Sam Ghandchiسام قندچي آیا «آزمایش تورینگ» با قرار دادن «توجه» در کانون مدل ذهن بهتر کار می کند

سام قندچی

http://www.ghandchi.com/4277-turing-test-attention.htm

Does 'Turing Test' Work Better if 'Attention' is at Center of Mind Model

http://www.ghandchi.com/4277-turing-test-attention-english.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5

 

turing-test-attention

 

30 سال پیش نسخه اول رساله ای را نوشتم تحت عنوان «تورینگ و هوش مصنوعی»؛ و در آنجا در مورد رساله ی سال 1950 تورینگ تحت عنوان «ماشین آلات کامپیوتری و هوش» بحث کردم، منظور آن رساله ی تورینگ است که مفهوم «آزمایش تورینگ» را معرفی کرد که ما همچنان امروز 72 سال بعد، در موردش بحث می کنیم! به تازگی کتابی را که در سال 2019 تحت عنوان «دوباره اندیشیدن درباره ی آگاهی» اثر مایکل گرازیانو، منتشر شده، مطالعه می کردم. مایکل گرازیانو، دانشمند نوروساینس، اساساً بر این باور است که «توجه» در مرکز مدلی باید باشد که او برای فهم بهتر ذهنیت، پیشنهاد می کند، و آنرا «تئوری اسکیمای توجه» می نامد. برعکس فلاسفه ای نظیر کارل پوپر، که در کتاب «دانش اوبژکتیف» کانون تمرکزش بر علوم طبیعی بود، تمرکز گرازیانو در تلاشهایش، بر نتایج مطالعات نوروساینس و روانشناسی است که جهت فهم تجربه ی *سوبژکتیف*، در پژوهشهایش مورد استفاده قرار داده است. در واقع، او می خواهد که مدل پیشنهادی خود را از «تجربه ی سوبژکتیو» برای ساختن ماشینهای آگاه استفاده کند، در حالیکه از نظر فلسفی برای کسی نظیر پوپر، اگر ما کاری روی واقعیت خارج از ذهن انجام می دهیم و چیزی نظیر یک اتومبیل می سازیم، آن چیز در «دنیای سوم» است، در مقایسه با واقعیت خارج از ذهن دست نخورده (دنیای اول) و واقعیت سوبژکتیف در ذهن ما (دنیای دوم). برای پوپر، دنیای سوم مرکز تز شناخت اوست وقتی که تئوری فالسیفیکاسیون را بعنوان راهی برای تشخیص درباره حقیقت بین تئوری های مختلف علمی، پیشنهاد می کند! برای تئوری ذهن گرازیانو، نه تنها *توجه* بعنوان سنگ بنای «تجربه ی سوبژکتیف» ما، مطرح می شود، بلکه او می خواهد از آن برای ساختن آنچه که «آگاهی مصنوعی» می نامد، استفاده کند. شاید گستره ی «هوش کامپیوتری» در رساله ی 1950 الن تورینگ را بتوان خیلی نزدیک به هوش بیولوژیک تفسیر کرد، اما از زمان تورینگ تا کنون، بویژه بعد از طرح نورال نتورکز، هوش مصنوعی به شکل تازه ای از داشتن هوش درک می شود که ممکن است هنوز به هوش بیولوژیک در «دی اِن اِی» یا مغز ما شباهت داشته باشد؛ با اینحال، برای پدیده هایی نظیر ذرات بنیادی در اتمهای چیزهای بی جان، استفاده از *توجه* برای درک آنها به نظر مسأله ساز (پرابلمتیک) است، هرچند ما مدلهایی نظیر مونادهای لایبنیتس را دیده ایم که شباهت به مدلهای بیولوژی دارند، و برای چیزهای بی جان در عالم طبیعت، به کار برده شده اند! کل این بحث مرا به موضوع نورولینگویستیک پروگرمینگ (اِن اِل پی) که در مقاله ای تحت عنوان «ذهن سازی کرزوایل، تفکر نابینای من، و دستاورد اقلیدس» مورد بحث قرار دادم، بر می گرداند، وقتی در آنجا اشاره شد بسته به اینکه ذهنیت فرد بر بینایی، شنوایی، لامسه، یا بر وضعیت مستقیم دِماغی متکی باشد، مدلی که ما در ذهنیت خود شکل می دهیم شاید از یکنفر تا دیگری، از اساس متفاوت باشد!

 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

 

سام قندچی

IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com

پانزدهم فروردین ماه 1401
April 3,
2022

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

متون برگزیده سام قندچی

 

 

برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

 

 

 

SEARCH