درباره بحثهایی که با خانم مریم معمارصادقی از سایت توانا راه افتاده است
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/2272-mariam-memarsadeghi.htm
در چند روز اخیر بعد از اعلام #فرشگرد (1)، دعواهای زیادی در اینترنت بین چپی ها و خانم مریم معمارصادقی (2)، راه افتاده است. شخصاً با خانم معمارصادقی هیچگونه آشنایی ندارم و هیچ تماسی هم نداشته ام و بحثها را فقط در اینترنت خوانده ام. بنظر می رسد چند بحث با هم مخلوط شده است:
I. آیا مؤسسه ای نظیر توانا (3) که کارهای آموزشی در عرصه فرهنگی، سیاسی و حقوق بشری در آمریکا انجام می دهد درست است که از دولت آمریکا کمک دریافت کند. شخصاً اگر صاحب چنین مؤسسه ای بودم و آمریکا حاضر بود به این قلم کمک مالی کند و در برنامه هایی که انجام می دادم دخالتی نمی کرد، صد در صد از چنین کمکی استقبال می کردم. حدود 20 سال است که ایرانسکوپ را منتشر می کنم و متأسفانه نتوانستم کمک از هیچ منبعی بدست آورم، و نه از این بابت خوشحالم، و نه آنکه به امثال خانم مریم معمارصادقی ها که موفق بوده اند، حسادت ورزم. البته حاضر نیستم از جمهوری اسلامی کمک قبول کنم چون دعوای ما با استبداد و تئوکراسی در جمهوری اسلامی ایران است، اما ما که دنبال تغییر رژیم در آمریکا نیستیم و اینجا دموکراسی است و، امروز که دوران جنگ سرد نیست. در نتیجه جانماز آب نمی کشم، و چون خانم معمارصادقی قادر بوده کمک دریافت کند، نمی آیم آنرا محکوم کنم.
II. آیا تفاوتی بین کار کردن در صدای آمریکا، رادیو فردا و بی بی سی با کار کردن در توانا وجود دارد. اگر بودجه همه آنها را دولت آمریکا یا بریتانیا می پردازد، چه فرقی می کند. در حقیقت کار کردن در سی آی اِی و وزارت دفاع آمریکا هم فرقی ندارد. البته منظور شغلی نظیر کار خبری است. اما اگر کسی جاسوس است، که ممکن است هر جایی کار کند یا نکند. در واقع رادیو فردا که اکثریت کارمندانش را امروز اصلاح طلبان اسلامی و چپی ها تشکیل می دهند، توسط سی آی اِی ساخته شد. حالا سی آی اِی بین ایرانیان خیلی بخاطر کودتای 28 مرداد، بار خاصی دارد، وگرنه چه فرقی است بین سی آی اِی و کاخ سفید یا هر مؤسسه دیگر دولت آمریکا. مگر اینهمه اصلاح طلبان و چپی ها نظیر نایاک در دوران اوباما در کاخ سفید کار نمی کردند. اما در مورد خانم مریم معمارصادقی، بحث فقط کار کردن در یک مؤسسه آمریکایی نیست. تا آنجا که می فهمم ایشان مؤسسه ای آموزشی را برای ایرانیان بنام توانا، راه اندازی کرده و مدیریت می کنند و از آمریکا توانسته اند کمک مالی بگیرند. بسیار عالی، مسأله چیست؟
III. خیلی از بحثهایی را که زمان جنگ سرد متدوال بوده، چهل سال است که چپی ها یا چپی های سابق، صبح تا شب تکرار می کنند و همه منابع اپوزیسیون را همه این سالها نابود کرده اند. گویی اپوزیسیون قرار است برای انجام فعالیتهای سیاسی بروند مثل استالین بانک بزنند. یادم است غیر از این بحثهای مالی، یکی از این چپی ها 37 سال پیش که تازه از ایران برگشته بودیم صبح تا شب می گفت کسی نباید بطور حرفه ای کار سیاسی کند وگرنه گروه به استبداد می رسد. از آن بحثهای کشکی که اگر حقیقت داشت همه حزب دموکرات آمریکا را که 200 سال است آدمهای حرفه ای می گردانند، باید نماد استبداد در جهان می شد. می خواهم بدانم همه کارهای تئوریکی را که این 40 سال انجام و راهیابی برای جنبش شد، امثال او کردند که همه این سالها داشتند زندگی شان را می کردند و کاری با فعالیتهای نظری و عملی نداشتند و حتی یک دلار به فعالان کمکی نکردند و کسی اصلاً آنها را همه این سالها ندید! فقط بلد هستند حرف مفت بزنند و شده اند سکوی پرش برای آنهایی که جز ضرر برای جنبش در این سالها، نتیجه ای نداشته اند.
IV. بحث دیگری نیز خانم مریم معمارصادقی در رابطه با دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و دخالت نظامی در بوسنیا و هرزگوین و کوسوو و صربستان می کنند که درست است اما فعلاً در ایران این بحثها مطرح نیست مگر آنکه رژیم اسلامی در کردستان، نسل کشی راه اندازد. کلاً مثالهایی نظیر حمله متفقین به فرانسه ویشی و آلمان هیتلری یا حتی داستان چلبی و عراق در مورد ایران واقعی نیست حتی اگر بخش قابل ملاحظه ای از اپوزیسیون ایران هوادار حمله نظامی به ایران شود و کشوری هم حاضر باشد به آنها برای این حمله، کمک کند. چرا واقعی نیست؟ به این دلیل که رژیم اسلامی در ایران به رغم همه شقاوت ها، خیلی انعطاف پذیر است یعنی در هر زمان با بخشهایی از مخالفان یا قدرت های بین المللی کنار می آید. نمونه اش همین حالا در رابطه با اصلاح طلبان و چپی های هوادار آنها در داخل و روسیه و چین و بخشهایی از احزاب و دولتهای اروپایی و جان کری و کلاً حزب دموکرات آمریکا، در خارج است. هیتلر، ملاعمر یا صدام حسین، اینگونه نبودند حتی هیتلر نتوانست به قرارداد عدم تجاوز با استالین قوام ببخشد یعنی حداقل انعطاف پذیری را هم برای پیروزی نشان نداد. در نتیجه چه خوب چه بد راه حل های حمله نظامی در ایران به نظر نمیرسد اصلاً واقعی باشد و بحث یک مشت فرضیات است. معمولاً رژیم هایی اینگونه، از طریق انقلاب داخلی سرنگون می شوند، البته این بحث مفصل تر از آن است که در این مختصر بگنجد.
V. به هر حال دوستان چپی و اصلاح طلب به جای آنکه این اندازه به خانم مریم معمارصادقی گیر بدهند به خودشان نگاه کنند که نه تنها در مؤسساتی نظیر بی بی سی، صدای آمریکا و رادیو فردا کار می کنند بلکه حتی مقامات مدیریت را در این مؤسسات در اختیار دارند یعنی فقط کارمند ساده نیستند که برای امرار معاش مثلاً گزارش خبری تهیه کنند و تازه بیشترین تبعیضات را نسبت به آنهایی که عقاید دیگر دارند، همین ها اعمال کرده اند. ضمناً این اصلاح طلبان و چپی های متحدشان به شیوه کلاه شرعی کلی جایزه های چند صد هزار دلاری برای امثال آقای اکبر گنجی درست کرده اند، جایزه هایی که ظاهراً ربطی به دولت آمریکا ندارد. امثال اکبر گنجی ها در خارج کشور که با کلاه شرعی از هر کس و ناکسی پول گرفته اند و اسمش را گذاشته اند جایزه میلتون فریدمن و تازه زبانشان هم دراز است و هرکسی را که با آنها مخالف است، عامل امپریالیسم می خوانند اما خودشان اینجا در آمریکا به برکت چپی های ایرانی و آمریکایی و امثال پرزیدنت اوباما خوب جا خوش کرده اند، و طلبکار هم هستند.
VI. بس کنید این بازی ها را. سی سال است جنگ سرد تمام شده و خود توده ای ها بودند که وابسته به شوروی بودند و حالا 30 سال است هر کسی را که بخاطر گذران زندگی در هرجا کار می کند، می خواهند برچسپ جاسوس و جنگ طلب بزنند. اگر اینطوری باشد 99 درصد مشاغل را در واشنگتن اصلاً هیچ ایرانی مدعی اپوزیسیون نباید قبول کند . اما داستان برعکس است حتی فرزندان کسانیکه ایرانی هستند بسیاری اوقات نمی توانند این مشاغل را بگیرند اگر تعداد زیادی از اعضا خانواده شان در ایران زندگی می کنند. البته الان در ایران هم همینطوری شده و اگر کسی تعداد زیادی از اعضا خانواده اش در آمریکا زندگی می کنند، نمی تواند بسیاری از مشاغل دولتی را عهده دارد شود یا حتی مثلاً در بخش کامپیوتر در دوران خدمت سربازی، کار کند و همه اینها ثمر کاریکاتور جنگ سردی است که رژیم اسلامی با آمریکا راه انداخته است که دودش به چشم بسیاری نخبگان ایرانی تبار میرود که در رقابت شغلی، به این دلائل سیاسی حذف می شوند، وقتی اصلاً نمی خواهند کاری با سیاست داشته باشند، اما نمی توانند زندگی شان را بکنند چه در ایران و چه در آمریکا.
VII. به هر حال اینها مسائلی است که ایرانیان در آمریکا برای گذران زندگی با آن روبرو هستند و یک عده آنهایی که پولدار چپی و چپی سابق هستند برای همه فتوا صادر می کنند. ببینیم خرج فعالین حقوق بشری و خانواده شان را قرار است شما بدهید که فقط بلد هستید باد به غبغب اندازید و در میزگردهای بی بی سی و صدای آمریکا شرکت کنید. اگر می توانید برای تبعیضاتی که در محیطهای شغلی در آمریکا برای ایرانیان مطرح است و دقیقاً بخاطر عملکرد همین توده ای هاست، کاری کنید. فقط نگاهی به اینترنت بیاندازید و صدای جوانان ایرانی را در آمریکا بشنوید. امثال خانم مریم معمارصادقی بیشتر به آن ایرانیان کمک می کنند تا این چپی ها که تصویری نظیر روسها از ایرانیان در آمریکا ساخته اند و آمریکا هم حق دارد بعد از یک قرن تاریخ شوروی و آنچه امثال پوتین در این چند دهه کرده اند، از نفوذ اینگونه، که دموکراسی را در آمریکا بخطر می اندازد، هراس داشته باشد. اگر این چپی ها و چپی های سابق ایرانی هم خیلی علاقه به روسیه و پوتین دارند چرا همه شان بعد از خروج از ایران، غرب را انتخاب کرده اند ونه روسیه.
VIII. قرار است چطوری مردم در آمریکا زندگی کنند، مگر آنکه مثل بعضی چپی های پرمدعا باشند که زندگی مالی خودشان عالی است و برای دیگران روضه می خوانند و همه این سالها فعالیتی نکرده اند و یک قران هم به حرکتی کمک نکرده اند. و در عین حال بجای آنکه با تبعیضی که نسبت به ایرانیان برای کسب مشاغل مرتبط با دولت در آمریکا وجود دارد مبارزه کنند، به پای خود ایرانی ها تیر میزنند. خنده دار است در توییتر آنگونه می نویسند که گویی در قلب میدان شوش تهران هستند. نمی دانم چطوری کسی در میدان شوش این اندازه آخرین سخنرانی های خانم مریم معمارصادقی را در ایران دقیق خبر دارد و ما در واشنگتن اولین بار است این حرفها را می شنویم. یعنی این بحث روز در میدان شوش است. چرا اینها همین یکی دو هفته پیش یک کلمه درباره اعدام رامین حسین پناهی، زانیار و لقمان مرادی چیزی نمی گفتند. اینها اگر مأمور رژیم اسلامی برای تضعیف فعالان اپوزیسیون نیستند این حرفها را بهتر است راه نیاندازند. حتی جمهوری اسلامی بعد از انقلاب گفت هرکسی شغل اداری در ساواک داشته به سر کارش برگردد یعنی اگر مأمور یا شکنجه گر نبوده است. آدمها یک جا کار می کنند که گذران زندگی کنند و مگر آنکه کارشان شکنجه و جنایت باشد، نمی شود آنها را بخاطر شغلشان محکوم کرد. یکی آشپز کاخ سفید است همانطور که یکی آشپز ناصرالدین شاه بود.
IX. اگر هم کسی مثل خانم معمارصادقی مؤسسه ای آموزشی راه انداخته که کارهای مفید فرهنگی برای اپوزیسیون ایران انجام داده و توانسته بودجه از آمریکا بگیرد، باید او را تشویق کرد. اگر هم با نظرات سیاسی ایشان در مورد جنگ اختلاف دارید، با ایشان بحث کنید و نه آنکه این دو موضوع را به هم ربط دهید که ربطی ندارند تا ایشان را بی آبرو کنید. از آنچه خودتان برای اپوزیسیون و جنبش کرده اید بگویید. چرا عقاید واقعی خودتان را مخفی می کنید و با دروغ به دیگران نزدیک می شوید چون می دانید که نمی توانید با افتخار بگویید هنوز فکراً کمونیست هستید همانطور که اسلامگرایان خود را با هزار دروغ و دغل بازی، معرفی می کنند چون نمی توانند سرشان را بالا بگیرند و بگویند اسلامگرا هستند. چهل سال است و زندگی های خودتان صد برابر بهتر از امثال خانم معمارصادقی ها در آمریکا است و هیچ کاری هم برای جنبش نکرده اید جز حرف مفت و علم کردن امثال اکبر گنجی ها بعنوان رهبری اپوزیسیون ایران.
به امید
جمهوری
آینده نگر
دموکراتیک
و سکولار در ایران
سام قندچی
IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com
دوم مهرماه 1397
September 24, 2018
پانویس:
1. پاسخی به آقای فرخ نگهدار در مورد 70 میلیون
اسکناس یک دلاری معروف در گفتگو با #فرشگرد
http://www.ghandchi.com/2268-farrokh-negahdar.htm
2. #مریم_معمارصادقی
3. مؤسسه توانا
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html