Sam Ghandchiسام قندچي آقای طبرزدی لطفاً با تکرار شعار غلط «جمهوری ایرانی» مردم را گمراه نکنید

سام قندچی

http://www.ghandchi.com/3231-jomhourie.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7     8     9

   

republic

 

دوست عزیز آقای حشمت طبرزدی، روز گذشته شما در واکنش به آیت الله سید علی خامنه ای که گفتند در «سیاست خارجی ترجیح شرق بر غرب» است، شعار غلط «نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» را تکرار کردید که عده ای از دوستان شما در دوران جنبش سبز برای مقابله با «جمهوری اسلامی» در خیابانها مطرح کردند. نخست درباره ی سخنان آیت الله خامنه ای. واقعیت این است که پوتین درست می گوید که امروز ایران تنها کشور کمونیستی در جهان است چرا که آنهایی که در رأس قدرت هستند نظیر همه ی کشورهای کمونیستی قرن بیستم ثروتمند هستند، بچه هایشان را برای تحصیل به اروپا و آمریکا می فرستند و هرکسی صدایش درآید را نیز خفه می کنند همانطور که همه ی آن کشورهای کمونیستی و ادامه شان امروز در روسیه ی پوتین و چینِ شی جین پینگ در قرن بیست و یکم نیز همین است. اما درباره ی شعار غلط «جمهوری ایرانی» بارها به تفصیل توضیح داده ام که عده ای از لج عبارت «جمهوری اسلامی» این شعار را اختراع کردند، اما این شعار هم نظیر «دموکراسی اسلامی» سید محمد خاتمی بیراهه ای دیگر است و کل آنچه اینجانب 18 سال پیش درباره ی جمهوری آینده در ایران نوشتم برای رد نظرات سید محمد خاتمی و اصلاح طلبان بود. جمهوری و جمهوریت در واقع همان سنت مشروطه ی ایران است که به دلائل گوناگون نتوانست در سالهای 1905 تا 1911 در ایران بطور کامل تحقق پیدا کند. حتی در بریتانیا و فرانسه هم، چنین نشد. فقط در آمریکا ما شاهد شکل گیری جمهوری و جمهوریت از همان اول هستیم و دلیلش نیز دو قرن ریشه ی رهبران انقلاب آمریکا در دموکراسی پارلمانی بریتانیا و همچنین اینکه برخلاف مستعمراتی نظیر هندوستان، در آمریکا فقدان هرگونه سیستم سیاسی مؤثر از گذشته، به این امر کمک کرد، و در نتیجه بطور روشن از اول انقلاب آمریکا سمتگیری خود را با دیدگاههای جان لاک اعلام کرد، و جان لاک کسی بود که پیش از کانت، لیبرالیسم جامع را در سنت فلسفه سیاسی-اجتماعی بریتانیا مطرح کرده بود و به خاطر طرح پایان سلطنت در بریتانیا که جزیی از آن لیبرالیسم جامع بود، به آمستردام هلند تبعید شد. با اینحال بریتانیا حدود 125 سال پیش از انقلاب آمریکا زمانی که چارلز اول به دستور پارلمان در 1649 اعدام شد، قدرت پارلمان را تثبیت کرده بود، و البته بعد از آن الیور کرامول، دیکتاتوری شد که از صد پادشاه بدتر بود و در پایانِ حدود 9 سال ریاست مجریه و مقننه ی جمهوری اعلام شده و دیکتاتوری و بالاخره مرگ او در سال 1658، دوباره سلطنت در بریتانیا برقرار شد ولی این بار مشروطه بود و تا به امروز دوام آورده است. آنهایی که در آمریکا انقلاب کردند در نتیجه بسیار با دموکراسی پارلمانی آشنا بودند و فقط گام بعدی را برداشتند که مقام رییس جمهوری را به جای پادشاه گذاشتند و حتی تا مدتها جفرسون به همیلتون مشکوک بود که می خواهد سلطنت برقرار کند اما جرج واشنگتن علاقه ای به سلطنت نداشت و حتی بعد از دو دوره ریاست جمهوری حاضر نشد دوباره رییس جمهور شود گرچه در آنزمان در آمریکا قانونی بود و از اول هم اینکه نه تنها نظریات جمهوریخواهانه ی جان لاک در آمریکا پذیرفته شد بلکه آنچه لایبنیتس هم به آن اضافه کرده بود که هیچگاه در اروپا مطرح نشد یعنی «پیگرد شادی» به جای «مالکیت خصوصی» در بیانیه ی استقلال نوشته ی جفرسون در شعار «زندگی، رهایی و پیگرد شادی» آمده که البته بعداً در قانون اساسی آمریکا «پیگرد شادی» حذف و حمایت از مالکیت اضافه شده که از دیدگاههای جان لاک سرچشمه گرفته است؛ می دانیم جان لاک با موروثی بودن مقام سیاسی مخالف بود اما با موروثی بودن مالکیت مخالفتی نداشت و وظیفه ی دولت می دانست که از مالکیت پاسداری کند ولی همانطور که اشاره شد در ابتدا جفرسون از عبارت لایبنیتس که «پیگرد شادی» است در بیانیه ی استقلال استفاده کرده و نه حمایت از مالکیت که در قانون اساسی آمریکا آمده است؛ شخصاً فکر می کنم حمایت از مالکیت خصوصی برای ایجاد تعادل در برابر قدرت دولت برای حفظ دموکراسی لازم است. اما همانطور که به تفصیل در نوشته ای تحت عنوان «بعد از دموکراسی، چگونه از بازتولید استبداد در ایران جلوگیری کنیم» بحث کرده ام، جلوگیری از بازتولید استبداد پس از برقرار دموکراسی، به این موضوع محدود نیست. به هر حال منظور اینکه رهبران آمریکا که خود از بریتانیا برخاسته بودند همه ی تجربه ی شکل گیری جمهوریت را در بریتانیا داشتند و در آمریکا هم غیر از سرخپوستان، ساختار قدرتی از گذشته وجود نداشت، البته کسانی بودند که در ویرجینیا سعی کردند که نتیجه ی انقلاب را نظیر آنچه در کانادا می بینیم، شکل دهند که عکس ملکه ی بریتانیا در هر دفتر دولتی هست ولی جفرسون و مدیسون مقابل آن ایستادگی کردند و به همین دلیل بحثهای مفصل مدیسون هنگام تدوین قانون اساسی در ارتباط با جمهوری و سلطنت مطرح شده است. اما اینکه فرانسه به رغم آنکه انقلاب کبیر فرانسه 14 سال بعد از آمریکا بود به دیکتاتوری ختم شد قابل فهم است چرا که اولاً آن سابقه ی شکل گیری جمهوریت در بریتانیا را که حدود 150 سال پیش از آن بود که در حافظه ی تاریخی رهبران آمریکا که از آن سابقه آمده بودند، فرانسه نداشت و دو دیگر اینکه انقلابیون فرانسه با بقایای سیستم سلطنتی استبدادی روبرو بودند در حالیکه همانطور که ذکر شد در آمریکا تنها سیستمی که از گذشته وجود داشت سرخپوستان بودند که قدرتی نداشتند و همه ی ساختارهای حقوقی مهاجران در آمریکا پیش از انقلاب در واقع همان ساختارهای حقوقی دموکراتیک بریتانیا بود هرچند بطور فراقانونی رفتارهای ضد دموکراتیک بریتانیا، مردم آمریکا را به انقلاب کشید و به همین دلیل تا مدتها بحثی که جفرسون مطرح می کرد این بود که آمریکایی ها «مالیات» می دهند اما در مجلس بریتانیا حضور ندارند و در بیانیه ی استقلال نیز این بحث آمده است که می گوید سعی کردند این مسأله را بطور مسالمت آمیز حل کنند اما چون به دلیل سرسختی بریتانیا صورت نگرفت به اسلحه دست برده و انقلاب کردند. ببخشید که بحث طولانی شد اما بارها دیده ام که خیلی ها درباره ی مقایسه ی تاریخ انقلاب در بریتانیا، فرانسه و آمریکا به منابعی نظیر هانا آرنت مراجعه می کنند که بسیار در مورد توتالیتاریانیسم صاحب نظر بود که پدیده ای در نیمه ی قرن بیستم است در حالیکه آنچه در ارتباط با مقایسه ی انقلابهای فرانسه و آمریکا مطرح کرده آنقدر غنی نیست. در گذشته پژوهشهای مستقل خود را در این زمینه اشاره کرده بودم اما امروز شما باعث شدید که این جزئیاتی را که در رابطه با بحث نظری در این مورد می تواند برای کنشگران سیاسی و مدنی ایران مورد استفاده باشد، توضیح دهم. به هر حال عباراتی نظیر «آینده نگر»، «دموکراتیک»، «سکولار» و امثالهم بعنوان پسوند «جمهوری» تأکید بر این است که دنبال «واپسگرایی»، «استبداد» و «حکومت مذهبی»، نیستیم که با سوء استفاده از عبارت «جمهوری» انجام شود کاری که خمینی کرد، اما خود «جمهوری و جمهوریت» همه ی این مفاهیم را در بر دارد و نیازی به این اضافات نیست. و اگر هم آنرا «جمهوری ایران» بنامیم به این معنی است که در ایران برقرار شده است همانطور که عباراتی نظیر «مجلس ایران» درست است. در واقع نامی که برای نظام در آینده، مجلس مؤسسان انتخاب کند، لزوماً این عبارات نخواهد بود. مثلاً نام نظام در آمریکا «ایالات متحده ی آمریکا» است که در آن نه لغت «جمهوری» هست و نه «دموکراسی» و نه «سکولاریسم»! اینجا بحث برسر محتوای نظام است و به طور خلاصه:

 

"جمهوریت به این معنا است که جمهور مردم نه تنها حکومت را انتخاب می کند بلکه بعد از انتخاب هم از طریق ارگانهای قضاوت مردم نظیر مطبوعات آزاد، پارلمان و سازمانهای مدنی و سیاسی آزاد، بر کار حکومت نظارت می کند و حتی اگر پیش از پایان دوره ی هر مقام، از جمله بالاترین مقام یعنی رییس جمهوری، مردم قضاوت بر پس گرفتن رأی خود کنند، برای برکناری آن مقام از طریق طی مراحل قانونی، اقدام می کنند"*

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com

بیستم فروردین ماه 1399
April 8, 2020

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون برگزیده سام قندچی

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
https://sites.google.com/site/futuristparty

 

 

 

SEARCH