تحريم بين المللي: آري يا نه؟

 سام قندچی

http://www.ghandchi.com/319-IRISanctions.htm
IRI Sanctions: Yes or No
http://www.ghandchi.com/319-IRISanctionsEng.htm

 

پس از انتخابات مجلس هفتم،  جبهه دموکراتيک ايرانIDF ،  در تاريخ 22 فوريه 2004، اعلاميه اي منتشر کرد، و در آن تحریم همه جانبه اقتصادی و سیاسی رژيم جمهوري اسلامي در سطح بين المللي را خواستار شد:

 

"جبهه دمکراتیک ایران سالهاست که خواهان برگزاری رفراندوم برای اثبات رسمی ِ عدم مشروعیت حکومت مطلقه گشته است و اینک از کلیه گروه ها و سازمانها و احزاب اپوزیسیون می خواهد در ایران و سراسر جهان این عدم مشروعیت را عیان و افشاء کرده و از کشورهای مورد اقامت خود برای تحریم همه جانبه اقتصادی و سیاسی جهت تحمیل یک رفراندوم آزاد برای سنجش میزان مشروعیت حکومت با سوال ”جمهوری اسلامی؟! آری یا نه؟“ استمداد بطلبند." [تحریم همه جانبه بین المللی،  3/12/1382، شماره: س-4]

 

لازم به يادآوري است که جبهه دموکراتيک در اسفند ماه سال گذشته نيز،  در انتخابات شوراهاي شهر،  از اولين سازمانهائي بود که خواست تحريم انتخابات رژيم را پيش کشيد، خواستي که مردم در عمل در آن زمان انجام دادند.  خواستي که امسال،  در انتخابات مجلس هفتم،  به خواست اکثريت گروه هاي اصلاح طلب در ايران تبديل شد.

 

من دراينجا بحثم دریاره جبهه دموکراتيک نيست. علت اينکه آنها را ذکر کردم اين است که آنها به روشني موضع خود را اعلام کرده اند، با اينکه در ايران فعاليت ميکنند و جان خود را با اين مواضع به خطر مياندازند.    قبل از هر بحثي لازم به يادآوري است که من نيروهائي را که در ايران بخاطر نوع فعاليت خود،  از گرفتن مواضع سياسي اجنتناب ميکنند را نيز،  درک ميکنم،  و در اين نوشته هدف من سرزنش آنها نيست، چرا که  همه فعاليتهاي اجتماعي نيازي به موضع گيري در مورد همه چيز را ندارد.  اما روشن بودن جنبش سياسي ايران در مورد چنين موضعي و اينکه آيا واقعأ آنرا ميخواهند يا نه، خيلي مهم است،  چرا که نتايج آن سنگين است.  اجازه بدهيد بيشتر توضيح دهم.

 

در 24 سال گذشته،  تظاهرات برعليه جمهوري اسلامي در اروپا،  نظير تظاهراتهاي مشابه سالهاي حکومت شاه،  مفهوم داشته است،  چرا که خواست تظاهر کنندگان فشار برروابط دولت هاي اروپائي با ايران بوده است، اما در آمريکا که روابط رسمي اي دولت با ايران ندارد، خواست تظاهراتها اساسأ مبهم است. اگر فشار بر روابط باشد که بالاترين حد آن قطع روابط است،  که در 24 سال گذشته خود چنين بوده است.  البته گروه هاي نادري هستند که خواست حمله نظامي آمريکا را به ايران دارند،  و به اين خاطر تظاهرات در امريکا ميکنند. من شخصأ از اين تظاهرات ها اجتناب کرده ام چرا که من با خواست حمله نظامي به ايران صد در صد مخالفم.

 

 البته آنگونه که نوشتم گروه هاي ايراني ديگري هم هستند که در آمريکا طي اين 24 سال تظاهرات کرده اند و خواهان حمله نظامي آمريکا نيز نيستند.  من قادر به درک خواست آنها از دولت آمريکا براي تظاهرات کردن نيستم، ولي آنها دليل خود را آگاه کردن مردم آمريکا ميدانند.  من استفاده از شکل معين تظاهرات را براي خواست معيني از دولت کشوري که در آنجا تظاهرات انجام ميشود ميدانم،  وگرنه مثل تظاهراتهاي دولتي در ايران زمان شاه و در جمهوري اسلامي، استفاده از تظاهرات بنظر من بي معني است. علت اينکه من اين نکته را ياد آور شدم  تأکيد اين امر است که من همه انها که در امريکا تظاهرات ميکنند را خواهان تجاوز نظامي به ايران نميدانم.  به هر حال درک من با  اين دوستان در مورد تظاهرات متفاوت است.  ولي موضوع بحث من در اين جا،  اين موضوع نيست،  که چندان اهميتي هم ندارد.

 

واقعيت اين است که تظاهراتهاي ايرانيان در 24 سال گذشته،  در اروپا رشد کرده،  و اهميت داشته است،  و دليل آنهم اين است که دولت هاي اروپائي با دولت ايران رابطه دارند،  و خواست تظاهراتها در نهايت قطع اين روابط است.  من اين توضيحات را نوشتم تا به اصل بحث خواست *تحريم* جمهوري اسلامي بپردازم.

 

***

 

همانگونه که ميدانيم 24 سال است که آمريکا بر روي جمهوري اسلامي تحريم داشته است.  لابي ايست هاي جمهوري اسلامي و طرفدارانشان سعي در لغو اين تحريم ها داشته اند.  من در سال 2000 نوشته اي نوشتم و خواستار شدم که لغو تحريم ها به شرايط حقوق بشر متصل شود و بلا شرط نباشد. من در آنزمان  مورد حمله لابي ايست هاي جمهوري اسلامي در آمريکا قرار گرفتم.  جالب است که پس از اوج گيري جنبش دموکراسي خواهي در ايران در سالهاي اخير و بويژه فشار بر نيروهاي به اصطلاح اصلاح طلب در ايران، همان طرفداران جمهوري اسلامي در خارج،  امروز نوعي شرايط حقوق بشر براي رابطه با جمهوري اسلامي را خواهان ميشوند،  البته تا انجا که به حقوق بشر براي گروههاي اصلاح طلب مربوط است.  به هر حال موضوع بحث من در اينجا گروههاي لابي ايست نيست و درباره آنها قبلأ توضيح کافي داده ام.

 

بحث من در اينجا شفافيت خواست نيروهاي دموکراسي خواه مستقل ايران در مورد خواست تحريم بين المللي است.  منظورم اين است که در همه بحث هاي من در گذشته موضوع مورد بحث من،  چگونگي *لغو* تحريم هاي موجود آمريکا بود،  و *نه* اين که من خواهان گذاشتن تحريم برروي جمهوري اسلامي شده باشم، و تازه همه مسائلي که توضيح دادم پيش آمد. خواهان تحريم شدن،  مسأله را بسيار مشکل تر ميکند،  و همه ايرانيان و نيروهاي سياسي لازم است که دقيقأ به آن بيانديشند،  قبل از انکه در تظاهراتهاي در خارج اين خواست از دولت هاي اروپائي طلب شود. 

 

اجازه بدهيد بيشتر توضيح دهم.  من در سالهاي گذشته طي نوشته هاي گوناگون بحث کردم که گلوباليسم بسياري از موضع گيريهاي ما را در رابطه با ايران تحت الشعاع قرار ميدهد. مثلأ در قوريه 2002 ، در نوشته ام تحت عنوان "گلوباليسم و محافل روشنفکري ايران" بحث کردم که روشنفکران ايران بجاي تظاهرات ضد گلوباليسم بايستي اهميت آن را براي آينده ايران درک کنند. مثلأ تحريم همه جانبه اقتصادي و سياسي سازمان ملل  بر روي يک کشور در دنياي کنوني ميتواند رژيمي را براحتي به زانو درآورد . در آفريقاي جنوبي، حتي وقتي مندلا آزاد شد، از غرب خواست که تحريم هاي خود را تا سقوط رژيم آپارتايد ادامه دهند.  به همين علت جمهوري اسلامي بودجه سرسام آوري همه اين سالها براي داشتن لابي ايست در آمريکا صرف کرده است، و حتي برخي با تجربه ترين سياسيون مستقل ايران را فريب داده است

 

اما تحريم همه جا مثل آفريقاي جنوبي نبوده است که با پيروزي جنبش دموکراسي خواهي پايان يابد. مثلأ  تحريم در افغانستان و عراق  سال ها باعث فشار بر مردم عادي و سو تغذيه و مرگ کودکان شد که با حمله نظامي آمريکا پايان يافت. البته در آن سالها استثنأ براي غذا و دارو بوجود آمد،  و آن استثنائات هم راهي براي تقلب رژيم هائي نظير صدام و طالبان شد. در ايران برخي گروههاي سياسي فکر کردند که فقط موسساتي نظير بنياد مستضعفين تحريم شوند،  ولي با اين تفکيک ها هم مشکلات انساني تحريم حل نشد.  واقعيت اين است که تحريم رژيم بر روي مردم اثر ميگذارد و اين تصميم بايستي از طرف اکثريت مردم و تشکيلاتهاي سياسي گرفته شود و مردم اماده پرداخت اين هزينه ها باشند،  و گرنه چنين تصميمي باعث نفرت مردم از گروههاي سياسي ميشود.

 

لازم به يادآوري است که برخي گروه هاي سياسي درست به عکس ميانديشند. مثلأ بعضي جريانات سياسي معتقدند که حتي تحريم آمريکا نيز بايستي بدون در نظر گرفتن شرط حقوق بشر حذف شود،  و فکر ميکنند که قبول ايران در سازمان تجارت جهاني بايستي بدون چنين شرايط حقوق بشري انجام شود،  و فکر ميکنند که ادغام ايران در WTO باعث ميشود که جمهوري اسلامي در عمل از بين برود،  و ايران به جامعه قراصنعتي پاي گذارد.  حتي براي ترکيه مسائلي نظير مجازات اعدام سد راه ورود به جامعه اروپا بود،  ولي اين دوستان براي الحاق جمهوري اسلامي به WTO صرفنظر از هرگونه پيش شرط را طرح ميکنند و فکر ميکنند به نفع مردم ايران است.

 

 در نتيجه اين دسته افراد از گلوباليسم درست نتيجه اي عکس آنهائي که خواهان تحريم همه جانبه اقتصادي و سياسي جمهوري اسلامي هستند را ميگيرند.  بنظر من اقتصاد گري اين دوستان باعث درک سياسي اشتباه آنها از تنيجه ادغام در WTO است،  و چنين معجزاتي از آن ادغام حاصل نخواهد شد،  و در عمل کمک آنها  به  روابط با غرب،  بدون طرح خواستهاي حقوق بشري ، به تقويت  موضع محافظه کاران رژيم جمهوري اسلامي منجر خواهد شد،  يعني تبديل ايران به عربستان سعودي،  يا در بهترين حالت به چيني ديگر.

 

جدا از آنکه هر جرياني به چه دليلي از موضع مختلفي در مورد رابطه ايران با دنياي غرب سخن ميگويد، نيروهاي سياسي ايران لازم است که موضع خواست تحريم از کشورهاي غرب را دقيقأ و به روشني بين خود بحث کنند،  قبل از آنکه از غرب انجام آنرا بطلبند،  براي آنکه بعدأ اين موضع ميتواند نتايج سختي براي مردم ايران داشته باشد،  و اگر آگاهانه انجام نشود،  باعث ميشود که بسياري فکر کنند که يک عده ايراني در خارج از کشور،  که "نفسشان" از جاي گرم بلند ميشد،  باعث اين سختي براي مردم ايران شده اند.  در واقع اگر نيروها و شخصيتهاي داخل کشورفکر ميکنند تحريم جمهوري اسلامي توسط غرب براي فشار به جمهوري اسلامي ايران جهت انجام رفراندوم لازم است،  بايستي نظير ماندلا،  به روشني  نظر خود را بيان کنند،  قبل از آنکه جريانات خارج کشور در رابطه با فشار بر روي کشورهاي خارجي،  براي انجام چنين خواستي،  اقدامي بکنند.

 

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com

11 اسفند 1382

February 30, 2004