|
Iranian Technocrats in Two Regimes
http://www.ghandchi.com/518-technocrats.htm
تکنوکراتهاي ايران در دو رژيم-ويرايش دوم
سام قندچي
زندگي تکنوکراتها در ايران موضوع جالبي است که جا دارد درباره اش تاريخ ها نوشته شود. هرچند در دوران قاجار بوروکراسي دولتي مدرن بويژه پس از اصلاحات ميرزا تقي خان امير کبير و اعزام دانشجو به خارج رشد چشمگيري داشت ولي تعداد تکنوکراتها در زمان قاجار حتي بعد از مشروطيت آنقدر کم بود که بسختي بشود درباره شان حرفي زد. در واقع آندسته از دانشجوياني که از زمان اميرکبير به خارج رفتند و علاقمند به کار تکنيکي خود بودند، به ندرت به ايران بازگشتند و آنها که در زمان قاجاريه بازگشتند اکثراً يا منصب دولتي-سياسي گرفتند و يا املاک و تجارت آباء و اجدادي را اداره کردند. به همين علت تا آنجا که به تکنوکراسي مربوط ميشود، بسنده کردن به بررسي آن در دوران پهلوي و جمهوري اسلامي از گستره بحث چندان نميکاهد.
در واقع دانشجوياني که براي تحصيل به خارج رفته بودند و به انجام حرفه مدرن خود در ايران علاقمند بودند، در بازگشت به ايران سعي کردند اسباب لازم براي انجام کار خود را بسازند. آنان از همان دوران اميرکبير وقتي تحصيلات خود را در اروپا انجام ميدادند بخوبي برايشان آشکار بود که دولت دموکراتيک به چه معنا است و ميدانستند در ايران با چنين دولتي روبرو نخواهند بود و اتفاقاً به همين علت نيز بسياري از آنها که ميخواستند به حرفه خود در يک جامعه دموکراتيک و مدرن بپردازند، به ايران باز نگشتند.
در نتيجه آنها که کم کم با رشد جامعه مدرن در دوران رضا شاه تصميم به انجام حرفه خود در ايران گرفتند و به ميهن بازگشتند، مگر آنکه آنها روشنفکر سياسي بوده باشند و بخواهند دولت استبدادي را به چالش بکشند، بخاطر آنکه بتوانند در حرفه خود کار کنند، راه ديگري برگزيدند و آنهم دوري از سياست بود.
دوري گزيدن تکنوکراتها از سياست به اين معني نبود که با ديکتاتوري موافقند يا آنکه آنرا دوست بدارند يا که تشخيص ندهند، بلکه بالعکس چون از آن مطلع بودند ميديدند با دوري از آن خود را از فشارهاي دستگاههاي امنيتي دور نگه داشته و قادر خواهند بود که تمرکز حواس خود را روي حرفه خود بگذارند. اين يکنوع تنازع بقاء در يک رژيم ديکتاتوري براي تکنوکراتهاي آن بود.
اين واقعيت باعث برداشتهاي غلطي از رابطه تکنوکراتها و دستگاه استبداد در هر دو رژيم سلطنت پهلوي و جمهوري اسلامي شده است. برداشت غلط از واقعيت زندگي تکنوکراتها حتي در ميان خود آنها هم رايج است و هر دو رژيم و بازماندگانشان سعي کرده اند از اين ابهام به نفع خود سوء استفاده کنند.
***
به تازگي داشتم نوشته اي از يک تکنوکرات در ايران به نام آقاي رضا ميرزا مبيني را ميخواندم که در يکي از سايتهاي بين المللي به انگليسي درج کرده اند که لينک آن را در زير مياورم:
http://www.renesch.com/IranianOpenLletter.pdf
جالب است که ايشان صاجب يک انديشکده آينده نگر در ايران هستند و در اين نوشته سعي دارند براي جلوگيري از حمله نظامي به ايران، دولت جمهوري اسلامي را بعنوان يک رژيم دموکراتيک معرفي کنند. هدف ايشان براي جلوگيري از حمله نظامي به ايران شايان تقدير است. حتي همانطور که نوشتم، دوري گزيدن تکنوکراتها از سياست در داخل يک رژيم ديکتاتوري را نيز ميفهمم. ولي اينکه کسي سعي کند رژيم ديکتاتوري را دموکرات نشان دهد عجيب بنظر ميرسد.
البته شايد چندان هم عجيب نيست. در زمان رژيم شاه هم برخي تکنوکراتها که مديران عاليرتبه بودند معتقد بودند که با موفقيت تکنيکي بالاخره استبداد هم جاي خود را به دموکراسي خواهد داد و در نتيجه از تداوم رژيم دفاع ميکردند و نميخواستند که وضع بهم بخورد و به همين علت هم پيشرفت هاي تکنولوژيک را طوري ذکر ميکردند که گوئي آزادي هم وجود دارد. حتي بسياري از آنها امروز هم در خارج در دفاع از رژيم شاه حرف ميزنند و ميگويند که مسأله استبداد مسأله اي نبوده است. البته اين مديران با جمع عظيم تکنوکراتها فرق داشتند که موضوع فکريشان اين حرفها نبود و از سياست دوري ميکردند که گرفتار ساواک و دردسر نشوند و بتوانند کار تکنيکي و اقتصادي شان را بکنند.
جالب است دسته اي از تکنوکراتها به توجيه رژيم اسلامي مشغولند مثلاً باصطلاح آينده نگر هائي که براي جمهوري اسلامي سند چشم انداز 20 ساله مينويسند* بدون آنکه بگويند هيچ دولت مذهبي در ايران آينده اي ندارد، و دير يا زود سکولاريسم بايستي پذيرفته شود وگرنه اين رژيم، چه بخواهيم و چه نخواهيم، با قيام مردم فرو خواهد ريخت. وقتي به آنها گفته شود که با منطق مشابهي** ميشود از رژيم شاه هم دفاع کرد، ترجيح ميدهند بحث را ادمه ندهند.
اين ها حتي امروز هم که با سقوط قيمت نفت و ته کشيدن ذخيره ارزي ايران ديگر اين رژيم هم مانند هر دولتي بايد جوابگوي مردم بشود و نه آنکه مردم جوابگوي آن ، هنوز هم نظراتشان را بعنوان آينده نگري توصيف ميکنند، در صورتيکه توجيه گران يک سيستم قرون وسطائي مذهبي هستند، البته با زيورآلات مدرن و هنوز نميبينند که آينده نگر خواندن اين چشم اندازها واقعاً قابل هيچگونه توجيهي نيست.
اشتباه نشود من نميگويم که روشنفکران انقلاب راه خواهند انداخت. در 1357 هم بر خلاف تخيلات برخي تحليلگران، روشنفکران نبودند که انقلاب راه انداختند***. جامعه وقتي نتواند با اصلاحات به خواستهايش برسد و وضع اقتصادي و موقعيت اجتماعي مردم سقوط سريع کند، راه انقلاب رفتن جامعه قابل انتظار است. من شخصاً اميدوارم که جامعه ما مجبور نشود براي رسيدن به اهداف خود راه انقلاب را برگزيند ولي مگر دست من است. جامعه مانند ديگي است که وقتي درهايش بسته است و ميجوشد ميتواند به انفجار برسد.
آنهائي که در خارج رژيم شاه را توجيه ميکنند وقتي از آنها پرسيده شود که با همان منطق که ميگويند بيخود روشنفکران از دموکراسي حرف زدند و وضع خوب اقتصادي و رشد زمان شاه را با انقلاب بر هم زدند، ما را به اينجا رساندند، به آنها هم بايد گفت اگر در جمهوري اسلامي هم بخواهند فقط کار تکنيکي بکنند و استبداد را بپذيرند، مسأله اي نخواهند داشت، البته اينان نيز از اين سخن بر آشفته ميشوند.
ولي واقعيت اين است همانظور که ذکر کردم سخن گفتن روشنفکران از دموکراسي در واقع همان سخن مردم است که آنها زودتر بيان کردند، و مردم هم بعداً با زبان خود بيان خواهند کرد. البته اگر روشنفکران، حزبي را که پاسخگوي نياز زمان باشد تدارک ديده باشند، وقتي حرکت مردم اتفاق افتد، نتيجه اش بهتر خواهد شد و نه آنکه آنگونه شود که جمهوري اسلامي در پي رژيم شاه به سرعت در خلاء موجود، تطور پيدا کرد.
شايد به اين خاطر که رژيم جمهوري اسلامي در آغاز نتوانست تکنوکراتهاي رژيم سابق را جذب کند و بسياري از آنان را به بيرون پرتاب کرد و بعد ها خود اين ها نيز ديگر قادر نيستند که فقط تکنوکرات باشند و بدور از خواست هاي سياسي زندگي کنند. يعني به مفهومي بيشتر به حقوق دموکراتيک خود طي زندگي در خارج آشنا شده اند هر چند زندگي در رژيم سابق را بصورت نوستالژي بيان ميکنند که فرسنگ ها از واقعيت تاريخي مورد نظرشان فاصله دارد.
بنظر من جدا از اينکه هر دو رژيم چگونه سعي کرده اند از تکنوکراتها بعنوان مدافعان خود استفاده کنند، تکنوکراتها چه در زمان سلطنت پهلوي و چه در جمهوري اسلامي توانسته اند به پيشرفت تکنيکي و اقتصادي در ايران ياري رسانند و اساساً هم دشمن دموکراسي نبوده اند و در واقع با روشنفکران سياسي اين نقطه اشتراک را داشته اند که از عدم وجود دموکراسي و آزادي در ايران ناخشنود بوده اند ولي راه حلشان نه به چالش کشيدن سياسي رژيم بلکه دوري از سياست و تمرکز بر روي عرصه تکنيکي و اقتصادي حرفه شان بوده است.
در نتيجه گرچه رژيم سعي در سوء استفاده از آنان را دارد، ولي اين ها بهترين متحدين جنبش دموکراسي خواهي ايران هستند، چه تکنوکراتهاي زمان شاه که امروز بسياري از آنان در خارج از ايران هستند و چه تکنوکراتهاي دوران جمهوري اسلامي که در داخل ايران به فعاليتهاي تکنيکي و حرفه اي مشغولند.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
7 دي 1387
December 27, 2008
* http://iranayandehnegari.org/sanad_cheshmandaz.asp
** https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/304-Postmodernism.htm
*** https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/500-FuturistIran.htm
متن مقاله مرتبط به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/518-technocratsEng.htm