نیما
ابراهیم زاده: شکست خیزش 96 و یادی از روزهای آغاز دهه ی شصت
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/2901-nima-ebrahimzadeh.htm
مطالب مرتبط: http://bit.ly/32PSc9u
http://bit.ly/2p8XKwU https://goo.gl/QmJPYV
http://bit.ly/2NmvC1J http://bit.ly/2VJ6pSV
در هفته ی گذشته با درگذشت زنده یاد نیما ابراهیم زاده، بحثهای زیادی در درون اپوزیسیون ایران راه افتاده که متهم کردن یکدیگر است. شاید بد نباشد به موضوعی در کل جامعه ی ایران در این دو سال اخیر توجه کنیم. واقعیت این است که یک وضعیت انقلابی در ایران در دی ماه سال 1396 شکل گرفت، که با افت و خیزهایی طی دو سال گذشته ادامه داشت و این امر انتظارات فعالان سیاسی را برای ایجاد رژیمی سکولار دموکرات در ایران بالا برد، اما متأسفانه رهبری خیزش 96 قادر نشد این جنبش را به پیروزی رساند. حالا روزهای بعد از انقلاب 57 را به یاد آوریم. آنچه در رابطه با آغاز دهه شصت کمتر گفته می شود موج دوم انقلاب 57 و وضعیت اپوزیسیون سکولار دموکرات طی دو سالِ بعد از انقلاب 1357 است. موج جنبش مدنی بزرگی در آن دو سال در ایران در جریان بود که بویژه نیروهای سازمان مجاهدین خلق و چپ در آن فعال بودند و مبارزات هم کلاً علنی و مدنی بود و آن نیروها اساساً در آن دو سال جریانی مسلحانه نبودند. فقط در کردستان موج دوم انقلاب 1357 به خاطر حمله سپاه پاسداران برای سرکوب مبارزات مدنی آن منطقه که با حملات لفظی و فحشهای رکیک به شخصیتهای مذهبی اهل تسنن نظیر «عمر» همراه بود، به دفاع مسلحانه در برابر رژیم کوکلاکس کلان های شیعی اسلامی کشید، و بقیه ی ماجرا را همه می دانیم. با آغاز جنگ ایران و عراق، ادامه ی سرکوب در کردستان، و بعد هم سرکوب حرکت سربداران آمل در آغاز دهه ی شصت، جنبشهای مدنی که کاملاً در 90 درصد خاک ایران غیرمسلحانه بودند، سرکوب شدند، و به اینصورت موج دوم انقلاب 57، شکست خورد. در زمان آغاز دهه ی شصت بسیاری از فعالان دوران انقلاب 1357 مدتی بود که اصلاً فعالیت سیاسی و مدنی را کنار گذاشته بودند و زندگی عادی خود را می کردند و به کار و شغل خود مشغول بودند و اصلاً کاری با جنبشهای سیاسی و مدنی آنزمان نداشتند، اما رژیم دست از سر آنها بر نمی داشت و بعضی جان باختند و عده ای نیز ترک وطن کردند. پس از آنهم بسیاری در آنزمان یکدیگر را متهم می کردند بخصوص آنهایی که در داخل ایران به دلیل نداشتن امکانات مالی یا علل دیگر مجبور به ماندن شدند و تصور می کردند آنها که به خارج رفته اند در رفاه و آسایش هستند. البته بسیاری از خود آنها که در ایران ماندند نیز مدتها بود بعد از انقلاب 57 فعالیتهای سیاسی و مدنی را کنار گذاشته بودند، با اینحال به دلیل سرکوب وحشیانه ای که در سال 1360 آغاز شد و تا یکدهه ادامه یافت، مورد تعرض رژیم قرار می گرفتند با اینکه اصلاً فعالیتی نداشتند، و به دلیل وضع تازه، آنهایی را که به خارج رفته بودند برای بدبختی های خود متهم و محکوم می کردند، و نوعی تنفر از آن دوستان سابق خود پیدا کردند. همانطور که ذکر شد بسیاری از آنها که در آغاز دهه ی 60 به خارج رفته بودند نیز، دو سه سال پیش از آن، یعنی کمی بعد از انقلاب 57 هنگامیکه در ایران زندگی می کردند، فعالیتهای سیاسی و حتی مدنی را کنار گذاشته بودند، و دلیل فرارشان از ایران این بود که رژیم اسلامی به جان همه افتاده بود به رغم آنکه آنها نه فعالیت سیاسی داشتند و نه فعالیت مدنی؛ با اینحال درست است که برای خارج شدن از ایران، امکانات مالی لازم بود. به هر حال کل آن وضعیت، همه نتیجه ی شکستی بود که در سالهای آغازین جنگ ایران و عراق، اپوزیسیون ایران متحمل شد، و شکست موج دوم انقلاب 1357 که به استثنای کردستان، به شکل کاملاً مدنی و غیرمسلحانه بود، و به دلیل آنچه ذکر شد، متهم کردن و تنفر از یکدیگر را در میان فعالان سیاسی در پی داشت، بویژه برای آنهایی که امکانات مالی نداشتند که بتوانند زندگی عادی را چه در داخل ایران و چه در خارج کشور به راحتی از نو شروع کنند. آنچه اکنون، بعد از شکست خیزش 96 شاهد هستیم از این لحاظ مشابه دوران آغاز دهه شصت است هرچند امیدواریم دهه ی شصت تازه ای را در پیش نداشته باشیم. حالا نگاهی به اوضاع کنونی اندازیم. چند جریان مختلف سیاسی در ایران قابل مشاهده است. از سویی اصلاح طلبان رژیم اسلامی که در دوران جنبش سبز، توسط حاکمان آنزمان رژیم، "فتنه" خوانده می شدند، تلاش دارند تا قدرت را امروز در دست گیرند، و روی مجلس شورای اسلامی حساب می کنند، و البته از آیت الله صادق لاریجانی در شورای مصلحت نظام، و آیت الله سیدحسن خمینی، برای جانشینی مقام ولی فقیه حمایت می کنند. از سوی دیگر برخی نیروهای سیاسی امیدوارند با کمک آمریکا در ایران کودتا کنند. همچنین جریانهایی که در دوران پایان دولت آقای محمود احمدی نژاد، توسط بسیاری از اطرافیان آنروز آیت الله خامنه ای، "منحرفین" خوانده می شدند، نظیر آقای اسفندیار رحیم مشایی، کوشش دارند بعد از درگذشت آیت الله خامنه ای با به پیروزی رساندن ولی فقیه مورد نظر خود در احراز این مقام، قدرت را به دست آورند. رییس جمهور رژیم اسلامی یعنی آقای حسن روحانی نیز از یکطرف و رییس قوه ی قضاییه یعنی آیت الله سید ابراهیم رییسی از طرف دیگر، امیدوارند که بعد از فوت آیت الله خامنه ای، مقام ولی فقیه را به دست آورند. در چنین آشفته بازاری، در اپوزیسیون ایران متهم کردن و توهین به یکدیگر مدتی است که آغاز شده، ولی واقعاً مشکل اپوزیسیون ایران این حرفها نیست و با این راه حلها گشوده نمی شود و ضروری است اصل مشکل اپوزیسیون درک شود که مدتی است آشکار، و راه حل آنهم مشخص و به اجرا گذاشتن آنهم در چند سال اخیر آغاز شده است.
به امید جمهوری آیندهنگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE.COM
http://www.ghandchi.com
اول آبان ماه 1398
Oct 24, 2019
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آیندهنگر ایران
https://sites.google.com/site/futuristparty