Sam Ghandchiسام قندچي  منوچهر یزدیان و اینکه چرا فعالیتها نتیجه ای را که می خواهیم نمی دهد
سام قندچی

http://www.ghandchi.com/3867-faaliat-natijeh.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7

 

faaliat-natije

 

این یادداشت را برای دلسرد کردن فعالین سیاسی و مدنی ایران نمی نویسم. رهبران اپوزیسیون رژیم کوکلاکس کلانهای اسلامی حاکم بر ایران، اساساً بعد از سال 1360 از ایران خارج شدند و آنچه را که برای رسیدن به موفقیت مدنظر قرار دادند، متحد کردن اپوزیسیون بود و به همین دلیل شورای مقاومت تشکیل شد و بقیه ی ماجراها را می دانیم و نیازی به تکرار نیست و تصورات در مورد شکستها، عدم ایجاد اتحاد بود و بعد هم مقصر دانستن مشی این سازمان و گروه و یا دیگری که شاید هم همه ی بحثها درست بوده اما اصل دلیل شکست این حرفها نیست چرا که در زمان شاه نیز همه ی این اختلافات در میان اپوزیسیون وجود داشت و اگر در داخل کشور نمایان نبود در خارج کشور به وضوح آشکار بود و انشعاب کنفدراسیون بهترین بیان آن بود و اتحادی را که در سال آخرِ انقلاب، خمینی ایجاد کرد، علتِ پیروزی اسلامگرایان نبود، بلکه نتیجه ی پیروزی آنها بود که حاصل سازماندهی آنها در داخل ایران بویژه در 15 سال آخر رژیم شاه پس از رویداد پانزده خرداد 1342 بود، که بارها بحث کرده ایم و هدف این نوشتار تکرار آن بحثها نیست. واقعیت این است که رهبران اپوزیسیون ایران از همان سال 1360 که به خارج آمدند با این انتظار کار کردند که فردا این رژیم سقوط می کند و هرسال به مردم وعده می دادند که تا نوروز سال آینده این مهم صورت گیرد، در حالیکه در زمان شاه فعالترین نیروهای اپوزیسیون حتی آنهایی که بطور مداوم شعار «سرنگونی رژیم» را می دادند ابداً چنین انتظاراتی نداشتند که تا مثلاً سال دیگر این اتفاق بیفتد و به مردم نیز چنین وعده هایی نمی دادند. حتی جریانات چریکی که می خواستند خود با تفنگ رژیم را سرنگون کنند ابداً نمی گفتند که نتیجه ی کارشان تا مثلاً یکسال دیگر سقوط رژیم خواهد بود. به هرحال اپوزیسیون، بعد از انقلاب، ظاهراً در سالهای اخیر، دیگر هر سال در نوروز، به این نوع انتظارات، دامن نمی زند، اما برای جلب هوادار، به اشکال مختلف این وعده دادنها، توسط اکثر نیروهای اپوزیسیون همچنان ادامه داشته، و این موضوع توان سازماندهی واقعی را از جریانات مختلف اپوزیسیون به اشکال مختلف گرفته است، و بسیاری از آنها امیدوارند که مثلاً دونالد ترامپی پیدا شود و این رژیم را برایشان سرنگون کند، یا که برعکس نظیر هواداران نایاک در آمریکا، از تغییر رژیم چشم پوشیده و نوعی همزیستی را با این رژیم پیشه ی خود کرده اند. راه حل چیست؟ اول آنکه باید واقعیت را دانست که ما نمی دانیم این رژیم چه وقتی سرنگون خواهد شد و این امر تا آنجا که به اپوزیسیون مربوط می شود به سازماندهی ما مربوط است و تا آنجا که به شرایط بین المللی مربوط می شود، واقعاً چیزی نیست که ما در آن آنقدر بتوانیم تعیین کننده باشیم هرچند تلاش برای ایجاد جبهه متحد ضد کوکلاکس کلانهای اسلامی از دیدگاه صاحب این قلم کاری درست است که براساس تحلیل از واقعیت ایران، خاورمیانه و جهان مطرح کرده ام و نه فقط اوضاع ایران. اما آنهم در واقع به سازماندهی اپوزیسیون ایران مرتبط است و تا وقتی ما سازماندهی قابل ملاحظه ای نداشته باشیم، در ایجاد چنین جبهه ی جهانی نیز موفق نخواهیم بود. حالا وقتی می گوییم سازماندهی، اگر یک نیروی سیاسی هدفش سرنگونی رژیم باشد، این هدف انقلابی است و افراد انقلابی می طلبد. درست که موفق ترین در میان انقلابی ترین تشکیلاتهای تاریخ، میلیونها مردم عادی هوادارشان بوده اند که به پیروزی رسیده اند، اما سیاسیکار یا چریک، کسانیکه در سازماندهی تشکیلاتی انقلابی جمع می شوند و آنرا رهبری می کنند، از جان و مال خود می گذرند و این امر کار هر کسی نیست و سه سال و نیم پیش در مقاله ای تحت عنوان «نیاز به رهبران و کادرهای حرفه ای برای موفقیت احزاب» در این مورد توضیح داده شد. این موضوع ربطی به این ندارد که تشکیلاتی، کمونیستی، اسلامی، سلطنت طلب، لیبرال یا آینده نگر یا هر مرام دیگری داشته باشد، و مشی چریکی یا مشی سیاسیکاری پیشه کند. بهترین نمونه اش نیز خود سازماندهی آیت الله خمینی بود که اسلامی بود، وقتی هم تشکیلاتهایی نظیر فداییان اسلام و مؤتلفه داشت که کارهای مسلحانه می کردند و هم امثال دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد که سیاسیکار بودند. اجازه دهید مثالی از انقلاب الجزایر بزنم. وقتی می خواستند که عضو گیری کنند، فرد باید خود را در موقعیتی ثابت می کرد که از جان و مال خود حاضر است بگذرد. حتماً فیلم سینمایی «نبرد الجزایر» در مورد آن انقلاب را همه ی دوستان دیده اند، آنچه در آن فیلم آمده بسیار واقعی بوده است. منظور اینکه چنان افرادی برای سازماندهی انقلابی لازم است. به هرحال اینجانب نه عضو تشکیلات و حزبی هستم و نه رهبر انقلابی که بخواهم «چه باید کرد» بنویسم، و فقط یک روزنامه نگارم که ملاحظات خود را می نویسم، و این نکات به نظرم رسید که گفتم شاید ضرر نداشته باشد یادآوری کنم و مطمئنم رهبران جدی احزاب و تشکیلاتهای سیاسی نظیر آقای منوچهر یزدیان دبیر کل حزب سکولار دموکرات ایرانیان،  بهتر از این نگارنده درباره ی این موضوعات آگاهی دارند و با پوزش اگر آنچه نوشتم، تکرار مکررات بود.


به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

 

سام قندچی
http://www.ghandchi.com

نهم شهریور ماه 1399
August 30, 2020

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون برگزیده سام قندچی

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

 

SEARCH