بازهم یادداشتی برای دوست عزیز
آقای حشمت طبرزدی
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/3080-heshmat-tabarzadi.htm
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18
دوست عزیز آقای حشمت طبرزدی، دو روز پیش چند کلمه درباره ی توییتهای اخیر شما نوشتم که در مورد شعار #مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر که در تظاهرات چند روز پیش دانشجویان شنیده شده بود، بحث کرده اید. همانطور که خودتان نیز متذکر شده اید در خیزش96 و طی دوسال اخیر شعارهای دیگری نظیر #رضا_شاه_روحت_شاد را نیز شنیده ایم و تفسیرهای گوناگون از این شعارها وجود دارد. به هر حال اگر منظور شما از این توییتها، بحث در مورد شعارهای تظاهراتهای جاری است که شعارهای زیادی بوده و همه را باید مورد تحلیل قرار داد. اما اگر قصد شما فشار گذاشتن روی آقای رضا پهلوی برای اتخاذ مواضعی دیگر است که این روش در 40 سال گذشته نه تنها در مورد ایشان بلکه در مورد اکثریت غالب رهبران سیاسی ایران چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون، نتیجه اش منفی بوده است. بیایید نگاهی بیاندازیم به یکی از رهبران اپوزیسیون در خارج کشور بنام آقای دکتر شهریار آهی. دکتر آهی یکی از شخصیتهایی است که مثل اکثریت رهبران سیاسی ایران کار نمی کند و بیشتر به رهبران اروپایی و آمریکایی شبیه است. ایشان سالها در تلاش برای ایجاد جمعی نظیر شورای موقت گذار بودند که بالاخره در اواخر ماه سپتامبر 2019 یعنی 5 ماه پیش موفق به ایجاد این تشکیلات شدند. سالها، هر دفعه، جریانات مختلف جمهوریخواهان اپوزیسیون در خارج، برای این کار مانع ایجاد می کردند و فشار می گذاشتند و ایشان هم مورد توجه قرار می دادند، اما بالاخره این بار یک جریان اصلی جمهوریخواهی که به اتحاد جمهوریخواهان نزدیک است در شورای موقت گذار شرکت کرد و البته بعداً در مورد یک نفر از تجریه طلبان در شورا اعتراضاتی شد که دوباره به فشار سیاسی توجه شده و آن فرد از شورا استعفا کرد. حتی بعد از تشکیل شورای موقت گذار که گویا در ابتدا به آقای علیرضا نوری زاده توجهی نشده بود که به توییتهایی پرخاشگرانه در همان سپتامبر 2019 نسبت به دکتر شهریار آهی در اینترنت انجامید، آقای شهریار آهی به فشار توجه کرده و دکتر علیرضا نوری زاده را نیز به جمع همکاران شورای موقت گذار، اضافه کردند. آنچه از ایشان می بینید شاید در همه ی کشورهای دموکراتیک، شخصیتهای سیاسی به همین شکل با در نظر گرفتن توان نیروهای سیاسی مختلف و البته نزدیکی مواضع و اهداف سیاسی، به اینگونه فشارها پاسخ می دهند و بر آن اساس عمل می کنند. اما رهبرانی نظیر آیت الله خمینی وقتی صادق قطب زاده هر روز طومارِ امضا و پتیشن تهیه می کرد و می خواست روی آقای خمینی فشار بگذارد، آنچه که روشی معمول در کشورهای دموکراتیک است، اما در محیط سیاسی ایرانی بالاخره قطب زاده جان خود را نیز به دلیل این شیوه ی کار از دست داد و البته دلیل اعدام صادق قطب زاده فقط این نوع فشار گذاشتن روی آیت الله خمینی نبود ولی منظور اینکه اگر آن دلایل دیگر وجود نداشت ممکن بود این نوع فشار گذاشتن به اعدام او منجر نمی شد اما «نتیجه بخشیِ» اینگونه فشار گذاشتن تقریباً صفر بود و آن روزها، خوب به یادم هست که مردم طومار امضاهای صادق قطب زاده را چقدر مسخره می کردند چون قدرت سیاسی در ایران به اینگونه پاسخگویی عادت ندارد و این کارها بر اکثر رهبران سیاسی ایران چه در اپوزیسیون و چه در پوزیسیون اثر چندانی ندارد، و حتی خود قطب زاده نیز هنگامیکه در مدیریت تلویزیون بود به اینگونه روشهای نرم اعتراضی پاسخش منفی بود؛ به یاد دارم که در آخرین روزهای دکتر ابولحسن بنی صدر در ایران، روزی در جاده قدیم شمیران در نزدیکی قلهک داشتم راه میرفتم که چند نفر از دفتر ایشان، نظرخواهی جمع آوری می کردند و از من که یک رهگذر بودم سؤال کردند که نظرم در مورد اقدامات اخیر رییس جمهور چیست. در پاسخ آنها گفتم که این حرفها کشک است و بهتر است آقای بنی صدر به جای اتلاف وقت قبل از آنکه دیگران علیه او کودتا کنند خودش کاری کند. آنها که آدمهای مدرنی بودند که برای دفتر آقای بنی صدر کار می کردند نگاهی عاقل اندر سفیه به من کردند و رفتند! در همین چند روز اخیر یکی از همکاران پیشین زنده یاد داریوش همایون تلاش کرده که فشار مشابهی بگذارد بر آقای رضا پهلوی، برای حمایت از شورای موقت گذار. تردید دارم که این کار نتیجه ای بدهد. شخصاً برای زنده یاد دکتر داریوش همایون احترام زیادی قائل بودم و او خیلی غربی می اندیشید و این نوع فشار گذاشتن بر رهبران سیاسی را چه در دوران شاه و چه در خارج کشور نسبت به شخص محمد رضا شاه به همین دلیل انجام می داد که شاید به زندان افتادنش در دوران شاه به همین دلیل بود، و در خارج نیز اینگونه فشار گذاشتن مدل غربی را بر آقای رضا پهلوی انجام می داد که در هر دو مورد نتیجه ی کار معکوس بود به رغم آنکه از شخصیتهای بالای رژیم شاه بود و به مقامات آمریکایی نیز بسیار نزدیک بود و واقعاً از ته دل پادشاهی خواه بود. می دانید شخصاً تجربه ی فعالیت سیاسی ام در جوانی در همین آمریکا بود و کاری که ما در کنفدراسیون می کردیم اساساً برگزاری تظاهرات علیه رژیم نبود که خیلی درباره اش امروز همه می گویند، کار اصلی ما نوشتن همین طومارها و امضا جمع کردن بود یعنی پتیشن می نوشتیم و در دانشگاه روی میزی می گذاشتیم و از مردم امضا جمع می کردیم. این روشِ فشار افکار عمومی بر رهبران سیاسی در دموکراسی ها خیلی خوب کار می کند و کسی را هم برای جمع کردن امضا برای پتیشن نمی کشند و قدیم هم که اینترنتی برای این کار نبود، ما صبح سحر بلند می شدیم و میرفتیم در دانشگاه جلوی یونیون دانشگاه میز می گذاشتیم و کپی های پتیشن را به مردم می دادیم، با مردم حرف می زدیم و از آنها امضا می گرفتیم. این روش در روزهای اول انقلاب 57 در ایران هم شروع شد و حتی در بازار، پییشن برای خواستهای خود جمع می کردند و همان صادق قطب زاده که خودش بخشی از رژیم اسلامی بود، همانطور که بحث شد از همین روش استفاده می کرد. ولی واقعیت این است که رهبران سیاسی ایران چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون، واکنش مثبتی به این نوع فشار سیاسی نشان نمی دهند و آنرا نوعی تلاش برای تهدید و بی اعتبار کردن خود تلقی می کنند، در حالیکه رهبران سیاسی در دموکراسی های غربی با واکنش مثبت به این نوع فعالیتها، خود را تقویت می کنند و بهترین نمونه اش نیز نمایندگان کنگره آمریکا هستند که نه فقط مخالفینشان، بلکه طرفداران و مخالفانشان از این طریق با آنها خواستهای خود را مطرح می کنند و آنان نیز این پتیشن ها را بعنوان بازخورد مردم نسبت به سیاستهای خود تلقی می کنند تا آنچه خوب است را تقویت و آنچه معیوب است را تصحیح کنند، و نه آنکه پتیشن نویسی و اقدامات مشابه را تهدید و توطئه ای علیه مقام خود تصور کنند.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com
اول بهمن ماه
1398
January 21, 2020
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html