در حاشیه ی
گفتگوی طبرزدی و مشیری و نامه زینب جلالیان برای 8 مارس روز زن
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/2519-tabarzadi-moshiri-jalalian.htm
مطلب مرتبط: فهرست بحثها در دوهفته اول اسفندماه 1397 در ارتباط با نشستی که شاهزاده رضا پهلوی و مهندس طبرزدی در آن شرکت داشتند: http://www.ghandchi.com/2510-tabarzadi-rp.htm
بازهم درباره بحث زبان مادری
http://www.ghandchi.com/2507-zabane-madari.htm
چند لحظه پیش به گفتگوی آقای حشمت طبرزدی با آقای بهرام مشیری، گوش می کردم (1) و بعد هم نامه سرگشاده خانم زینب جلالیان را که از زندان برای مادرشان بمناسبت 8 مارس روز جهانی زن نوشته اند، مورد مطالعه قرار دادم (2) و از رشد جنبش سکولار دموکراسی ایران پس از این 40 سال، بسیار خوشحال شدم. واقعاً مصاحبه مهندس طبرزدی به خوبی نشان می دهد فعالان سیاسی جمهوریخواه، سکولار دموکرات و آینده نگری که در ایران فعالیت علنی می کنند، پس از این 40 سال، به چنان پختگی سیاسی دست یافته اند که ممکن است قادر شوند احزاب علنی جمهوریخواهان سکولاردموکرات و آینده نگر در داخل ایران تشکیل دهند، و اگر سالهاست اصلاح طلبان در ایران قادر بوده اند احزابی را نظیر "حزب اتحاد ملت ایران اسلامی" (3)، که البته نامش برای این قلم چندش آور است، اما به رغم حصر رهبران اصلاح طلب، تشکیل داده و فعالیت علنی می کنند، شاید بتوان امید داشت که جریانات سکولار نیز قادر شوند در ایران فعالیت علنیِ کرده و نیروهای سیاسیِ آینده نگری که راه مسالمت آمیز برای تغییر در نظر دارند، گرد هم آیند و دیگر نظیر 35 سالِ گذشته، انتخاب سیاسی برای آینده نگرهای داخل کشور، محدود به گزینه احزاب اصلاح طلب نباشد (4). این گفتگوی مهندس طبرزدی بسیار پرمحتوا و شنیدنی بود و از آغاز تا پایان را به دقت گوش کردم و از آن آموختم. از سوی دیگر نامه خانم زینب جلالیان از زندان نشان می دهد نیروهای سکولاری که به دلیل فقدان آزادی اساساً بطور مخفی در ایران فعالیت سیاسی-اجتماعی می کنند، دیدگاه هایشان امروز تا چه اندازه پختگی پیدا کرده، و تصویر بسیاری از ما از این دوستان هنوز آنچیزی است که در گذشته حتی این قلم درباره نظرات خانم زینب جلالیان تصور می کردم (5). وقتی نامه جدید خانم جلالیان را می خواندم در این اندیشه فرو رفتم که ایشان می تواند بهترین استاد زبان فارسی باشد و مطمئناً فارسی را خیلی بهتر از این قلم می نویسد، و در واقع، ایرانِ آینده، همانطور که چند روز پیش در نوشتاری تحت عنوان "بازهم درباره بحث زبان مادری" (6)، اشاره شد، ایرانِ همه ی ما از طریق احترام به همه فرهنگ ها و زبانها، غنی تر می شود، و جملگی مکمل یکدیگر می شویم، نه آنکه با خصومت و دشمنیِ قومی، یکدیگر را نابود کنیم. در شرایط فقدان آزادی، مشکل است درباره یکدیگر بدانیم که هرکدام از ما چگونه می اندیشیم و از یکدیگر هیولاهایی می سازیم که حتی از هموطن بودن باهم در عذابیم. احترام به حقوق همه اقوامی که ساکن ایران هستند، با ایجاد حکومتِ متمرکز، غیرمتمرکز، فدرال یا از طریق تجزیه ایران، حاصل نمی شود و ایجاد ارتباط فرهنگی و اجتماعی در پرتو احترام به حقوق انسانی، ما را مکمل یکدیگر می کند (7)، و با بهره مندی از این تنوع قومی که بزرگترین ثروت ایران است، سرمایه ملی واقعی ما، خود را نمایان خواهد کرد، هنگامیکه از ما، انسانهایی با غنای بیشترِ فرهنگی، شکل گیرد. شخصاً اگر در محیطی چندفرهنگی زندگی نکنم گویی بخشی از وجودم از بین رفته و ناقص شده ام و احساس کمبود می کنم. با تبریک روزِ جهانی زن و آرزوی آزادی هرچه زودتر برای خانم زینب جلالیان.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com
شانزدهم اسفند ماه 1397
March
7, 2019
پانویس:
1. گفت و گوی بهرام مشیری با حشمت اله طبرزدی پیرامون اوضاع ایران
https://tabarzadi.com/2019/03/07/moshiriinterview
2. نامه سرگشاده زینب جلالیان، زندانی سیاسی در زندان خوی، بمناسبت ۸ مارس به نقل از فیسبوک کانون هانوفر
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=411711682989293&set=a.117216369105494&type=3
با همه احساس قلبیم ۸ مارس را به مادر صبورم، زنانی که چشم به راه عزیزانشان هستند، و همه زنان جهان تبریک عرض میکنم. وقتی نگاهی به تاریخ میاندازیم، میبینیم در طول تاریخ همیشه زنان آزادیخواه بر علیه رژیمهای دیکتاتور مبارزه کردهاند و این زنان شجاع هشت مارس را هم با خون خودشان در تاریخ به ثبت رسانداند. ای ستمگران، نظارهگر بودید و هستید، دیدید نمیشود با قتل عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمیتواند او را به زانو در بیاورد. من زمانی به این حقیقت پیبردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک ورم و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچی را احساس نمیکردم، تمام تنم بیحس شده بود، دیگر اختیار جسمم را نداشتم، شلوارم را خیس کرده بودم. آری، شرمآور است اما نمیدانم برای من یا برای آنان که این بلاها را به سر من آورده بودند. ای وجدانهای بیدار،حق قضاوت با شماهاست، آیا من که آرزویی به جز آزادی و برابری بشر ندارم و آنهایی که به خاطر منافع خود این همه شکنجه را بر من اعمال کردند،گناهکارند؟! یا من؟!. خودتان قضاوت کنید، من مثل ده سال پیش تن سالمی ندارم و کلیدهای زندان مرا صیقل دادهاند، وقتی شکنجهگران مرا شکنجه میکردند تنها چیزی که برایم مانده بود فکر و اعتقادم بود و امیدی که به زنان مبارز و آینده داشتم. اگر بگویم قلم از نوشتن درد و رنجم قاصر است، مبالغه نکردهام، چون من فقط یک قسمت کمی از شکنجههایم را برای شما بازگو کردم. امیدوارم در این روز عزیز خاطر شما را مکدر نکرده باشم. گاهی وقتها به این فکر میکنم کجای دنیا هستم یا اصلا کجای زمان گیر کردهام که هر چقدر تلاش میکنم راه گریزی پیدا نمیکنم آیا حق من این است؟! که شاهد به دار کشیدن همنوعان و نزدیکانم باشم و دم نزنم؟! عجیب روزگاریست، اگر باد تندی میوزید، قلبم از تندی باد میلرزید اما امروز این همه بادهای سیاه و ناسوز را چه کنم؟! جنگ، کینه، ریا، قتل، کشتار و شکنجه و این کارها همگی در عادیترین زمان انجام میگیرد و ستمگران برای هر کدام از جنایتهای خود دلیل یا توجیهی دارند و این برای من از همه دردناکتر است. پس ای زنان جسور و فداکار بگویید سخنی را که آتش در گفتنش دودل است. من آرزوی مرگ برای هیچ کسی حتی ستمگران را ندارم، بیایید با هم بر علیه ستمگران مبارزه کنیم تا با تلاشهایمان ستمگران را از سرزمین مادریمان بیرون کنیم، تا فردا شرمنده آن زنانی که به خاطر آزادی و برابری جان عزیزشان را ازدست دادند، نباشیم. من زینب هستم، زینب جلالیان، زن کُردی که شاهد صدها جنایت جمهوری اسلامی در زندان و شاهد تهمت، اهانت، شکنجه و از همه بدتر شاهد اعدام 10 نفر از هم بندیهایم بودهام. آیا دردی بزرگتر از این هست؟! تازه این ظالمان از من میخواهند ابراز پشیمانی بکنم، مگر ممکن است منی که این همه ظلم و زور را با چشمانم دیدهام اظهار پشیمانی کنم؟ باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم. زن- زندگی- آزادی، بدرود، زینب جلالیان/ زندان
3. دویچه وله:
انتخاب علی شکوریراد به دبیرکلی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
http://dw.com/p/1GJGN
4. آینده نگر ها و حزب اتحاد
http://www.ghandchi.com/989-futurists-hezbe-etehad.htm
اصلاح طلبی، گذشته نگری است نه آینده نگری
http://www.ghandchi.com/1169-eslahtalabi-gozashtehnegari.htm
5. درباره وضعیت خانم زینب جلالیان
http://www.ghandchi.com/1129-zeynab-jalaliyan.htm
6. بازهم درباره بحث زبان مادری
http://www.ghandchi.com/2507-zabane-madari.htm
7. دو سه کلمه درباره بحث اتنیسیته، و جنبشهای
برای رفع تبعیضهای اتنیکی، مذهبی و جنسیتی
http://www.ghandchi.com/2303-ethnicity.htm
مطلب مرتبط
فهرست بحثها در دوهفته اول اسفندماه
1397 در ارتباط با نشستی که شاهزاده رضا پهلوی و مهندس طبرزدی در آن شرکت داشتند
http://www.ghandchi.com/2510-tabarzadi-rp.htm
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
https://sites.google.com/site/futuristparty