sam-ghandchi نقد ارزیابی محمد امینی از محمد علی فروغی در 1304 و 1320
سام قندچی

http://www.ghandchi.com/4034-mohammad-ali-foroughi.htm

مطلب مرتبط: 1     2     3     4     5

 

mohammad-amini-mohammad-ali-foroughi

 

دوست عزیز آقای محمد امینی، خوشحالم که سلامتی تان را دستکم بخشاً، بعد از ابتلا به بیماری کرونا بازیافته اید، هرچند بنظر میرسد لانگهالر هستید که امیدوارم بزودی راه حل آنهم پیدا شود، و با عرضِ خسته نباشید به شما برای از سرگرفتن کلاسهای تاریخ! همیشه به گفتارهای شما درباره ی تاریخ گوش می کنم و نوشته هایتان را نیز درباره ی تاریخ مطالعه می کنم و از دیدگاه این نگارنده شما یکی از بادانش ترین تاریخدانان ایران هستید بویژه آنکه با دیدگاههای جنبش سیاسی ایران درباره ی تاریخ نیز آشنایی دارید یعنی دانش شما به کتابهای تاریخ رسمی محدود نیست! شخصاً ابداً سوادم در عرصه ی تاریخ به گرد پای شما نمیرسد! همین دو روز پیش تازه ترین سخنرانی شما را در مورد فراز رضا شاه به قدرت، تماشا می کردم، و مشخصاً به سخنان شما درباره ی آنچه 9 آبان 1304 در مجلس شورای ملی پس از پایان دوران فترت اتفاق افتاد، با دقت گوش کردم! صاحب این قلم، نه تنها شکی درباره ی توانها و خدمات رضا شاه و بعد از اوهم، محمد رضا شاه ندارم، بلکه اینجا بحثم در مورد آنها بعنوان انسانهایی قادر در تاریخ ایران نیست، و کلاً بحثم در مورد سلطنت و جمهوری و حتی ولایت فقیه، هیچگاه بحث شخصی نبوده و نیست! شخصاً همیشه با ارزیابی مثبت شما از محمد علی فروغی، هم در 1304 که عامل انتخاب رضا شاه بعنوان آغازگر سلسله ی پهلوی شد، و هم در 1320 که محمد رضا شاه را به تخت سلطنت نشاند، مخالف بوده و هستم! از دیدگاه این نگارنده دقیقاً در 1304 و 1320، دو برهه ی مهم در تاریخ ایران بود که ملت ایران امکان داشت «جمهوری سکولار»، در ایران برقرار کند، و دقیقاً به دلیل اشتباه محمد علی فروغی این مهم صورت نگرفت، و بار سوم نیز در دوران محمد مصدق بود که به دلیل اشتباه دکتر محمد مصدق، این کار انجام نشد! در اینکه شخص محمد علی فروغی یا دکتر مصدق سیاستمدارانی شجاع و دانا بودند شکی ندارم، اما متأسفانه هردو آنها فرصتهای تاریخی مردم ایران را برای آغاز «جمهوری سکولار» از بین بردند، و دلیلش نیز مردم ایران نبودند، بلکه خود محمد علی فروغی و دکتر مصدق بودند که هنوز از لحاظ ذهنیت قادر نبودند از سلطنت عبور کنند، هر یک به نوع خود! در 42 سال گذشته نیز از دیدگاه این نگارنده شهبانو فرح پهلوی مسؤل ادامه ی همین نوع اشتباه برای ادامه ی سلطنت بوده که حتی به خانواده ی خودشان نیز به همین دلیل لطمات زیادی وارد کردند، در حالیکه خاندان پهلوی در خارج از کشور می توانست نظیر بسیاری از خاندانهای سلطنتی پیشین بنیادهای مفیدی در عرصه ی مدنی و حقوق بشر ایجاد کند و به مردم ایران کمکهای شایانی برساند. شخصاً برای شهبانو فرح پهلوی نیز بعنوان یک انسان شرافتمند احترام زیادی قائل هستم اما در این رابطه از دیدگاه صاحب این قلم شهبانو فرح پهلوی، به خود، خانواده ی پهلوی و مردم ایران ضرر زده اند! مردم ایران زودتر از مردم ترکیه، از سلطنت عبور کردند، اما این سیاستمدارانی نظیر محمدعلی فروغی و دکتر محمد مصدق بودند که قادر نبودند از سلطنت عبور کنند! مطمئنم آنچه را در پاورقی در مورد محمد علی فروغی می آورم شما با دانش وسیعی که از تاریخ دارید هزار بار بهتر از من می دانید، اما امیدوارم مطالعه ی این پاورقی به خوانندگان کمک کند ملاحظه کنند که چرا به این صراحت، شخصاً، نقش محمد علی فروغی را در 1304 و 1320، منفی ارزیابی می کنم، هرچند می دانم هدف فروغی نجات ایران بود؛ با اینحال، راه انداختن دوباره ی بساط سلطنت در ایرانِ بعد از سقوط قاجار، نجات ایران نبود، و عاقبت نیز دقیقاً به همین دلیل گرفتار رژیم اسلامی قرون وسطایی در 1357 شدیم که خمینی، با شعار «جمهوری» که نه تنها به آن اعتقادی نداشت، بلکه ضد جمهوریت و مدرنیته بود؛ اما، بدینگونه مردم را فریب داد! ضمناً اشاره کنم که در 1304، مصدق نیز همانقدر عقب مانده بود که فروغی، اگر فروغی می خواست سلطنت تازه ی پهلوی را آغاز کند، مصدق در واقع در مجلس آنروز، خواستار ادامه ی سلطنت قاجار بود، البته به شکل مشروطه که دیگر در ایرانِ دورانِ فترت برای همه ثابت شده بود، کارآیی ندارد! اینهم پاورقی در مورد اشتباه محمد علی فروغی:

 

درباره اشتباه محمد علی فروغی

یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی: سه ایراد وارد بر فروغی

(«یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی»، به کوشش داوود کاظمی و منصوره اتحادیه (نظام‌مافی)، ج4.)

«سه ایراد وارد بر فروغی»
باقر کاظمی سه ایراد را بر محمدعلی فروغی وارد می‌داند و آن‌ها را در قالب «انتظارات عامه ملت از نخست‌وزیر»ی که پس از پایان دیکتاتوری رضاشاه به قدرت رسیده بود، چنین بر می‌شمارد:
انتظارات عامه ملت از فروغی نخست وزیر
«چون میرزا محمدعلی خان فروغی (ذکاء الملک) طرف اعتماد مردم بود و هر کسی نسبت به دانش و مقام علمی او و پاکدامنی و میهن‌دوستی و صحت عمل او احترام می‌گذاشت و شش سال تمام بود که بیکار و مطرود دیکتاتور بود و انواع بی‌احترامی‌ها و توهین ها نسبت به او می شد و از حیث مادیات زندگانی نیز در تنگدستی و سختی بود، همه میهن‌دوستان و آزادیخواهان و علاقه‌مندان به کشور انتظارات زیادی از او داشتند که چون هیچ کدام انجام نگرفت از او کاملاً رنجیدند و انتقادات بسیاری از او می‌کردند.
[ایراد اول]
• اولین ایرادی که به او می شد این بود که چرا در چنین موقعیت خاصی که پیش آمده بود و روس‌ها بر طبق اطلاعات موثقی که بعد به دست آمد میل داشتند در ایران جمهوریت برقرار شود و انگلیسی‌ها هم که از رضاشاه ناراضی بودند قطعاً نمی‌توانستند مخالفتی بنمایند در این امر مهم اساسی غفلت به خرج داد و برعکس به روس‌ها و انگلیسی‌ها توصیه می‌کرد که در شناسایی شاه جدید تسریع نمایند. شنیده شد که روس‌ها به او پیغام داده بودند و خواسته بودند اساس جمهوری ریخته شود و گفته بودند هیچ اشکالی ندارد و به‌سهولت می‌شود رئیس جمهوری در نظر گرفت و اسم خود فروغی یا ساعد را هم برده بودند، ولی مشارالیه از لحاظ نداشتن شهامت و شجاعت سیاسی و ضعف نفس و ترس از انقلاب داخلی زیر این بار نرفته بود.
• ترس او از انقلاب داخلی با بودن قوای خارجی در کشور ابداً مورد نداشت و کوچکترین احتمال مقاومت از طرف گردن کلفتان و افسران ارتش و علما و غیره نمی‌رفت زیرا عامه ملت از اعمال و رفتار مدت سلطنت رضا شاه و تعدیات و اجحافات دستگاه او، ضبط اموال و املاک مردم و هزاران فجایع دیگر طوری از سلطنت و دیکتاتوری ناراضی بودند که حدی بر آن متصور نبود. افسران ارتش هم بعد از رسوایی‌های سوم شهریور و فرار از انجام وظایف به قسمی سرشکسته و خفیف و مورد تنفر و انزجار عمومی شده بودند که قدرت هیچ عمل و اقدامی را نداشتند و همین طور علما و رجال و تجار و لیدرهای مردم هم همه از اوضاع دیکتاتوری ناراضی و باکمال میل حاضر به رژیم جمهوری بودند. پس به عقیده عامه مردم این کوتاهی و غفلت و ترس و لرز بی مورد او صد درصد به ضرر مملکت و ملت تمام شد و لعنت ابدی تاریخی برای فروغی ماند که هیچ وقت ملت ایران او را از این عمل نخواهد بخشید.»
[ایراد دوم]
• دومین ایراد مهم [محمدعلی فروغی] این بود که انتخابات دستوری غیرقانونی دوره سیزدهم مجلس [شورای ملی] را تثبیت نمود و این مجلس مفتضح را قانونی دانست و عموم علاقه‌مندان به کشور و آزادیخواهان را از خود متنفر و منزجر کرد و اساس زشتی را پایه گذاشت. تفصیل این کار این بود که دوره دوازدهم مجلس در نهم آبان ۱۳۲۰ خاتمه می‌یافت و طبق مقررات در نهم تیر فرمان انتخابات دوره سيزدهم صادر گردید و از نهم شهریور انتخابات اسماً شروع شد، اما بر هیچ کس پوشیده نبود که از سال ۱۳۰۵ انتخابات آزاد از مملکت رخت بسته بود و جز اراده دیکتاتور و دستگاه فاسد او احدی قادر به تعیین وکیل نبود و اگر کسی هم رأیی داشت نمی‌خواندند یا عوض می‌کردند و به اسم دیگری می‌خواندند و صدر مجالس را هم طبق دستور می‌نوشتند.
• انتخابات دوره سیزدهم هم به همین رویه انجام شده بود و البته و صد البته واجب بود که چون انتخابات به آزادی صورت نگرفته، ابطال شود و واقعاً و حقیقتاً انتخابات آزاد در سراسر کشور انجام گیرد. هرگاه تصور می‌شد که با حضور قوای خارجی انتخابات آزاد عملی نیست، چه بهتر که انتخابات و تشکیل مجلس به تعویق می‌افتاد و نبودن مجلس بیشتر به نفع کشور و ملت بود و جلوگیری از خیلی کارها می‌شد. در موضوع ابطال انتخابات دوره سیزدهم مخالفتی از طرف عامه مردم احساس نمی‌شد و برعکس همه مایل به این عمل بودند و در حقیقت مثل رفراندمی همه طبقات مردم ابراز تمایل و موافقت با تجدید انتخابات دوره سیزدهم و آزادی کامل انتخابات می‌کردند.
• در این خصوص فروغی عناد و لجاج عجیبی نشان داد و در هر مورد بیانات غیرمنطقی و بی‌موردی می‌کرد و در مقابل تظاهرات مردم و نطق‌ها و مقالات جراید دلایل غیر وارد می‌آورد. مردم بالاجماع به دفتر مخصوص شاهنشاهی نوشتند و شکایت نمودند و جوابی که فروغی به نامه دفتر مخصوص در این باب داد از این قرار بود:
• «بنده وارد بحث این مسئله نمی‌شوم که انتخاباتی که واقع شده کاملاً درست بوده و یا نبوده است زیرا به شرحی که عرض خواهم کرد انتخابات مزبور خواه غلط و خواه صحیح دولت حق ندارد در آن نظر کند و آن را لغو یا تجدید نماید. وقتی طبق قانون انتخابات فرمان انتخابات صادر شد و انجمن‌های نظارت تشکیل گردید دیگر دولت حق مداخله ندارد و این حق به انجمن‌های نظارت تفویض می‌شود و اگر دولت بخواهد در این خصوص اقدام به لغو انتخابات انجام شده نماید، نقض قانون کرده است...»
• به نظر من این طور استدلال از طرف مرد دانشمند فاضلی مثل فروغی خیلی عجیب و غریب بود و مثل این بود که ایشان اهل این مملکت نیستند و ندیده و نشنیده‌اند که از انتخابات چندین دوره اخیر چه صورت فجیعی انجام شده و سلب هر نوع آزادی و دخالتی از طرف مردم شده و هرکس را که دولت دستور داده و به حکام و غیره امر داده از صندوقی درآورده‌اند. ... چطور لغو چنین انتخاباتی خلاف و نقض قانون می‌تواند باشد! این استدلال ... مضحک را احدی قبول نکرد و رویه فروغی اسباب یأس و نفرت و لعنت عمومی شد، خاصه این که همه می‌گفتند این رفتار پایه انتخابات غلط آینده به طرز رضاشاهی خواهد شد و حکومت دیکتاتوری همیشه عین رویه را روی پایه استدلال کسی مثل فروغی ادامه خواهد داد. بعدها در عمل معلوم شد که این نظر اخیر مردم کاملاً درست بوده و می‌باشد. با این سماجت و اشتباه بزرگ (همه عامه آن را خیانت به مشروطیت و آزادی خواندند) مجلس دوره سیزدهم را با همان افراد فاسد معلوم الحال در ۲۲ آبان ۱۳۲۰ش افتتاح کردند و این لعنت ابدی هم برای فروغی در تاریخ ایران باقی ماند.»
[ایراد سوم]
• سیمین ایراد وارد به فروغی این بود که چرا طرز انتخاب افراد وزرا را که به اراده و امر شاه سابق بود تغییر نداد. چرا روز اول که پی او فرستادند و اجباراً او را به نخست وزیری منصوب کردند حسب‌الامر همان وزرای سابق را قبول و بعد از تغییر سلطنت باز هیئت وزراء را تحت نفوذ شاه جدید و عوامل مخصوصی که در کابینه سابق بود به آن صورت انتخاب کرد و مشرف نفیسی عضو شرکت نفت و سرسپرده انگلیسی‌ها و نفتی‌ها را به وزارت مهم دارایی منصوب نمود، که تمام مردم بلا استثنا بر ضد انتخاب او بودند و سه نفر از افسران ارتش را که این طور امتحان بی‌لیاقتی و بی‌علاقگی به کشور را در سوم شهریور [1320] داده بودند علی‌رغم اراده و میل مردم به وزارت معرفی کرد و اختیار خود را در هیئت وزرا به دست آهی و سهیلی و گلشائیان داد و تحت نفوذ و تلقینات آنها انتصابات دیگر را انجام داد.
• اما من با وجود احترام کاملی که به ذکاءالملک فروغی دارم و سال‌ها در مدرسه سیاسی خدمت ایشان درس خوانده‌ام و همیشه از محضر علمی و فضلی ایشان استفاده کرده‌ام و بعد هم ایشان در وزارت خارجه رئیس مستقیم من بودند و پس از آن هم با ایشان در کابینه مخبرالسلطنه وزیر و سپس در کابینه دیگر که ایشان رئیس الوزرا بودند دو سال وزیر خارجه بودم و همواره در مواقع بیکاری و ایامی که هیچ‌کس نمی‌توانست نزد ایشان برود مرتباً با ایشان تماس داشتم و ساعت‌های طولانی با یکدیگر درد و دل می‌کردیم متأسفانه باید اینجا بنویسیم که هر سه ایراد فوق‌الذکر را کاملاً وارد می‌دانم و این‌طور تجزیه و تحلیل می‌نمایم که معظم‌له مرد بسیار نجیب و اصیل و فاضل و پاکدامن و خیرخواه و میهن‌دوست و یکی از دانشمندان و فلاسفه این دوره ایران می‌باشند، اما باید بدون خجالت و شرمندگی اعتراف کنم که در نتیجه تربیت خانوادگی و طرز زندگی و صدمات و آزارهایی که در این شش سال اخیر بر ایشان وارد و مزاجشان را علیل و آزرده و خسته و فرسوده کرد فاقد شهامت و شجاعت سیاسی و بلندنظری و مال‌اندیشی و دوربینی برای آینده ملت و مملکت می‌باشد. در صورتی که در چنین موارد استثنایی تاریخی باید وزیری نترس و بی‌ملاحظه و بی‌اعتنا به جریانات عادی معمولی و باگذشت و ازخودگذشته و فداکار باشد تا بتواند تصمیمات بزرگ اتخاذ کند و اگر ایشان این صفات را داشتند و هر سه فقره مذکور فوق را انجام داده بودند خدمتی بزرگ به این مردم بدبخت و نسل آینده آن و ترقیات واقعی مملکت کرده بودند و تثبیت هر سه فقره نام برده که به ضرر ملت و کشور تمام شده و می‌شود قابل عفو و بخشش نبوده و نخواهد بود.»
(«یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی»، به کوشش داوود کاظمی و منصوره اتحادیه (نظام‌مافی)، ج4.)

 

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com

بیست و سوم بهمن ماه 1399
February 10, 2021

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون-برگزیده

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران

http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

ghandchi-english-articles

 

SEARCH

 

ghandchi-all-articles