Iranscope Storeفروشگاه ايرانسکوپ

One Mistake-From Constitutional Movement to Today

http://www.ghandchi.com/360-OneMistake-plus.htm

 

متن مقاله بزبان انگليسي

http://www.ghandchi.com/360-OneMistakeEng.htm

Sam Ghandchiسام قندچييک اشتباه-از مشروطيت تا امروز

سام قندچی

 

قبل از اينکه بحث اصلي ام را شروع کنم، لازم ميدانم يک نکته را در رابطه با عکس العمل به فراخوان رفراندوم سايت 60000000  يادآور شوم،  و آن ضرورت اجتناب از روش برخوردي است که در اولين سالهاي جمهوري اسلامي؛ برخي نابخردانه درباره افسران ميهن پرست *نوژه* به عمل گذاردند،  که مقاومت آن افسران در برابر استبداد نوين رژيم اسلامي را، طرح کودتاي بازگشت سلطنت خواندند، و اولين مخبر آن تجمع به خميني شدند، و به جمهوري اسلامي در به خاک و خون کشيدن آن آزادگان ياري کردند، و نتيجه آن شد که با از بين رفتن چالشهاي آنگونه در درون رژيم، دست پاسداران چکمه پوش رژيم اسلامي باز تر شد،  و راه براي سرکوب خود آن نابخردان نيز هموار تر گرديد.

 

گيريم که نوژه حتي برنامه کودتاگران سلطنت طلب بود، در آن صورت عدم دفاع طرفداران دموکراسي از چنان جرياني قابل فهم بود.  ولي کاسه داغ تر از آش شدن،  و ياري به جمهوري اسلامي براي نجات از آن کودتا، و به آن عملکرد نام دموکراسي خواهي و ملي گرائي دادن، فريبکاري است، چرا که در واقع با اين روش، اين نابخردان نشان دادند، که در عين اختلاف با گروه بندي هاي معيني از رژيم،  در حلقه اول مدافعان رژيم حمهوري اسلامي هستند.   اگر در زمان شاه،  کسي به شاه براي مقابله با طرح کودتاي مين باشيان ياري ميکرد، و اولين مخبر آن جمع براي محمد رضا شاه ميشد، آيا ميتوانست خود را در زمره اپوزيسيون دموکرات و مستقل به حساب آورد؟  خير، اين ها همه دفاع خجالتي از رژيم جمهوري اسلامي است، که سالها ست در درون بخشي از جنبش سياسي ايران وجود داشته است،  و من درباره جرياناتي نظير لابي ايست هاي جمهوري اسلامي مفصلأ در گذشته نوشته ام،  و نيازي به تکرار مجدد در اين جا نيست.

 

اجازه دهيد به اصل بحث اين مقاله بپردازم.

 

***

 

گرچه بحث اصلي من از مشروطه تا کنون است، ولي براي روشن شدن موضوع بحثم،  اجازه دهيد که از انقلاب 1357 شروع کنم.  در آنزمان نيروئي بنام *نهضت آزادي* و در رأس آن مهندس مهدي بازرگان، باعث شد که طرح حکومت مذهبي،  با رنگ و لعاب دموکراتيک مزين شود،  و از نيروهاي سکولار، از جبهه ملي تا نيروهاي چپ، پشتيباني براي يک پروگرام رژيم آلترناتيو واپس گراي ديگري، يعني رژيم مذهبي، در برابر رژيم سلطنتي آن زمان، حاصل شد.

 

اين موضوع خيلي مهم است که در 1357، بين آنان که خواهان مشروطه و حکومت قانوني کردن رژيم شاه بودند،  نظير جبهه ملي، و آنان که خواهان نسخه باصطلاح دموکراتيک پروگرام رژيم مذهبي بودند، نظير نهضت آزادي،  تفاوت بگذاريم.  در واقع آنهائي که رژيم استبدادي موجود در هر زمان را ميخواهند تعديل و دموکراتيزه کنند، ميتوان جزو صفوف جنبش دموکراسي خواهي  دوران قلمداد کرد، حتي اگر در مقاطعي درون رژيم باشند،  ولي آنها که رژيم واپسگرا و استبدادي ديگري را بعنوان آلترناتيو رژيم  موجود بخواهند، حتي اگر طرفدار مدل باصطلاح "دموکراتيک"  آن آلترناتيو باشند، اساسأ در خدمت به قدرت رساندن رژيم واپسگراي  آلترناتيو ميباشند،  و اينکه آيا مدل تعديل يافته آنها، پس از پيروزي رژيم مورد نظر آنها در آينده موفق شود،  شايسته ترديد جدي است.

 

در واقع امثال طالقاني کمک کردند که رژيم مذهبي (تئوکراسي) در ايران،  آلترناتيو رژيم سلطنتي شود،  و اينکه مدل حکومت مذهبي تعديل شده آنان شکست خورد، جاي تعجبي ندارد.  رژيم هاي استبدادي،  از سلطنتي، تا مذهبي، تا کمونيستي، اگر تعديلي شده اند، هميشه بخاطر مقاومت هاي مردم در برابر آن رژيم ها بوده است،  و نه به لطف مصلحان اجتماعي ، حتي اگر آن مصلحان خود از پايه گذاران آن رژيم ها بوده اند.

 

امروزه نيز در رابطه با سلطنت، اتفاق مشابهي در صحنه سياسي ايران در جريان است. جريانات و افراد دموکراتي که طرفدار سلطنت مشروطه هستند،  نظير مذهبيون دموکراتي چون آيت الله طالقاني که در 1357 صادقانه به رژيم مذهبي دمو.کراتيک معتقد بودند، صادقانه به رژيم سلطنتي مشروطه معتقدند، و اگر اکنون در ايران رژيم سلطنتي وجود داشت، يا پيش قراولان اصلاحات دروني و دموکراتيزه کردن درون رژيم بودند،  يا چون آيت الله طالقاني توسط آن رژيم از پيش پاي برداشته ميشدند.

 

اما نکته من اين است که در دوراني که رژيم سلطنتي در قدرت نيست، اينگونه مدافعان مدل مشروطه آن،  در واقع در دادن برداشت غلط به مردم،  از آن آلترناتيو آينده،   سهيم هستند،  چرا که آن رژيم در قدرت نيست،  و مردم امروز با واقعيت رژيم سلطنتي روبرو نيستند.  همانگونه که در زمان شاه، رژيم تئوکراسي (مذهبي) در ايران در قدرت نبود،  و امثال طالقاني و بازرگان و نهضت آزادي،  تصوير کاذبي را از يک رژيم مذهبي  باعث ميشدند.  يعني واقعيت رژيم مذهبي واقعي،  که هميشه در رابطه مذاهب و ايدئولوژي هاي ديگر،  تبعيض گر است،  پوشانده ميشد،  در صورتيکه اين واقعيت استبدادي،  در خود تعريف رژيم مذهبي نهفته  است، و  موضوع اختلاف جکومت مذهبي باصطلاح "دموکراتيک"،  و جکومت مذهبي استبدادي نيست، و اين تبعيض گرائي و استبداد در خصلت رژيم مذهبي است.

 

به همين شکل نيز در رژيم سلطنتي، کودکي از خاندان سلطنت، از امتيازات ويژه اي بر خوردار است،  که مهمترين آن امکان قرار گرفتن در رأس قدرت است،  و اين سيستم موروثي،  تبعيض ضد بقيه خانواده ها است که کودکانشان از چنان امتيازي برخوردار نيستند،  و طرفداران واقعأ دموکرات سلطنت، اين واقعيت تبعيض گرايانه و ضد دموکراتيک،  که در خود تعريف و خصلت سلطنت است را بي اهميت مينمايانند.  اما همانطور که نوشتم، آنهائي که در درون يک رژيم اسلامي براي تعديل آن مبارزه ميکنند، و نيز آنان که در درون يک رژيم سلطنتي براي تعديل و دمو.کراتيزه کردن آن کوشش ميکنند، حق دارند که خود را بخشي از جنبش دموکراسي خواهي بدانند، ولي وقتي در خارج آن هستند،  به گمراهي مردم و پيروزي يک رژيم واپس گرا بجاي ديگري،  ياري ميرسانند.

 

اشتباه جنبش سياسي ما از مشروطيت تا امروز اين بوده است که نيروهاي دموکرات ما بجاي آنکه برنامه خود را به روشني ارائه دهند و براي آن سازماندهي کنند، مشغول سازماندهي آناني بوده اند که در پي سيستم رژيم واپس گراي ديگري براي جايگزيني رژيم موجود بوده اند، نظير طرفداران رژيم مذهبي، هر چند از نوع دموکراتيک يا تعديل يافته آن،  و دست آخر نيروهاي مترقي ما،  سکوي آنهائي شدند که وتو پنج مجتهد و شيعه بعنوان مذهب رسمي ايران را، به قانون اساسي مشروطيت تحميل کردند.

 

زماني ديگر نيز هم خود را مصروف سازماندهي طرفداران رژيم موجود کرده اند و در پي دموکراتيزه کردن آن بوده اند، نطير آنها که آرزويشان  ديدن عدل مظفر بر سر در مجلس بود.  بنظر من نيروهاي مترقي و دموکرات بايستي که کوشش اصلي خود را در سازمان دادن بر محور نظرات خود صرف کنند، هرچند در عين حال ميتوانند همکاري به آنهائي که در پي طرح هاي دموکراتيک در درون سيستم هاي واپس گراي گذشته هستند نيز ياري کنند،  اما نبايستي مخبر مقاومت هائي نطير نوژه باشند، که در واقع اينگونه رويداد ها،  تبلور مقاومت هاي مختلف در برابر رژيم واپس گرا و استبدادي موجود است،  و نيروهاي دموکرات ميتوانند درارتباط با اين جريانات بي طرف باشند،  و نه مدافع رژيم حاکم.

 

اکنون سازماندهي کردن سازمان هاي جوانان آينده نگر در ايران با ايده هاي ترقي خواهانه و دموکراتيک مهم است، خواستهائي نظير رفراندوم، الغاي سربازي اجباري، الغاي حجاب اجباري زنان،  ايجاد شغل و تسهيل مسافرت به خارج براي جوانان، تأسيس مدارس مختلط دختران و پسران، فراهم آوردن امکانات تحصيل زبان هاي خارجي در همه مدارس ايران و نه فقط مدارس خصوصي و غير انتفاعي، و امثالهم.  اين ها موضوعاتي است که ذهن جوانان ايران را به خود مشغول داشته است، جواناني که در مسابقه هاي فوتبال،  خواست رقابت در دنياي گلوبال را به نمايش گذارده اند.  رفراندوم براي پايان دادن به حکومت مذهبي براي  دفاع از اينگونه خواستهاي سکولار جوانان ايران است.

 

 

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

 

سام قندچی، ناشر و سردبير

ايرانسکوپ

http://www.iranscope.com

26 آذر 1383

December 16, 2004

 

بعداالتحرير-براي توضيح بيشتر درباره رفراندم لطفأ به  قانون اساسي جديد- رفراندوم ترقي و تحجر مراجعه کنيد.

 

-------------------------------------------------------- 

مقالات تئوريک

http://www.ghandchi.com

 

فهرست مقالات

http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html

 

 

Web ghandchi.com