آغاز توجیه جنایات اسلامگرایان توسط چپ پیش از اصلاح طلبی بود
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/4230-chap-eslahtalabi.htm
پی نوشت 25 شهریور ماه 1401: لطفاً برای تازه ترین خبرهای مربوط به زنده یاد ژینا #مهسا_امینی که در بازرسی به خاطر حجاب اجباری جان باخت، به توییتر خانم مسیح علینژاد مراجعه کنید!
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
در مورد اصلاح طلبی اسلامی و ضدیت آن با ترقی خواهی بسیار بحث شده، و در واقع اصلاح طلبی اسلامی مکمل حرکت کوکلاکس کلانهای اسلامی بود و این دو جریان به همراه یکدیگر، دوگانه ی خشونت و عقب نشینی جامعه را، طی چهار دهه حاکمیت رژیم اسلامی در ایران، شکل دادند! اما حرکت چپ ایران در توجیه جنایات کوکلاکس کلانهای اسلامی پیش از جریان اصلاح طلبی آغاز شد. منظورم حرکت رهبری چریکهای فدایی خلق در همان روز 17 اسفند بعد از پیروزی انقلاب 57 نیست که در راهپمایی زنان به خانمهای عضو و هوادار خود می گفتند روسری بپوشند تا با حزب اللهی هایی که به تظاهرات با شعار «یا روسری یا توسری» حمله می کردند، درگیر نشوند! خودم آن روز در آن تظاهرات شرکت داشتم و زنجیر انسانی برای حفاظت از تظاهرکنندگان را تشکیل داده بودیم، و البته هیچوقت عضو چریکهای فدایی خلق یا کلاً هوادار مشی چریکی نبودم؛ ولی به رغم سیاسیکار بودن، به روشنی با تصمیم ظاهراً سیاسیکارانه ی رهبری چریکهای فدایی خلق در آنزمان، که به خانمهای هوادار خود رهنمود پوشیدن روسری داده بودند، مخالف بودم و در مورد تظاهرات 17 اسفند زنان در سال 57 در گذشته یادداشتهایی نوشته ام؛ اما، با اینهمه، در آنزمان حرکت رهبری چریکهای فدایی خلق اساساً این بود که می خواستند حزب اللهی ها را از انقلاب، به اصطلاح «رَم ندهند»، یعنی هنوز در این تصور بودند که چپ در کنترل انقلاب است و دشمنشان آمریکا می خواهد آنها را براندازد و ترسشان این بود که مبادا اسلامگرایان عقب بکشند و نظیر 28 مرداد و آیت الله کاشانی، این بار آیت الله خمینی و نهضت آزادی، با آمریکا، برای بازگرداندن سلطنت متحد شوند! این در واقع نگاه رهبران چریکهای فدایی خلق نه تنها بعد از پیروزی انقلاب و از جمله در روز 17 اسفند بود بلکه تمام سیاستهای چپ پیش از پیروزی انقلاب 57 در زمان دولت بختیار نیز، از همین تصور ناشی می شد که هنوز موضوع فکری شان این بود که تصور می کردند انقلاب را در دست دارند و نمی خواستند باعث به اصطلاح «رمیدن» متحدان اسلامگرای شان بشوند! در حقیقت حتی حدود دو سال بعد از انقلاب نیز، عدم واکنش جدی چپ به اعدام زنده یادان شکرالله پاک نژاد و سعید سلطانپور، به همین دلیل بود!
به عبارت دیگر آنچه بعدها وقتی چپ دنبالچه ی اصلاح طلبان شد، حرکتی دیگر بود؛ و تازه آنهم در روزهای اول انقلاب آغاز نشد هرچند در زمان آغاز اصلاح طلبی اسلامی نیز، شروع نشد، بلکه در زمان آغاز اعدامهای دهه 60 به وقوع پیوست. هنوز وقتی اعدامهای مجاهدین تازه شروع شده بود، حزب توده از اعدامها حمایت می کرد و چریکهای اکثریت هم در زمان سربداران آمل با سپاه پاسداران برای سرکوب بخش دیگری از چپ متحد شد. با همه ی این احوال هنوز چپ، چه حزب توده و چریکهای اکثریت و چه اتحادیه ی کمونیستهایی که سربداران آمل را رهبری می کرد، در این تصور بودند که خودشان قدرت را در دست خواهند گرفت و همچنان خطر عمده را کودتای آمریکا می دیدند و به همین دلیل در همان سالها نه تنها برخی چپی ها با کمک مرحوم دکتر ابوالحسن بنی صدر چند اقدام نظامیان از جمله آنچه به «کودتای نوژه» معروف شده را به رژیم اسلامی لو دادند، بلکه این دیدگاهشان از قدرت چپ همچنان باقی ماند و ابداً دنباله رو جریاناتی نظیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخصیتهایی نظیر میثمی نبودند که نیروهایی بودند که بعدها ستون اصلی جریان اصلاح طلبی شدند!
در مورد وضعیت زندانها در آن دوران آغاز دهه 60 و مشخصاً در رابطه با سربداران، در گذشته، به تفصیل بحث کرده ایم. اما چرا می گویم چپ توجیه جنایات اسلامگرایان را پیش از آغاز جریان اصلاح طلبی، شروع کرد؟ موضوع را به بهترین وجه در خارج کشور می شد دنبال کرد. هنگام اعدامهای سربداران آمل در آغاز دهه 60، مراسمی در شهر برکلی برگزار شد و در آن مراسم شماری از فعالان سابق کنفدراسیون احیا و «سیس» شرکت داشتند. نگرانی آنها نیز چه در آغاز محاکمات سربداران و چه بعد از شروع اعدامها این بود که مبادا دوستان قدیمشان در زیر شکنجه خراب کنند، آنچه بسیار در اپوزیسیون در این سالها بحث شده است. بعد از آن مراسم یادبود نیز، دیگر همه ی آن نیروها پراکنده شدند؛ گرچه، رهبران فکری آنها، با تئوری تازه ای در محافل خارج کشور سخن می گفتند و آنهم «نسبیت فرهنگی» بود!
در حقیقت بعد از طرح شدن نظریه ی نسبیت فرهنگی در جنبش چپ ایران، دیگر توجیه رژیم اسلامی به اقدامات غلط اولیه ی چپ که در حمایت از اسلامگرایان در انقلاب، و بعد از آن هم در رابطه با تظاهرات زنان در اسفندماه 57، و دیرتر نیز حمایت از جریان گروگانگیری در سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام انجام شده بود، چندان شباهتی نداشت، و بسیار فراتر از این حرفها بود! در واقع طرح شدن دیدگاه «نسبیت فرهنگی»، نه تنها بخشی از جنبش چپ نظیر آنهایی را که در سطور بالا ذکر شد که در مراسم برکلی بودند، پاسیو کرد و به دنبال زندگی شان رفتند، بلکه اساس نگرشی را در چپ شکل داد که در 40 سال گذشته به توجیه جنایات اسلامگرایان ادامه داده اند و در واقع این نگاه «نسبیت فرهنگی» بود که چپ را، بعداً به دنبالچه ی «اصلاح طلبان»، و نیرویی در ضدیت با ترقی خواهی تبدیل کرد، و نه برعکس! بهترین نوشته ای را که شخصاً در مورد تئوری نسبیت فرهنگی خوانده ام نوشته ای است از خانم «مری بئاتریس میجلی» به زبان انگلیسی که متأسفانه هنوز به فارسی برگردانده نشده، و امیدوارم مترجمین برجسته ای که در کار ترجمه ی انگلیسی به فارسی تخصص دارند، ترجمه ی این اثر ارزنده را مورد توجه قرار دهند.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
16 بهمن ماه 1400
February 5,
2022
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html