بعدالتحریر اول ماه اکتبر 2017: اعلام تغییر موضع به
مخالفت با هرگونه فدرالیسم برای ایران
http://www.ghandchi.com/1641-etelaieh-federalism.htm
P.S. Oct 1, 2017:Announcing Change of Position to Opposing any form of
Federalism for Iran
http://www.ghandchi.com/1641-etelaieh-federalism-english.htm
--------------------------------------------------------------------------------------------------
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/382-misusingfuturism.htm
سه سال پيش در
مصاحبه اي (http://www.ghandchi.com/
" افرادي که به ايدئولوژي هاي قديمي هنوز پايبند هستند هرکدام ادعا دارند که آنها هم آينده نگر هستند!! آيا چگونه ميتوان متوجه شد که گفته هاي ايشان صحت ندارد؟"
و پاسخ من بشرح زير بود:
"موضوع آينده نگري مدرن بازي با لغات نيست. مثل اين است که يکي به سوسياليستها بگويد که او هم اجتماع گرا است، و در نتيجه سوسياليست است. آينده نگري مدرن اساسأ بر اين پايه معرفي ميشود که در تمدن بشري شکافي صورت گرفته، که جامعه صنعتي را از جامعه فرا صنعتي جدا ميکند، و در نتيجه موضوع اصلي مورد توجه جنبش آينده نگري، جايگزيني جامعه فراصنتعي به جاي جامعه صنعتي و ماقبل صنعتي است. نظريات مختلفي درباره عمق اين شکاف هست و مثلأ من در نوشته "ابزار هوشمند شالوده تمدني نوين" ، اين شکاف را از نقطه نظر خودم بيان کرده ام. وليکن جريانات سوسياليست، موضوع اصلي مبارزه خود را در درون جامعه صنعتي، در مبارزه با جريانات ديگر در جامعه صنعتي ميبينند. جريانات ليبرالي هم همينطور. در صورتيکه از نقطه نظر جريان آينده نگر، هدف رفتن فراسوي جامعه صنعتي است، و در نتيجه سوسياليسم و ليبراليسم ديگر کهنه obsolete هستند، هرچند لزومأ ارتجاعي نيستند . برخي از طرفداران آن ها در حال تعديل نظرات خود و آوردن اين تحول به درون ديدگاه خود هستند، که به هر حال پيشروي به جلو است، هر چند هنوز مسائل تازه را در چارچوب هاي کهن مينگرند که برايشان لاينحل مينمايد. در واقع در حدود دو هزار سال پيش مذاهبي که امروز مذاهب اصلي جهان هستند بوجود آمدند و بسياري از انها هم دستاورد هائي داشته اند. اکثر ايدئولوژيهاي جامعه صنعتي هم در حدود قرن هجدهم بوجود آمده اند، و دستاوردهائي هم داشته اند. هدف جنبش آينده نگر، به دور ريختن اين دستاوردها نيست، وليکن هدف آن است که درک کنيم که مسائلي که دنياي فراصنعتي نياز به حل آنها دارد، مسائلي نيستند که اين ايدئولوژيها براي حل آنها بوجود آمده اند، و در حقيقت حتي اين ايدئولوژيها، جلوي درک درست از اين مسائل را نيز مسدود ميکنند، و در جوامع کنوني، به دنبال حل معضلات، در جاهائي ميگردند که در صد سال پيش درست بود، اما امروز ما را به بيراهه ميکشند."
جالب است که آن مصاحبه من درباره
انقلاب
در واقع بحث من در رابطه با آينده نگري
و انقلاب
حملات آنها به من
bigotry نظير مکارتيسم است که هر مخالف
سياسي را اينگونه ميناميدند، و نظير توده اي هائي است که با ساواک همکاري ميکردند،
و هر کسي که مخالف بود را کمونيست ميديدند. بله من حتي در زمان بحبوحه دفاع چپ از
خميني، ضد خميني حرف زدم و دماغم را حزب اللهي ها قبل از انقلاب شکستند، و از
آينده نگري در سال
من به بسياري از گروه هاي بحث و سايت
ها دعوت شدم و شرکت نکردم، يا تصميم گرفتم شرکت نکنم و اصلأ به اين معني نيست که
آنها را آدم هاي بدي ميدانم و روابط دوستانه هم بعدأ حفظ کرده ام. نه آنکه من چيز
ويژه اي هستم. بلکه من وقت براي همه کارهائي که دوست دارم بکنم را ندارم. حتي
گاهي مجبور ميشوم وارد پلميک هاي از اين نوع شوم که آن را هم دوست ندارم و اتلاف
وقت ميدانم، دوباره نه به اين خاطر که من آن افراد را بد ميدانم، فقط دليل اين است
که من وقت محدود دارم و اميدوارم هر کس در کوشش خود براي بهزيستي ايرانيان موفق
باشد. يک بار بتازگي پلميک ها را مفصل پاسخ دادم (http://www.ghandchi.com/
هميشه برايم *استقلال* ايران در صدر
انديشه ام بود، به همين علت هميشه به مصدق و جبهه ملي احترام گذاشته ام، هر چند
نقد هم از آن نوشته ام، و در عين احترام براي بختيار، از سنجابي هم آموختم، وقتي
که دکتر سنجابي در ملاقاتي اثر اريک هوفر(http://www.ghandchi.com/
اين مسأله حفاظت از دموکراسي است که وقتي شيرين عبادي يا سلمان رشدي به مرگ تهديد ميشوند، بجاي بردن موضوع به سازمان ملل، نگوئيم که ما هم از اين تهديد ها هر روز ميگيريم و آن را بي اهميت جلوه دهيم. در واقع مسأله مردم ايران، تمرين دموکراسي نيست. در آمريکا وقت نيروهاي مختلف سياسي، در درون تشکيلات خود صرف بحث با کوکلاکس کلان نميشود، هر چند از حق کوکلاکس کلان براي داشتن فعاليت سياسي، و حتي کانديد شدن براي رياست جمهوري دفاع ميشود. آيا سلطنت طلبان ما که آنقدر از دموکراسي خواهي ما در شکوه اند، حاضرند به ما هم حق دهند که کانديد پادشاه شدن در رژيم آينده باشيم؟ اين بازي هاي پلميک باصطلاح دموکراسي خواهي تکراري و خسته کننده اند.
بگذريم پلميک پايان ندارد، و در
سالهاي
***
اما اصل بحث سو استفاده از آنيده
نگري، بحث پلميک بالا نيست. اين برنامه عده اي از سلطنت طلبان در چند سال اخير
بوده است. شايد برخي دوستان صادق، خود دارند مورد سؤ استفاده اين جريان قرار
ميگيرند، وليکن اين جريان يک جريان واقعي است. اين جريان از دو بخش تشکيل ميشود،
يکي آنهائي هستند که چون طرفدار نوعي وابستگي به آمريکا هستند، سلطنت طلب هستند.
البته بين آنها طيف بزرگي هست که در يک سر آن کساني هستند که بدرستي تماس باز و
روشن با آمريکا و دولت هاي ديگر را غلط نميدانند، ولي در عين حال خواهان نوکري هم
نيستند، و در سوي ديگر اين طيف کساني هستند که حتي با دستگاه هاي جاسوسي آمريکا
کار ميکنند. بخش ديگر آنهائي هستند که سلطنت طلب هستند، و چون فکر ميکنند با پرچم
سلطنت نميتوانند مردم را بدور خود بسيج کنند، ميخواهند پوشش نوئي بسازند. اين
جريان در نتيجه بروشني در پي سؤ استفاده از آينده نگري است. براي يک دهه، جنش
سياسي مترقي ما، توسط عده اي از چپي هاي سابق، به سکوي پرش
لابي ايست هاي جمهوري اسلامي بدل شد، که هميشه ادعا ميکردند طرفدار جمهوري
سکولار هستند، اما در عمل سکوي پرش جمهوري اسلامي بودند. امروژ نيز عده اي از چپ
سابق که به جلونرفته، و به عقب رفته اند، سکوي پرش بازگشت سلطنت شده اند، هرچند
اکثرأ طرفدار جمهوري سکولار هستند، اما در عمل در مسير اين جريان سؤ استفاده افتاده
اند. در واقع اين از مشکلات جنبش سياسي ما بوده است که اتکأ بنفس براي گرفتن قدرت
توسط نيروهاي مترفي نداشته (http://www.ghandchi.com/
همه سلطنت طلبان اينگونه نميانديشند، اما اين جريان که بدنبال سؤ استفاده از آينده نگري است، يک جريان واقعي است. حتي در زماني اينها خود را طرفدار من مينماياندند، و فکر ميکردند از اين طريق پايه اي در ميان آينده نگر هاي ايران کسب ميکنند. دوباره تکرار کنم که بقول کريشنا مورتي، من يک آدم ويژه اي نيستم، اما نميخواهم نظراتم مورد تحريف قرار گيرد، واينکه اينجا خودم را مثال ميزنم، براي هدف روشن شدن بحث است که نميخواهم مورد سؤ استفاده اين جريان، که هدفش آينده نگري نيست، قرار گيرم. همانطور که گفتم، جمعي از اين جريان در پي رابطه سالم و باز با آمريکا است، و در حال زد و بند پشت پرده نيست. همچنين اين جمع همانطور که نوشتم هنوز سلطنت طلب است، چون باشتباه فکر ميکند آمريکا سلطنت را در ايران ميخواهد، و همچنين چون هنوز يک جريان جدي قوي مدرن انديش و جمهوري خواه، در عرصه سياسي ايران نميبيند، و به همين علت در اين جريان مانده است. اينان بمحض ديدن يک جريان جدي مترقي جمهوريخواه، از بازيگران سلطنت جدا خواهند شد.
اما آنها که در پشت استراتژي سؤ
استفاده از آينده نگري براي برقراري عکس آن، يعني عقب رفتن به سلطنت هستند، از هر
تاکتيک رکيکي براي رسين به هدف خود ابا ندارند. حالا هم، همانطور که نوشتم ،
بتازگي شروع کرده اند به حمله به من با برچسب کمونيست. همانطور که ذکر کردم،
نوشته هاي من در نقد از کمونيسم، در
سلطنت طلبان حق دارند که تشکيلاتهاي خود را بسازند همانگونه که جريانات فکري ديگر ميتوانند تشکيلاتهاي خود را بسازند. اما اگر عده اي بروند يک تشکيلات حقوق بشر را به جبهه واحد سلطنت طلبان و جمهوريخواهان بدل کنند، يعني اول اشتباه کرده اند. اگر با زد و بندهاي پشت پرده بر سر آينده ايران وارد بده بستان شوند، يعني اشتباه را تئوريزه کرده اند. و اگر بخواهند از آينده نگري براي پوشش اين حرکت واپس گرايانه سؤ استفاده کنند، يعني در پي فريب مردمند. آيا آنها آدم هاي بدي هستند؟ نه. ابو موسي هم در جنگ صفين آدم بدي نبود، ولي توان سياست نداشت، و نميتوانست مذاکرات را درست پيش ببرد، و قرارداد صلح را بضرر طرفي که در جنگ نمايندگي ميکرد، امضأ کرد. مديريت يک تشکيلات سياسي، با مديريت يک تشکيلات حقوق بشر متفاوت است، و ابدأ عدم توان در عرصه اول بمعني آدم بدي بودن نيست، بويژه کساني که از خود گذشته ترين رهبران جنبش حقوق بشر در ايرانند و مورد احترام من.
چرا آقاي رضا پهلوي و نوه خميني در
آمريکا فصل مشترک يافتند؟ بخاطر آنکه الگوي آينده اينان براي ايران، آنچيزي است
که در عراق شاهد آن هستيم. به سايت هاي سلطنت طلبان برويد، و ببينيد چقدر از آيت
الله سيستاني تمجيد ميکنند، و جمله معروف "وقتي آيت الله سيستاني حرف ميزند،
آمريکا گوش ميدهد" را تکرار ميکنند. يعني اين ها دنبال دوراني هستند که امثال
آيت الله شريعتمداري با سلطنت و آمريکا قرار و مدار خود را داشت، و قوه قضائيه در
دست روحانيون بود و بسياري امتيازات ديگر دولتي و غير دولتي، نظير دفاتر اسناد
رسمي، در دست روحانيون شيعه و وابستگانشان بود، وعوايد آستان قدس رضوي هم از ماليات
معاف. ايران حتي اگر آمريکا هم بخواهد، بعد از اين
نه، اگر ائتلافي از نوع نخست وزير
سيا با آيت الله هاي شيعه در عراق، يعني عراقي که حکومت شيعيان براي
به هر حال من نظر خودم را نوشتم، و هر کسي دوست دارد ميتواند بخواند. اينترنت آزاد است و کسي جلوي کسي را نگرفته که نظر خود را در سايت خود بگذارد. اگر سايت هاي سلطنت طلبان با همه بودجه مالي عالي که دارند، خواننده ندارند تقصير من نيست، و با حمله به من هم جلوي طرح نظرات امثال من را نميشود گرفت. من يک فرد هستم، بدون پشتيباني دولتي، چه آمريکا چه جمهوري اسلامي، و بدون ثروت شخصي. من در توان خود جلوي جايگزيني يک رژيم واپس گرا، بجاي رژيم واپس گراي ديگر مي ايستم. من به سهم خود تا بتوانم وقت خود را با پلميک تلف نخواهم کرد، و در بحث هاي درباره آينده نگري وقت حود راصرف ميکنم، و به کساني که همه اين سالها صادقانه به تبيين و توسعه انديشه هاي آينده نگري در ايران و خارج همت کرده اند افتخار ميکنم. اما سؤ استفاده از عنوان يک انديشه سياسي، براي فريب مردم را فريب کاري ميدانم.
من هم به سهم خود در اين
بايستي بياموزيم که انقلابي، بخودي خود خوب نيست ، مسأله مترقي بودن است. تحول ميتواند ارتجاعي باشد، يا مترقي. ديگر گفتن اينکه ما انقلابي هستيم، يا خواهان تغيير و تحول کافي نيست. بايستي مترقي باشيم، و در مقابل احيأ رژيم واپس گراي سلطنتي بايستيم، ودرست اکنون که در آخرين مراحل پايان دادن به جمهوري اسلامي هستيم، از اين مهم غافل نشويم. چه حرکت اصلاح طلبي و چه حرکت انقلابي، اگر مترقي و بسوي جلو باشد، مترقي است، و اگر در پي احيأ رژيمي واپس گرا باشد، واپس گرا است. انقلاب يا اصلاحات راه هاي مختلف رسيدن به هدف است اما ترقي يا واپس گرائي، خصلت هدف ما را بيان ميکند. اگر مترقي هستيم، بجاي آنکه خود را انقلابي يا اصلاح طلب بخوانيم، خود را مترقي خطاب کنيم.
در پايان دوباره تأکيد ميکنم که من حق
هر کسي که بخواهد برود سازمان سلطنت طلبان يا سازمان صوفيان شاه مقصودي بسازد را
رد نميکنم، اما بنظر من يک فرد مترقي در چنان سازماني جاي ندارد، مگر در لحظه هاي
ويژه که سازمان هاي مترقي بر حسب ارزيابي شان، ميتوانند وارد اتحاد هاي تاکتيکي
شوند. من وظيفه جنش مترقي ايران را در شرايط حاضر ايجاد حزب آينده نگر ايران با
پلاتفرم آينده نگر (http://www.ghandchi.com/
دوباره متذکر شوم که من هيچ ضديتي با
همکاري يک نيروي مستقل با دموکراسي هاي غربي ندارم، وقتيکه بصورت باز باشد و نه زد
و بند هاي پشت پرده، وقتي در زمينه احترام متقابل باشد و نه ارباب و نوکري، که
عاقبتش قرارداد
به اميد جمهوری دوم مبتنی بر مقامات انتخابی و با جدائی کامل مذهب و دولت
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
26 بهمن
February 14, 2005
متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com
برای
حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر ایران
https://sites.google.com/site/futuristparty