادخواهی با تهییج مردم علیه فرد یا جمع های عقیدتی و امثالهم به دست نمی آید و پروسه ی قضایی عادلانه نظیر محاکمه ی «حمید نوری» کار درست است. بعد از سقوط رژیم سابق، اولین اعدامهای سران رژیم سابق همینگونه توسط خلخالی انجام شد و نه فقط مخفیانه در پشت بام مدرسه رفاه! خودم در آنزمان در نشریه ی ندای آزادی که ربطی به نشریات اصلاح طلبان با همان نام که بعدها منتشر شده اند نداشت، برای تهیه ی گزارش به نماز جمعه های دانشگاه تهران میرفتم که خلخالی به آنجا می آمد و از بالای منبر جمعیت نمازگزاران را مورد خطاب قرار می داد و می گفت فلانی این جنایت و آن جنایت را کرده و از مردم می پرسید با او چه کار باید کرد و همه ی جمعیت فریاد میزدند «اعدام باید گردد» و روز بعد خبر اعدام آن مقام پیشین دولت شاه را در مطبوعات تازه ی اسلامی می خواندیم. من همانطور که در گذشته نوشته ام شما را یکی از رهبران سیاسی مردم ایران می شناسم و وقتی در چنین جایگاهی هستید لازم است به این موضوعات توجه کنید چون تأثیر حرف شما بر فعالان جنبش بیشتر است. بازهم با اظهار تأسف از بازداشت مجدد شما و کلاً فضای اختناق در ایران که اجازه نمی دهد اینگونه بحثها در فضای آزاد صورت گیرد و شاید وقتی امکانش به وجود آید دیگر دیر شده باشد همانگونه که در زمان سقوط رژیم پیشین در 57، و زمان سقوط رژیم اسلامی در سنندج بعد از آن، و زمان انقلاب 1949 در چین و بعد هم زمان انقلاب فرهنگی چین و بسیاری نمونه های دیگر، برای بحث اینگونه موضوعات دیر شده بود! با آرزوی آزادی هرچه زودتر شما.

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com

ششم مهر ماه 1401
September 28,
2022

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون برگزیده سام قندچی

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

 

SEARCH