Sam Ghandchiسام قندچي چرا جمهوری آینده نگر مطرح شد
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/1256-why-futurist-republic.htm

 

جمهوري آينده نگر

در ژانویه سال 2002 مقاله ای را در گروه خبری ایرانیان در اینترنت درج کردم که مورد استقبال دوستان قرار گرفت؛ سه سال بعد ترجمه فارسی آن نوشتار تحت عنوان "ایران-جمهوری آینده نگر" در هشتم خرداد ماه 1384 برابر با بیست و نهم ماه مه 2005 منتشر شد (1)، و بیش از ده سال است که آن متن در امضاء همه نوشته هایم لینک شده است. طرح جمهوری آینده نگر دلیل خاصی داشت. در واقع پس از سرکوب اپوزیسیون بازمانده از انقلاب 57 در سال 1360 اساساً جنبش تازه ای که هدف خود را بر دستیابی به حقوق بشر متمرکز کرده بود، در ایران نشو و نما کرد. اما بخش قابل ملاحظه ای از حامیان حرکت تازه، نظیر شماری از اصلاح طلبان در همان دهه 1360 در سرکوب نیروهای اپوزیسیون بازمانده از انقلاب 57، شرکت داشتند. اگر منصف باشیم باید بگوییم که بسیاری از آن اپوزیسیون بازمانده از انقلاب 57 هم در سرکوب حقوق بشر توسط تشکیلاتهای خود یا در درون آن سازمانها شرکت داشتند؛ نمونه قتل مجید شریف واقفی حتی به پیش از انقلاب میرسد.

 

به هرحال جنبشی مدنی و سیاسی برای حقوق بشر در جامعه ایران پس از سال 1360 شروع شد و با به قدرت رسیدن سید محمد خاتمی و اصلاح طلبان در دوم خرداد ماه سال 1376 ظاهراً نیرویی به ریاست جمهوری ایران رسید که قول رعایت حقوق بشر می داد. البته بر کسی هم پوشیده نبود که آیت الله خمینی زمانیکه در 25 آبان ماه 1359 ابراهیم یزدی را از مؤسسه کیهان برکنار کرد و همین سید محمد خاتمی را به سرپرستی کیهان منصوب کرد، هدفش جز حذف تتمه دموکراسی در مطبوعات ایران نبود و دقیقاً هم همان بازمانده آزادی های نخستین سالهای بعد از انقلاب در مؤسسه کیهان با تصدی مقام سرپرستی آن توسط آقای سید محمد خاتمی پایان یافت. منظور این نیست که ابراهیم یزدی را مظهر دموکراسی بدانیم اما مؤسسه کیهان در دوران مدیریت آقای یزدی بسیار لیبرال بود و شاید تا به امروز هیچ روزنامه دولتی در جمهوری اسلامی تا به آن اندازه لیبرال نبوده است. در واقع آنچه همه این تجربه ها بویژه بعد از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان با صعود سید محمد خاتمی به مقام ریاست جمهوری نشان داد این حقیقت بود که فعالیت برای حقوق بشر لازم است، اما کافی نیست، و جمهوری سکولار و دموکراتیک لازم است تا بتوان با تلاش برای حقوق بشر، آزادی را برای جامعه تأمین کرد. اما این هدف دیگر خواستی ایدئولوژیک نیست -- یعنی تفاوت عهد عتیق و دوران مدرن در این است که هدف دیگر انسان برتر نیست بلکه تفاوت در *حقوقی* است که دولت به رسمیت می شناسد (2)؛ و این موضوع نوشتار ایران-جمهوری آینده نگر است که به تفصیل نشان داده که تفاوت بحث هیوم و کانت با افلاطون در چیست (3).

 

اگر به اپوزیسیون روسیه پس از انقلاب اکتبر نگاه کنیم تا سالها تلاششان برای چنین چیزی نبود -- روسهای سفید، یا بازماندگان اس ار، یا تروتسکیستها، یا لنینیستهایی که در زمان استالین مورد غضب واقع شدند، هدفشان احیاء قدرت بر مبنای ایدئولوژی خود بود در صورتیکه در دو دهه پایانی شوروی گرچه حقوق بشر به موضوع مرکزی اپوزیسیون تبدیل شد اما هدف ایجاد حکومتی نبود که با انسان برتر تعریف شود. منظور آنکه تضمین حقوق بشر محصول ساختن انسان های برتر نیست بلکه با به رسمیت شناخته شدن حقوق انسانی برای همه انسانها است، یعنی از طریق ایجاد دولتی که اهرم های سکولار و دموکراتیک را برای قدرت پذیرفته است. برای تضمین حقوق بشر کافی نیست رژیمی بگوید حقوق بشر را به رسمیت می شناسد بلکه لازم است سکولار باشد آنهم به معنی جدید آن، به قول دکتر اسماعیل نوری علا "سکولاریسم نو" (4). یعنی جدایی مذهب و ایدئولوژی از حکومت را به رسمیت بشناسد و سیستم دموکراتیک را نه حتی بر مبنای نظریه لیبرالیسم جامع کانت بلکه بر مبنای نظریه محدود جان رالز که اهرمهای حکومت دموکراتیک را به شکل الگو یا تمپلِیت مطرح کرده، به رسمیت می شناسد، آنچه در نوشتار ایران-جمهوری آینده نگر به تفصیل مورد بحث قرار گرفته و در پانویس زیر نقل شده است (5).

 

به عبارت دیگر تنها مبارزه برای حقوق بشر ما را به حکومتی که ساختار آن بتواند شانس موفقیت برای تضمین حقوق بشر را داشته باشد، ایجاد نخواهد کرد و دقیقاً باید تلاش برای ایجاد چنان دولتی کرد که برای توصیفش از عبارت جمهوری آینده نگر استفاده شده و این حقیقتی است که ضرورت دارد به مردم بگوییم تا برای سراب فعالیت نکنیم. فقط جانبازی برای حقوق بشر ما را به چنان هدفی که اساساً دموکراسی های غربی به آن دست یافته اند، نخواهد رساند. در نتیجه جمهوری آینده نگر گرچه ساختاری است که در آن می توان برای حقوق بشر فعالیت کرد و شانس رعایت حقوق بشر در آن بیشتر است اما رمز موفقیت در این است که آن دولت، سکولار، و اهرمهای دموکراسی را برای قضاوت مردم بطور ساختاری پذیرفته باشد (6)؛ آنچه به تازگی امضا کنندگان بیانیه جدایی کامل حکومت و مذهب با صراحت و روشنی اعلام کرده اند (7).

به امید 
جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com
بیست و دوم آذر ماه 1395
December 12, 2016

پانویس:

1. ایران-جمهوری آینده نگر
http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm
Iran-Futurist Republic
http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublicEng.htm

 

2. قانون و ايران: فضيلت يا حقوق
http://www.ghandchi.com/295-ghAnoon.htm
Iran & Law: Virtue or Rights
http://www.ghandchi.com/295-Law.htm

 

3. به نقل از لینک زیر: http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm

"جان رالز در کتاب سخنرانی هائی درباره تاریخ فلسفه اخلاق  که در سال 2000 کمی پیش از فوت، منتشر کرد، ملاحظات جالبی را درباره فلاسفه عهد باستان نظیر افلاطون،  در مقایسه با فلاسفه مدرن نظیر هیوم و کانت،  در ارتباط با سوالاتی نظیر عدالت و فلسفه اخلاق طرح کرده است.  او نشان میدهد که چگونه در مدافعات سقراط، مرکز توجه فلاسفه باستان نظیر سقراط، مشخص کردن فضیلت و نیکی است، در صورتیکه برای فلاسفه مدرن نظیر هیوم،  مسأله حقوق است.

"به عبارت دیگر، در یونان باستان، مذهب بر روی سنت های مدنی متمرکز بود،  و فلاسفه منتقد،  از *دلیل* برای تبیین اصول *فضیلت* و *نیکی* یاری میجستند،  وقتی که در جستجوی عدالت بودند.  در صورتیکه در پایان قرون وسطی در اروپا، برعکس، مذهب جامعه بر دکترینی جامع با تعریف "فضیلت" و "نیکی" بنا شده بود، و اندیشمندان مدرن از *دلیل* برای تبیین اصول "حقوق" استفاده میکردند،  هنگامیکه در جستجوی عدالت و دولت ایده ال در اروپای مدرن بودند.

"این موضوع همچنین بنوعی تفاوت بین فلاسفه عصر روشنگری نظیر کانت،  و فلاسفه اخلاق زمان ما، نظیر جان رالز است.  کانت سعی داشت که یک دکترین جامع لیبرال را ارائه کند، در صورتیکه رالز سعی اش ارائه تئوری لیبرالیسم بعنوان سیستمی منطقی است، مثل یک الگو، تمپلِیتی که هر دیدگاه جامع مذهبی یا فلسفی بتواند مستقلأ از آن استفاده کند.  جالب است که این تحول در کشوری مثل آمریکا اتفاق میافتد که در آن جدائی دولت و مذهب برای دو قرن این امکان را ایجاد کرده که دولت لیبرال چیزی نباشد که از طریق سیستم جامع دکترین لیبرالیسم تحمیل شده باشد، و این هم اعتباری دیگر برای قرن ها در به اجرا در آوردن جدائی دولت و مذهب.  یعنی برخی از پیروان دیدگاه های مذهبی در آمریکا، این تئوری را بصورت تئوری بیطرفانه مینگرند هرچند که از درون دکترین جامع لیبرالیسم رشد کرده است.  این امر نظیر شکلی است که حقوق بشر در زمان ما در بیشتر نقاط جهان طرح میشود، بمثابه دستاورد بشریت.

"بطور خلاصه، ما میتوانیم سه شکل نگریستن به ایده ال درک اخلاقی را ببینیم.  اولی سعی میکند انسان با فضیلت بوجود آورد نظیر آنگونه که افلاطون از زبان سقراط در غرب بیان کرده است، و کنفوسیوس و بسیاری دیگران در شرق، و برخی در میان ایرانیان که فکر میکنند تا زمانی که انسان با فضیلت بوجود نیاید، هر کوششی برای دولت دموکراتیک بیهوده است.  دومین نگرش،  دیدگاه فلاسفه روشنگری نظیر کانت است،  که سعی میکرد دکترین جامع فلسفی برای دستیابی به *حقوق* در دولت دموکراتیک طرح کند و آنها کسانی بودند که این راه را ادامه دادند و مبنای اصول قضائی مدرن را در عصر مدرن بوجود آوردند.  بهترین نمونه آن هم جان استوارت میل.  و بالاخره نگرش سوم، نگرش فلاسفه عصر ما نظیر جان رالز است، که اساسأ سعی کرده اند منصفانه بودن و عدالت را مستقل از دکترین جامع فلسفی لیبرالیسم، بصورت یک الگو- تمپلیِیت، طرح کنند"

 

4. آرشیو سکولاریسم نو دکتر اسماعیل نوری علا

http://www.newsecularism.com

 

5. نگاه کنید به پانویس 3 در بالا

 

6. دموکراسی حکومت مردم نیست، قضاوت مردم است
http://www.ghandchi.com/313-Judgment.htm 
Democracy is Not People's Rule, It is People's Judgment
http://www.ghandchi.com/313-JudgmentEng.htm 

 

7.  بیانیهء جدایی کامل حکومت و مذهب در ایران
http://isdmovement.com/Ghandchi-Bayanieh.htm

 

 

 

 

 

 


 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

 

 

 

SEARCH