درسی که زمانی در شغل نگهبانی ساختمانها یاد گرفتم
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4380-naatoor.htm
مطالب مرتبط: 1
پی نوشت 28 آبان 1401: با سپاس از دوست عزیز دکتر اسماعیل نوری علا که لینک «ناطور دشت» را برایم ارسال کرد. این نگارنده نه از ترجمه شدن آن کتاب به فارسی اطلاعی داشتم و نه از کاربرد لغت «ناطور» در نوشته ای در زبان فارسی که معلوم می شود سعدی در بوستان از این لغت استفاده کرده است! س.ق.
تازه که دو سه سالی بعد از انقلاب از ایران به آمریکا برگشتم، با اینکه مدارک تحصیلی ام در مهندسی راه و ساختمان و ریاضیات از دانشگاه کانزاس در لارنس آمریکا بود، و به رغم آنکه علاوه بر روزنامه نگاری که دو سه سالی بعد از انقلاب در ایران به آن کار مشغول بودم، 4 سالی نیز پیش از انقلاب در ایران بعنوان برنامه نویس کامپیوتر و مهندس پروژه در راهسازی، با شرکتهای معتبر ایرانی و بین المللی نظیر شرکت سی اس سی در مرکز کامپیوتر نیروی زمینی در لویزان، و شرکت مهندسی راهسازی راهور در تهران کار کرده بودم؛ اما، در اوائل بازگشتم به آمریکا نتوانستم کاری در حوزه ی تخصصی ام پیدا کنم و در نتیجه باید سراغ مشاغلی میرفتم که در دوره ی دانشجویی در سالهای 1969 تا 1973 در آمریکا کرده بودم؛ و آن کارها عبارت بودند از کارگری در کارخانه ی کوک الکتریک در شیکاگو، پیشخدمتی و چند شغل دیگر در رستوران و خود هتلی در سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا و در شهر لارنس در ایالت کانزاس و غیره. در نتیجه این بار بعد از بازگشت به آمریکا، اولین کاری که توانستم پیدا کنم در یک پیتزا فروشی در شهر سن حوزه در کالیفرنیا بود که چون آن شهر به برکلی نزدیک بود آنجا را انتخاب کرده بودم چرا که با سه نفر از دوستانم می خواستیم بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه ی دهخدا و یک هنرستان موسیقی در برکلی راه بیاندازیم و پولی هم نداشتیم. به هرحال کار در پیتزا فروشی را شروع کردم اما وقتی برایم که بتوانم مطالعه کنم باقی نمی ماند. بعد هم کتابفروشی نوا را باز کردم و بعد از چهار سال تعطیل کردم چون واقعاً خرج خودش را به زور می داد و هنوز نتوانسته بودم شغل پروفشنال در رشته ی تخصصی ام پیدا کنم. بعد رفتم و شغلی پیدا کردم به نام «سکوریتی گارد» که معنایش «سکوریتی کلیرنس» یعنی «امنیت ملی» که خیلی از مشاغل در شهر واشنگتن لازم دارند **نیست** و معنای آن به سادگی یعنی کار «نگهبانی»! البته یک دوست ایرانی که داشتم و به همان شغل مشغول بود معادل فارسی آن را پیدا کرده بود و به من گفت لغت «ناطور» است. من در ایران هیچوقت این لغت را نشنیده بودم و هنوز هم نمی دانم کسی از این لغت واقعاً استفاده می کند یا نه هرچند در فرهنگ دهخدا هست! به هر حال دنبال شغل نگهبانی برای ساختمانهای شرکتها که از شب تا صبح کار کنم گشتم و پیدا کردم. خوبی آن شغل این بود که در واقع کاری نداشتم و پشت میزی می نشستم از شب تا صبح و خبری هم نبود و نگهبان مسلح هم نبودم، به هر حال درآمدی هم داشت که زندگی ام را بگذرانم؛ اما، این خوبی را داشت که می توانستم در طول 8 ساعت کار، تقریباً 7 ساعت را کتاب بخوانم که غیرقانونی هم نبود یعنی اگر آژیر به صدا در می آمد باید اقدامی می کردم و همه ی مدتی که آن شغل را داشتم هیچوقت آژیری به صدا در نیامد! به هر حال غرض از همه ی آنچه نوشتم این بود که در آن شغل در دو سه روز اول برایمان دوره ی آموزشی گذاشتند. یک چیزی که در آن آموزش یاد گرفتم و امروز که 71 سال دارم هنوز یادم است این بود که گفتند اگر کسی تلفن کرد و گفت در ساختمان بمب گذارده اند کاری نداشته باشید که تلفن درست است یا بازی، فوراً در موردش همه ی آنچه را در دستورالعمل آمده که باید هنگام بمبگذاری انجام داد، انجام دهید! و دلیلش اینکه اگر تلفن الکی بود بعداً پلیس پیگیری خواهد کرد اما اگر واقعی بود جان انسانهاست که نابود خواهد شد، اگرکه فوری عمل نکنید! امروز هم وقتی خبر می رسد که برخی زندانیان سیاسی در ایران در معرض خطر مرگ قرار دارند و برخی دوستان در اینترنت می آیند و می گویند «آه همه ی این خبرها الکی است»، می خواستم بگویم که با این کارشان دارند با جان یک زندانی سیاسی بازی می کنند! از من گفتن. به دلیل اختلافات شخصی با دوستانی که زندانی سیاسی هستند و یا سابقه ی خبررسانهایی که بعضاً خیلی دفعات الکی به اصطلاح نظیر قصه ی چوپان دروغگو در زمان دبستان هیاهوی «گرگ گرگ» راه انداخته اند و بعد دروغ از آب درآمده، وقتی خبر اینکه جان کسی در خطر است را می شنویم، لطفاً شوخی نگیریم هرچند اینکه می خواهید در مورد برخی خبررسانهایی که مرتب الکی «گرگ گرگ اومده» هوار میزنند و به زندانیانی که دوستشان دارند لطمه میزنند و اعتبار خودشان را هم از بین می برند، هیچ مشکلی نیست، بعداً افشاگری کنید و روشن با ذکر نام و حرفهای قلابی که در خبررسانی انجام داده اند، به اطلاع عموم برسانید تا دیگر کسی آنها را برای اطلاع رسانی در هرموردی معتبر نشناسد همانطور که خیلی ها در کار خبرنگاری بوده اند و آنقدر خبر غیرمعتبر، غلو، اغراق پخش کرده اند که دیگر هیچ مؤسسه ی خبری آنها را استخدام نمی کند. مثلاً در روزگار اینترنت اگر کسی با چنان مسؤلیتی برای زندانیان سیاسی بیاید و اعلام کند حساب توییتری اش لو رفته و دو روز بعد بیاید از همان حساب استفاده کند و مردم با او تماس بگیرند، در واقع با این فقدان درک از این موضوعات و داشتن این مسؤلیت، جان بسیاری را به خطر می اندازد حال این کارها را از روی نادانی بکند یا به دلیل خودنمایی و آرتیست بازی! البته شخصاً هیچوقت خبری را از اینگونه آدمها که بیشتر علاقه به غلو و آرتیست بازی دارند، نقل نمی کنم؛ و کلاً داستان در ایران وجود محیط امنیتی در کار خبررسانی و خبرنگاری بحثی متفاوت با کشورهای آزاد است و با اینهمه هرکسی هر خبررسانی را انتخاب می کند لابد دلائلی دارد و نمی خواهم در کار کسی دخالت کنم؛ و مهمتر آنکه به هرحال دوستان منظورم را حتماً در مورد کار خبری در درون اپوزیسیون متوجه هستند بویژه آنکه کسی چنین آدمهایی را برای اطلاع رسانی هنگام گرفتاری، برای خودش به عنوان نقطه ی ارتباط برگزیده باشد، واین افرادِ مسؤلِ خبررسانی، همین کارها را تکرار کنند و تصحیح نشوند و مطمئناً درست است کسانیکه آنها را به منظور خبررسانی انتخاب کرده اند، عذرشان را بخواهند و شخص دیگری را انتخاب کنند که به اعتبار خود آن دوستان زندانی لطمه نخورد ولی بازهم همانطور که گفتم نمی خواهم در کار کسی دخالت کنم! ببخشید حوصله تان را سر آوردم و با بهترین آرزوها برای همه ی دوستان و مردم ایران در این روزهای سخت «انقلاب 21 ایران» و با این امید که ایران نیز هرچه زودتر به صف بزرگ کشورهای آزاد جهان بپیوندد که دیگر لزومی برای خیلی از این حرفها نخواهد بود و بازهم ببخشید از روده درازی برای موضوعی که شاید برای اکثر خوانندگان اهمیتی ندارد!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
27
آبان
1401
November 18,
2022
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html